امیرحامد چوبدار به هر زورخانهای که وارد شود، مرشد موظف خواهد بود با همراهی زنگ و ضرب، آمدنش را به دیگران اطلاع دهد و حاضران پیشپایش تمامقد برمیخیزند و درود بر پیامبر اکرم (ص) و خاندانش میفرستند.
وقتی از او میپرسم چه مقامی در این ورزش دارید با لبخندی همراه با ابهتی مردانه میگوید معادل «ارتشبد در سیستم نظامی!»
او بعد از سالها میل گرفتن و کبادهکشی، حالا سالهاست که در زورخانه امیرکبیر که به همت و هزینه شخصیاش بنا شده راهنمای ورزشکاران است.
زورخانه امیرکبیر در میدان عدل خمینی، خیابان فیاضبخش، مقابل ساختمان شهرداری منطقه ۸ واقعشده و ۴ نوبت در هفته گود زورخانهاش پذیرای ورزشکارانی است که درس فتوت را بر افزایش استقامت بدنی مرجح میدانند.
در ادامه پس از آشنایی بیشتر با او، با روند تأسیس این زورخانه، آداب ورزش باستانی، خاطرات و وضعیت امروزی این ورزش آشنا خواهیم شد.
- مختصری درباره خودتان بفرمایید.
متولد ۱۳۲۵ خورشیدی در مشهد هستم و از همان نوجوانی در کنار درس و کار به رشته کشتی روی آوردم.
باشگاه جوانان در نزدیکی حرم مطهر محل تمرین کشتیام بود. در حین کشتی ضربه خوردم و دستم شکست. مدتی دور از ورزش ماندم و راستش مقداری دلزده شدم، اما بههرحال عشق ورزش همیشه در من باقی ماند.
سال ۱۳۴۰ به تهران رفتم. واردکننده لوازم خودرو از آلمان شدم و در همان ۲، ۳ سال اول وضع مالیام خوب شد. یک شب دوستی من را برای شام به خانهاش دعوت کرد. قرار شد فردا صبحش که صبح جمعه بود به زورخانه برویم.
او باستانیکار بود و من هم کنار گود نشستم و به ورزشکردنش نگاه میکردم. همانجا ذوق ورزش باستانی در وجودم ایجاد شد و از فردا شبش شدم ورزشکار باستانی!
جوان بودم و جویای نام. بعد از چند سال توانستم در ورزش برای خودم نام و نشانی میان باستانیکاران تهرانی دستوپا کنم. به اصرار مادرم سال ۵۰ به مشهد آمدم و کار و ورزش را در مشهد ادامه دادم.
در آن دوران معمولاً از ورزش باستانی به کشتی و از مشهد به تهران مهاجرت میکردند، اما برای شما ماجرا برعکس بود!
(میخندد) بههرحال تقدیر من اینگونه بود. وقتی به مشهد آمدم رفقای کشتی خواستند دوباره به این رشته برگردم، اما من در جواب گفتم: فقط و فقط ورزش باستانی!
اتفاقاً باستانیکارها در آن دوران که هنوز زمان پهلوی بود چندان با من همدل نبودند و میگفتند ما این آقا را نمیشناسیم!
انقلاب که شد برخی صاحبنامان به هر علتی از گود زورخانهها فاصله گرفتند و ماجرا فرق کرد. من، اما مسیرم را در ورزش باستانی ادامه دادم تا سال ۱۳۷۵ پستهای متعدد ورزشی در استان خراسان (بزرگ) داشتم.
چند سالی نایبرئیس مدیرکل تربیتبدنی و سالیان متمادی مسئول ورزش زورخانهای در استان خراسان (بزرگ) بودم.
همینها باعث شد در این رشته در کل کشور نامدار شوم. نوبتی هم تعداد زیادی از پیشکسوتان را با هزینه شخصی به سوریه بردم و در میدانی بزرگ ورزش کردیم و این ورزش را در آنجا معرفی و مطرح کردیم که استقبال و تشویق خوبی هم شد.
