شمال مشهد تا پیش از توسعه شهر و قرار گرفتن این منطقه در محدوده شهری، مجموعه گستردهای از مزارع و روستاهایی بود که سهمی مهم در تولید گندم و محصولات جالیزی شهر مشهد داشتند. بهدلیل تراکم این مزارع و کمبود اسناد موردنیاز درباره پیشینه و هویت تاریخی آنها، کار شناسایی حدود و نیز یافتن شواهد مربوطبه مالکیت و جمعیت در آنها دشوار است.
«مزرعه شقا»، یکی از این مزارع قدیمی محسوب میشود که امروز در قلب بخشی پرجمعیت از شمال شهر مشهد جاخوش کرده است و معدود ساکنان قدیمی آن، روایتهایی دستچندم از تاریخچهاش میدانند که هرچند غنیمت است، پرده از اسرار تاریخی شقا برنمیدارد.
مطابق اطلاعات موجود در نقشههای قدیمی و برخی منابع پژوهشی مانند کتاب «جغرافیای تاریخی شهر مشهد» (اثر ارزنده مهدی سیدی)، شقا از جنوب به «باقرآباد»، از جنوبشرقی به «خیرآباد»، از شمالشرق به «صحرایی» و از غرب به اراضی قدیمی و مشهور «سمزقند» محدود میشد. امروز در محدودهای واقع در مسلمجنوبی ۸، ردونشانی از شقای قدیم وجود دارد؛ مسجدی که ادعا میشود در سال ۱۲۸۵ خورشیدی ساخته شده است؛ هرچند نمیتوان به این تاریخ اعتماد چندانی کرد.
براساس گزارش مهدی سیدی، مزرعه شقا شامل سه قلعه به نامهای یزدیها، بالا و پایین بوده و سه صحرا و شش جفت زمین زراعی داشته است، اما تعیین مکان دقیق این اجزا نیز امکان ندارد. به نظر میرسد جمعیت ساکن شقا در اوج رونق، جمعیتی درخورتوجه بوده است؛ دلیل این موضوع را باید ساخت مسجد بدانیم که خبر از استقرار جمعیتی دائمی میدهد، با این حال برای دریافت اطلاعات دقیقتر، چارهای جز مراجعه به اسناد نیست؛ اسنادی که تعداد چشمگیری از آنها در مرکز اسناد آستانقدسرضوی نگهداری میشود و میتواند سیمای قدیمی شقا و کاربری اراضی آن و احیانا اتفاقاتی را که این مزرعه قدیمی از سر گذرانده است، تاحدودی معلوم و مشخص کند.
قدیمیترین سند موجود که در آن به نام شقا اشاره شده است -تاآنجاکه نگارنده جستوجو کرده است- سندی مربوطبه رمضان سال ۱۲۶۳ قمری/ شهریور سال ۱۲۲۶ و سالهای پایانی حکومت محمدشاه قاجار است.
در این سند، نام مزرعه شقا بهعنوان حدوحدود مزرعه مشهور و بسیار قدیمی سمزقند، استفاده شده است: «مزرعه سمزقند... واقع در بلوک تبادکان و محدود است کلا از حدی به محوطه پیرجز (پیرگز) و باغات کنار کال از طرفی به اراضی مزرعه باقرآباد و از جانبی به اراضی مزرعه شقا و از سمتی به اراضی مزرعه نخودک». محتوای این سند صدوهفتادوششساله نشان میدهد که اولا موقعیت حدودی شقا کجاست و ثانیا، نام این مزرعه دستکم در دو قرن قبل، «شقا» بوده است.
سند دیگری که از این مزرعه قدیمی در محدوده تاریخی دوره قاجار وجود دارد، مربوطبه دهم ماه رجب سال ۱۳۲۶ قمری (۱۷ مرداد ۱۲۸۷ خورشیدی)، یعنی کمتر از یک ماه بعد از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی و آغاز دوره موسوم به استبداد صغیر در ایران است. مشهد در این دوره تاریخی، وضعیتی کاملا ناپایدار داشت. دخالتهای نیروهای روسیه تزاری و کنسول این دولت استعماری، یعنی «دابیژا»، شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مشهد را سخت تحتتأثیر قرار داده بود.
