«تلاوت قرآن باید مقدمهای برای درک این کتاب آسمانی باشد. مهم فهم قرآن است و اینکه به تعالیمش عمل کنی!»؛ اینها را محمدرسول مسکنی، نوجوان 17 ساله میگوید که در مسابقات تفسیر قرآن، رتبه دوم کشوری را از آن خود کرده است. از وقتی چهار ساله بود همراه پدرش برای اقامه نماز به مسجد میرفت.
مدرس قرآن آنجا همیشه او را تشویق به خواندن قرآن میکرد و هر بار که پیشرفتی داشت هدیهای به عنوان جایزه میگرفت. همینها باعث شد که وقتی به کلاس دوم دبستان رسید میتوانست به راحتی قرآن را بخواند. جایزههایی که گرفته بود اشتیاق او را برای شرکت در مسابقات مدرسه دوچندان کرد. سال سوم دبستان در مسابقات احکام مدرسه شرکت کرد و رتبه اول ناحیه را به دست آورد.
پدرش معلم بود و بر حسب مأموریتی که داشت 2 سال عازم الجزایر میشود، بنابراین محمدرسول مقطع چهارم و پنجم دبستان را در این کشور به تحصیل میپردازد. برای کلاس ششم دبستان دوباره به ایران برمیگردند و او با همان اشتیاقی که داشته از فرصت استفاده کرده و در مسابقات احکام و حفظ قرآن شرکت میکند و این بار هم رتبه اول ناحیه را به دست میآورد.
کلاس هفتم که میرسد این درک را داشته که نظام آموزش و پرورش ما یک ضعف بزرگ دارد و آن اینکه فقط بر درسهای تئوری تأکید دارد و درس زندگی را به دانشآموزان یاد نمیدهد، بنابراین از همان موقع دغدغه این را داشته که چطور خودش این خلا را پر کند.
وقتی میبیند علاوه بر مسابقات حفظ و قرائت، امکان شرکت در مسابقه تفسیر قرآن، صحیفه سجادیه و نهجالبلاغه هم برایش فراهم است و از طرفی این رشتهها برخلاف دیگر رشتهها به صورت کنفرانسی برگزار میشود تصمیم میگیرد به جای مسابقات کتبی همیشگی، در رشتههای کنفرانسی شرکت کند تا بدین وسیله از چارچوب درسی فاصله گرفته و مهارت سخنوری خودش را افزایش دهد.
او که تا این موقع به اقتضای کودکی فقط با هدف گرفتن جایزه در مسابقات شرکت میکرد، در این زمان به حدی از رشد رسیده بود که میخواست قرآن را بفهمد تا پاسخ سؤالهای بیشمارش را بگیرد، بنابراین از بین سه رشتهای که پیش رویش بوده تفسیر قرآن را انتخاب میکند. وقتی منابع امتحانی را میبیند، احساس میکند خیلی سخت است و نمیتواند از پس آن بر بیاید، اما مادرش تشویقش میکند و میگوید با تلاش میتواند به موفقیت برسد.
وقتی اسامی اعلام میشود و نام او را به عنوان نفر دوم مسابقات رشته تفسیر در کشور اعلام میکنند، صدای فریاد شادیاش در خانه میپیچد
او به سختی مطالب را میخواند و کنفرانس میدهد و از مرحله ناحیهای، به سطح استانی راه پیدا میکند. در این مرحله باز گمان میکند ادامه راه برایش سخت است و حتی برای مدتی به انصراف فکر میکرد، اما سرانجام با خودش میگوید صرفنظر از کسب مقام و رتبه، هرچه بتوانم میخوانم و در نهایت اگر هم قبول نشوم اشکالی ندارد. همین تلاش در عین آرامش باعث میشود که باز هم رتبه اول استان در رشته تفسیر را از آن خود کند.
در کلاس هشتم هم مسابقات را تا سطح استانی دنبال میکند، اما مقام نمیآورد. در مقطع نهم تحصیلی چون آزمون تیزهوشان داشته در مسابقات جانبی شرکت نمیکند، اما کلاس دهم دوباره در مسابقات تفسیر قرآن شرکت میکند و تا مرحله استانی آن پیش میرود که به دلیل کرونا مدارس تعطیل میشوند.
اردیبهشت ماه امسال اعلام میکنند ادامه مسابقات به صورت مجازی برگزار میشود و محمدرسول هم روال مسابقات را ادامه میدهد تا اینکه بعد از کسب رتبه در استان، به مرحله کشوری میرسد. باز هم از کسب نتیجه ناامید بوده و روزی که میخواستند اسامی نفرات برتر را از صدا و سیما اعلام کنند دنبال این بوده طوری برنامهریزی کند که پدر و مادرش برنامه را نبینند، اما وقتی اسامی اعلام میشود و نام او را به عنوان نفر دوم مسابقات رشته تفسیر در کشور اعلام میکنند، صدای فریاد شادیاش در خانه میپیچد.
اولین درسی که او از این برگ زندگیاش میگیرد این است که دیگر هیچ وقت امیدش را از دست ندهد و اسیر جنگ روانی نشود، تلاشش را داشته باشد و دل به حکمت الهی بسپارد.
این مقامها که روزی برای محمدرسول در حد دریافت جایزه ارزش داشت، اکنون روزنه امیدی است تا فراتر از کسب جایزه و مقام به فکر انجام رسالتش که از نظر خودش زمینه سازی ظهور است، باشد. او دیگر دغدغه دریافت جایزه را ندارد، میخواهد آنقدر اطلاعاتش را افزایش دهد تا سربازی برحق برای امام زمانش(عج) باشد و فراتر از دعا برای ظهور، گامی عملی در این راستا بردارد.
محمدرسول به عنوان یک نوجوان سؤالات دینی و غیر دینی زیادی درباره خلقت جهان، پرستش خدا، شیطان، عبودیت و ... داشته که خیلی وقتها اطرافیان نمیتوانستهاند پاسخی قانعکننده به او بدهند. او از راه مطالعههای غیردرسی و گفتوگو با صاحبنظران مختلف پاسخهای خود را پیدا کرده است، اما در نظر دارد در آینده کتابی برای نوجوانان چاپ کند و در آن، این سؤالها و پاسخها را بنویسد.
او در این باره میگوید: من در این سالها دیدم که بسیاری از نوجوانان سؤالاتی مشابه سؤالهای من دارند، اما بعضیهایشان از بیان آن خجالت میکشند، بعضی هم وقتی میپرسند و جواب قانعکننده نمیگیرند از دین زده میشوند. عدهای هم سراغ اینترنت میروند و ذهنشان با جوابهای نادرست پر میشود، بنابراین میخواهم حالا که خودم بعد صرف کردن کلی وقت، به پاسخهایی منطقی و قانعکننده رسیدهام آنها را در قالب کتابی به چاپ برسانم تا در اختیار دیگر هم سن و سالهایم قرار گیرد.