- ماجرای تأسیس زورخانه امیرکبیر چگونه بود؟
در همه این سالها، هم ورزش کرده بودم و هم مدیریت ورزشی داشتم و اضافه بر همه اینها به ورزش باستانی عشق داشتم. به نظرم رسید دیگر زمانش شده است که زورخانهای از خودم داشته باشم. در نقاط مختلف مشهد جستوجو کردم و بالأخره همین زمینی را که امروزه زورخانه امیرکبیر شده است، پسندیدم و آن را با پول شخصی خریدم.
موافقت اصولی برای ساخت زورخانه را از تهران با زحمت فراوان گرفتم. میگفتند مردم میآیند و کاربری زمینی را که مثلاً فضای سبز است میخواهند به مسکونی تغییر دهند، اما تو زمینی را که مسکونی است میخواهی تغییر کاربری دهی و به ورزش تبدیل کنی! لابد کلکی در کارت هست!
بههرحال با زحمت موافقت کردند. در مشهد هم همین ماجرا برای پروانه ساختمان تکرار شد، اما بالأخره کار درست شد.
این زورخانه در ۵ طبقه ساخته شده است و شکل و شمایل موزه دارد. برای شروع کار، استاد محمد خادم و پسرانش با همراهی جمعی دیگر از ورزشکاران در اردیبهشت سال ۷۲ به سرِ زمین آمدند و کلنگ تأسیس زورخانه را زدند و بعد از ۱۰ ماه کار ساخت زورخانه نهایی شد! پول نقد داشتم و بیواهمه خرج میکردم تا زودتر کار تمام شود.
البته میخواستم در آنجا مجموعه ورزشی راه بیندازم که نشد، اما میتوان گفت زورخانه امیرکبیر بعد از زورخانه آستان قدس رضوی، زیباترین زورخانه موجود است و این ادعا را ورزشکاران و پیشکسوتانی که از نقاط مختلف کشور به امیرکبیر میآیند، تأیید میکنند. طبقه اول شامل گود زورخانه است. طبقه منهاییک اختصاص به رختکن و حمام ورزشکاران دارد.
طبقه دوم برای جلسات خبری و دیدارهای ورزشی است. طبقه سوم بیشتر کاربرد خوابگاه برای ورزشکاران مهمانی دارد که از دیگر شهرها به مشهد میآیند و مهمان امیرکبیر میشوند.
طبقه فوقانی هم فعلا کاربری مسکونی شخصی دارد.
افتخارم این است که نه از شخص و نه بانک یا ادارهای حتی ریالی برای راهاندازی و نگهداری زورخانه دریافت نکردم.
مهمتر از آن، این است که حتی از ورزشکاران هم ماهیانه آبونمان برای هزینه استفاده از خدمات زورخانه دریافت نمیکنم. ورزشکاران میآیند، ورزش میکنند، دوش میگیرند و چای و شیرینی میخورند و همهچیز رایگان است. هزینه مرشدهای باشگاه را هم خودم پرداخت میکنم.
- چطور شد که نام این زورخانه، امیرکبیر شد؟
ماهها برای اسم زورخانه در فکر بودم. یکی میگفت بگذار زورخانه دلدار، دیگری میگفت اسم خودت را روی زورخانه بگذار که هیچکدام پسندم نمیشد. یک شب در تهران دوستم من را برای شام به رستورانی به نام رستوران «سد امیرکبیر» دعوت کرد. همینکه نام امیرکبیر به گوشم رسید گفتم خودش است.
هیچ اسمی بهتر از امیرکبیر برای زورخانهام نمیشود و خوشحال شدم که این نام زیبا را برای زورخانهام یافتهام.
خاطره مختصری هم درباره اسم زورخانه دارم و آن این است که پیشکسوتهای تبریز در همان اوایل راهاندازی زورخانه، نامهای بلندبالا را که شکل و شمایل طومار داشت و امضای ورزشکاران زیادی در ذیلش قرار گرفته بود، تهیه کردند و برای قدردانی از راهاندازی این مکان ورزشی برای من میخواستند بفرستند.
در آن زمان تیپاکس قرار بود این لوح یا طومار را برایم بیاورد. متصدی تیپاکس میگوید هزینهاش تا مشهد (در آن سال) ۵ هزار تومان میشود. وقتی نشانی دقیق را میخواهد و نام زورخانه را میبیند با شگفتی میگوید امیرکبیر؟! او اضافه میکند، چون نام زورخانه، «امیرکبیر» است به هیچ وجه از شما هزینهای دریافت نمیکنم.