در این وضعیت، نظارت بر موقوفات و کنترل دخلوخرج آنها، کاری دشوار بهنظر میرسید. در سند مدنظر که نامهای «از مشهد الی طهران» و خطاب به «آقامیرزاحاجی آقاصراف» است، از «جناب مستطاب شریعتمدار حجتالاسلام حاجیمیرزاهاشم مجتهد» بهعنوان دریافتکننده «حقالتولیه بخشی از مزرعه شقا» نام برده شده است.
میرزاهاشم مجتهد، از علمای ترازاول شهر مشهد در دوره قاجار بود. نام وی در برخی اسناد این دوره مشاهده میشود و نامهای از ناصرالدینشاه قاجار، خطاب به وی در دست است که در آن، از این مجتهد نامدار با عنوان «جناب افادت مآب افاضت انتساب معالی و محامد آداب، عوارف و معارف انتساب، زبده العلماءالمحققین، عمدهالفضلاءالمدققین، فخرالحاج و المتعمرین حاجیمیرزاهاشم مجتهد زید فضله» یاد شده است. شاه قاجار از میرزاهاشم میخواهد به دیدار عموی وی برود و به او در تنظیم امور آستانقدس مشاوره بدهد.
این نامه مربوطبه سال ۱۲۶۵ قمری/ ۱۲۲۸ شمسی، سالهای نخست حکومت ناصرالدینشاه و عهد صدارت میرزاتقیخان امیرکبیر است و اگر میرزاهاشم موصوف در سند مربوطبه مزرعه شقا، همان میرزاهاشم مجتهد مخاطب ناصرالدینشاه باشد، باید عمر وی را بسیار طولانی بدانیم که هرچند بعید نیست، درباره آن شک و تردید وجود دارد. درباره مخاطب نامه هم که احتمالا با درآمد مزرعه شقا یا نظارت بر محل مصرف، خطوربطی داشته است، نمیتوان به تحقیق سخن گفت.
نام «آقامیرزاحاجی آقاصراف» میتواند یادآور نام «حاجیمیرزاعبدالرحیم صراف» باشد که از هواخواهان مشهور مشروطه در مشهد بود و بنای مدرسه «رحیمیه» و نخستین قرائتخانه شهر مشهد را گذاشت، اما متأسفانه درباره این تطبیق نیز، تا زمان یافتن اسناد جدیدتر که بتواند زوایای دقیقتری را مشخص کند، چندان نمیتوانیم مطمئن باشیم. در این سند تاریخی که به شماره ۱۵۱۶۳۰ در مرکز اسناد آستانقدس نگهداری میشود، تنها یک نقطه قابل اتکا وجود دارد و آن، موقوفه بودن تمام یا دستکم بخشی از مزرعه شقاست.
احتمالا باید مهمترین سند مربوطبه پیشینه مزرعه شقا را، سند شماره ۹۴۶۴۵ در مرکز اسناد آستانقدسرضوی بدانیم؛ سندی که درحقیقت یک پرونده عریضوطویل دعوای حقوقی است و اتفاقهای رخداده بین سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۶ خورشیدی را گزارش میکند.
محتوای پرونده عبارت است از اخطار اداره اوقاف به مستأجران موقوفه مزرعه شقا، یعنی دو برادر به نامهای نظام شهیدی (خزانهدار آستانقدس) و طاهر شهیدی، ملقب به «امیندفتر» (مدیر دبیرستان شاهرضا). قبل از ورود به بحث مربوطبه این سند، لازم است موضوع مهمی را با هم مرور کنیم؛ برخی پژوهشگران، قانون سازمان اوقاف را که در سال ۱۳۱۳ و در اوج قدرت رضاشاه به تصویب رسید، نخستین گام برای دست گذاشتن رژیم پهلوی بر املاک موقوفه و درنهایت تلاش برای مصادره و فروش آنها میدانند.