- برنامههای زورخانه امیرکبیر چگونه است؟
۴ جلسه (شبهای شنبه، دوشنبه، چهارشنبه و جمعه) برنامه ورزشی داریم. معمولا ساعت شروع ورزش از هشت و نیم شب است و تا ساعت ۱۱ طول میکشد.
ورزشکاران پیشکسوت میگویند، چون خودت در همه جلسات ورزشی هستی ما هم میآییم و رابطه دوستی عمیقی بین من و دیگر ورزشکاران برپاست. الآن مریضم و چند عمل جراحی داشتهام.
نمیتوانم لباس زورخانهای بپوشم، اما در جایگاهم مینشینم و همه اتفاقات زورخانه را زیر نظر میگیرم و به ورزشکاران تازهکار نکاتی را که لازم است تذکر میدهم.
یادمان نرود که آداب و رسوم ورزش زورخانهای از خود ورزش زورخانهای مهمتر است و حتماً کسی باید باشد که این نکات را بداند و به جوانترها بیاموزاند.
گاهی برنامههای فوقالعاده یا جشنهایی هم داریم که در دیگر زمانها برگزار میشود. نشستهای ورزشی برای تبادلنظر با متصدیان این ورزش در دیگر شهرستانها هم داریم که در ساعات غیرورزشی در ساختمان زورخانه برگزار میشود.
- مرشدهای زورخانه را هم معرفی میکنید؟
بله! جمال و جلال ورزش زورخانه ربط مستقیم به توانمندی مرشد زورخانه دارد. ما ۲ مرشد داریم که یکی از آنها سال گذشته و دیگری همین امسال برترین مرشد در مسابقات کشوری شدند. پیش از این ۲ عزیز، مرحوم آقای ببر حسینی (مرشدی که در کشور و خارج از کشور کاملاً شناخته شده بود) و آقای کارگر حدود ۱۵ سال در زورخانه ضرب میگرفتند.
مرشدان فعلی ما آقایان «مهدی محمدی» و «ابوالفضل فکور» هستند. بیشتر تماشاگران زورخانه برای دیدن و بهره از صدا و مرشدیت این ۲ عزیز که هم زیبا میخوانند و هم دلاورانه ضرب میزنند به زورخانه میآیند. لزوماً آمدن به باشگاه جنبه ورزش ندارد بلکه گاهی برای استفاده از اشعار و ضرب زورخانه است که خود بیانگر کارکرد فرهنگی و مذهبی این ورزش است.
- آیا امکان حضور بانوان در زورخانه فراهم شده است؟ وضعیت اخلاقی چگونه است؟
هر وقت جشنی داشتیم من از ورزشکاران به همراه خانوادههایشان دعوت کردهام. معمولاً در آن برنامهها خانمها هم حضور پیدا میکنند و از نزدیک با ورزش باستانی آشنا میشوند. بههرحال در فرهنگ ما تا بوده ورزش باستانی، ورزشی مردانه بوده است.
باید اضافه کنم بعد از انقلاب، زورخانهها متحول شده است. در گذشته زورخانهها بعضاً جولانگاه مشتی خالکوب و باباشمل بود، اما الآن با حذف چنین افرادی، زورخانهها جنبه معنوی بیشتری پیدا کرده است.
امروزه زورخانهها فضایی امن برای نوجوانان و جوانان است. در همه گودهایی که در امیرکبیر برپا میشود حضور دارم و به همه مسائل توجه دارم.
چند روز پیش یکی از ورزشکاران باستانی که بهتازگی با فرزندش به گود زورخانه میآید آمده بود و خصوصی به من میگفت پسرم بعد از اینکه به زورخانه آمده است اخلاقش خیلی بهتر شده است. همان دعایی را که شما در زورخانه بیان میکنید، دائما زیر لب زمزمه میکند.
- درباره آداب ویژه ورزش باستانی توضیح دهید؟
ورزش باستانی در زورخانهها اول با نام مبارک امیرالمؤمنین (ع) شروع میشود و در آخر با نام منور حضرت حجت (عج) ختم میشود. همچنین در این ورزش احترام به سادات بهطور ویژه مورد نظر است. شاید آنقدر که در زورخانهها به سادات احترام میگذارند در مساجد چنین چیزی دیده نشود.