این اتفاق در اردیبهشت سال ۱۳۲۰ و با تصویب قانون مدنظر پهلوی اول، به شکلی گستردهتر رقم خورد. سند -پرونده موجود در مرکز اسناد آستانقدسرضوی، بهنوعی، آغاز روند اجرای چنین اقداماتی را نشان میدهد. مطابق مندرجات این سند، در دعوایی که در نیمه دوم سال ۱۳۱۴ آغاز میشود، مستأجران به پرداخت نکردن اجاره به اداره اوقاف -با وجود حضور وکیل متولی موقوفه- و نیز، باطل بودن اجارهنامه مربوط به مزرعه موقوفه شقا محکوم شدهاند.
در نگاه نخست، این پرونده یک دعوای حقوقی ساده به نظر میرسد، اما وقتی بدانیم که اولا مستأجران مزرعه، از نزدیکان محمدولی اسدی، نایبالتولیه مغضوب آستانقدسرضوی بعد از قیام مسجد گوهرشاد، بودهاند و اجارهدهنده موقوفه به وکالت از تولیت آن -که در متن سند شاهزادهخانم معرفی شده- شیخمرتضی آشتیانی بوده است، قضیه فرق میکند.
میدانیم که شیخمرتضی آشتیانی از علمای نامدار مشهد در دوره پهلوی اول بود؛ یک مجتهد اهل سیاست و طرفدار مشروطه که از همان ابتدای قدرت گرفتن رضاخان و سپس به سلطنت رسیدن وی، با او سر موافقت نداشت و بدون کوچکترین ترسی، اقدامات وی را به باد انتقاد میگرفت.
نامه شدیداللحن شیخمرتضی آشتیانی به رضاشاه، هنگام تبعید شهید مدرس به خواف، شهرت زیادی دارد. او پروژه متحدالشکل کردن لباس را، اقدامی در راستای غربیسازی و اسلامستیزی میدانست و با آن مخالفت میکرد؛ به همین دلیل، اگر نام وی را درمیان علمای تبعیدشده درپی سرکوب قیام مسجد گوهرشاد بدانیم، نباید متعجب شویم.
شیخمرتضی، فرزند میرزاحسن آشتیانی -نماینده میرزای شیرازی در نهضت تنباکو- بود و در حمایت از اقدام آیتالله سیدحسین قمی، اعتراض به وقایع نوروز سال ۱۳۱۳ در شیراز و اجباری شدن استفاده از کلاهشاپو در مشهد، درنگ نکرد و بعد از سرکوب قیام مسجد گوهرشاد، به ری تبعید شد و بعد از توقفی سهساله در این شهر، به عتبات رفت.
او بعد از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ به ایران و شهر مشهد بازگشت و در ۱۳۲۵، دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر ضوی به خاک سپرده شد. شناخت این پیشینه کافی است تا بدانیم چرا اداره اوقاف در ماههای بعد از قیام مسجد گوهرشاد، بهدنبال نادیده گرفتن وکالت شیخمرتضی آشتیانی درباره موقوفه مزرعه شقا و ابطال اجارهنامه تنظیمشده از سوی وی بوده است.
بخش مهمی از سند مورد بررسی ما درباره تاریخ مزرعه شقا، مربوطبه عریضه نظام شهیدی، خزانهدار آستانقدس، است که بعد از بالا گرفتن دعوا و تلاش اداره اوقاف برای مسدود کردن حقوق وی در آستانقدس و ضبط آن بهجای اجاره موقوفه مزرعه شقا، خطاب به نایبالتولیه وقت آستانقدسرضوی -احتمالا فتحا... پاکروان- نوشته شده است.
این عریضه، هم از نظر بررسی تاریخ مزرعه شقا و هم از نظر دعوای طرحشده پس از قیام مسجد گوهرشاد برای ابطال وکالت شیخمرتضی آشتیانی اهمیت دارد. نظام شهیدی در این عریضه مینویسد: «مصرف این موقوفه، مطابق شرط واقف اطعام در دهه عاشورا بوده و حدود صدوپنجاه سال است از زمان مرحوم جد و پدرم بعدا در بنده منزل اطعام بهطور تفصیل میشده که غالب اهالی این شهر از آن مطلعند.
مخصوصا موقعی که جناب جم رئیسالوزرای مشهد تشریف داشتند (محمود جم مشهور به مدیرالملک، بین سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۲ استاندار خراسان بود) با آقای پاسیار نوایی (وی نقش مؤثری در سرکوب وحشیانه قیام مسجد گوهرشاد داشت) دو مرتبه به این مجلس آمدند و خصوصیات این مجلس را ملاحظه فرموده بودند.
این مجلس محرم سال گذشته (یعنی سال ۱۳۱۵، اندکی قبل از ممنوعیت برنامه تعزیه و عزاداری محرم) منعقد [و]اطعام شد. آقای آشتیانی بر حسب وکالت که از شاهزادهخانم متولیه داشتند، چون مدت اجارهنامچه منقضی شده بود، مجددا پنج سال دیگر اجاره را تجدید نمودند به همان شرایط سابقه که اطعام شود. اداره اوقاف میگوید که، چون اجاره خطی عادی است، سندیت ندارد. آقای آشتیانی که سالها صاحب محضر [شرعی]بود، البته به محاضر رسمی حاضر نمیشد. فعلا هم ایشان منکر مهر و خطشان نخواهند بود...».
تلاش برای بیاعتبار نشان دادن اجارهنامه تنظیمی ازسوی مجتهد آشتیانی را باید اولا اقدامی در راستای تسلط بر اوقاف بهعنوان منبع اصلی تأمین فعالیتهای مذهبی و دینی و ثانیا، اقدامی برای کنار گذاشتن رسمی یک مجتهد سرشناس در فرایند توثیق اسناد رسمی و شرعی و ثالثا، گامی برای کنترل مصرف درآمد موقوفه در مسیری غیر از منظور واقف که ارتباط مستقیمی با عزاداری ماه محرم داشت، بدانیم.
افزونبر اینها، نکات تاریخی درخورتوجه دیگری نیز، در مجموعه سند-پرونده ۹۴۶۴۵ وجود دارد که به اختصار از این قرار است: ۱- متولی اصلی موقوفه بخشی از مزرعه شقا -چون قسمت دیگر، طبق سند دوره قاجار موقوفهای با متولی متفاوت بوده و احتمالا موضوع مصرف متفاوتی هم داشته- شخصی به نام «شاهزاده خانم» بوده است که ما از هویت وی، فعلا بیخبریم.
این احتمال وجود دارد که وی، همان شاهزاده «میمنتالملوک» باشد که هفته گذشته و ضمن بررسی تاریخ «دروی»، به نام او اشاره کردیم؛ هرچند برای اطمینان، نیاز به اسناد متقن است. ۲- محل صرف درآمد بخشی از موقوفه شقا، برگزاری عزاداری در دهه اول ماه محرم بود.
این مراسم، داخل شهر برگزار میشد و ظاهرا آنقدر مشهور و معتبر بود که معاریف و مقامات شهر و استان در آن شرکت میکردند. ۳- مزرعه شقا، طبق شواهد موجود در بخشی از سند-پرونده مورد بحث، صاحب یک یخچال اختصاصی بود که در سال ۱۳۱۴، طاهر شهیدی (امین دفتر)، مدیر وقت دبیرستان شاهرضا، آن را در اجاره خود داشت. در متن سند، حدود اجاره وی اینگونه تعریف شده است: «۱۶ سهم از مدار ۶۴ سهم یک باب یخچال واقع در خارج شهر (قلعه شقا)».
***
حاج شیخ مرتضی آشتیانی فرزند ارشد میرزا حسن آشتیانی بود و در ۱۲۱۸ قمری در تهرانزاده شد و دوران نوجوانی خود را صرف تحصیل علوم مذهبی در نزد پدر و سایر علما کرد. او پس از فتح تهران توسط مشروطهخواهان در ۱۳۴۰قمری به مشهد آمد و در این شهر شروع به تدریس کرد.
این روحانی تا ۱۳۵۳ قمری ریاست و سرپرستی حوزه علمیه مشهد را بر عهده داشت. در ماجرای گوهرشادحاجشیخمرتضی به همراه هفتتن دیگر از روحانیون مشهد تلگرافی خطاب به رضاشاه ارسال کرد و از او خواست که طرح تغییر لباس مردان و حجابزدایی را متوقف کند. پاسخ رضاخان به این تلگراف، دستور حمله و کشتار مردم بیدفاع در مسجد گوهرشاد مشهد بود.
* این گزارش سهشنبه ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۱۰۱ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.