به عنوان توضیح باید بگویم گود زورخانه هشت ضلع دارد. از ضلع مقابل سردم تا ضلع زیر سردم، ۵۰ سال زمان لازم است تا ورزشکاری به آن جایگاه برسد!
اگر فردی که از جمله سادات است وارد گود شود ولو اینکه نوجوان باشد و تازه وارد باستانیکاری شده باشد، جایش در آن ضلع آخر در کنار پیشکسوتان است.
همین روزها کودکی پنج ساله داریم که سید است و با پدرش به گود میآید. پدرش پیشکسوت است و البته هم از نظر سیادت و همرتبه ورزشی، جایگاه ورزشیاش در بخش زیر سردم است.
سید کوچولو هم با اینکه تازهکار است بنا به آداب تجلیل از سادات کنار پدرش در برترین نقطه گود ورزش میکند. اگر این نبود، باید ۵۰ سال کار میکرد تا به آنجا میرسید. سادات راه پنجاه ساله را یک شب طی میکنند. این بهواسطه احترام به جدشان است.
همچنین باید همه در هنگام ورود به گود و زورخانه تواضع کنند چراکه در زورخانه کوتاه است و باید با سر خمیده وارد شد. از دیگر آداب این ورزش، ورود به گود با داشتن طهارت جسمی و وضو است. بوسیدن خاک گود زورخانه هم در ادامه کار است که فلسفه عمیقی دارد.
آداب جزئی دیگری هم داریم. مثلاً اول کسی که در گود چرخ میزند باید کوچکترین ورزشکار باشد. این رسم اشاره به واقعه کربلا و جنگ و دلاوری حضرت علیاکبر (ع) دارد که فردی جوان بود و از لحاظ سنی از دیگر یاران امام شهید جوانتر بود و اول به میدان رفت.
- نکات معنوی در ورزش زورخانه عملاً چه تأثیری در زندگی دارد؟
یک ورزشکار باستانی رفتاری کاملاً متفاوت با فردی عادی دارد. باور کنید ورزشکار باستانی بعد از یک ماه که به گود میآید و دل به این ورزش میبندد حتی افکارش عوض میشود. به خودش اجازه نمیدهد در خیابان هر حرکتی را بکند. مثلاً راه برود و چیزی بخورد.
سیگار کشیدن که دیگر از محالات است! ابداً گرد شوخی و چشمچرانی نمیگردد. سعی میکند تواضع داشته باشد. در مجالس زیادهگو، بدگو یا فردی نیست که بخواهد خود را جلو بیندازد و جلوهگری کند.
در ورزش باستانی رسم است پیرمردی که اهل معنویت است پس از ورزش در جمع حاضران یکی دو جمله درباره نکات اخلاقی معمولاً با کلامی دلاورانه و محکم و البته عمیق سخن میگوید. همین نکات سرمشق ورزشکار تا نوبت دیگر است.
بارها دیدهام اشخاص نکات را مینویسند و در جلسات دیگر برای خانواده یا دوستان و همکارانشان مطرح میکنند.
- خاطره شیرینی از ورزش باستانی دارید؟
خاطره فراوان دارم. شاید قدیمیترین آنها این باشد که در دوره گذشته جشنی ورزشی در آرامگاه فردوسی برقرار کرده بودیم و قرار بود مقامات بالا در جشن حضور داشته باشند.
من برای پیرمردی که مرشد بود اشعاری انتخاب کرده بودم که جنبه تشکر از حضور آن مقامات داشت. اتفاقاً بعد از بیان اشعار مقدماتی که جنبه بیان توحید و نعت حضرت رسول (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و خاندان مطهرشان دارد، ناگهان بادی وزید و کاغذ اشعار را با خود برد.
پیرمرد مرشد هم چندان حافظه قویای نداشت و نزدیک بود کار خراب شود. من هم میاندار ورزشکاران گود بودم. ناگهان دیدم باید کاری کرد وگرنه آبروی همه میرود. صیحهای کشیدم و کار را دست گرفتم و جملاتی از ذهنم و تخیلم ساختم و به هم مربوط کردم و بالأخره کار نهایی شد.
اغلب اینطور تصور کرده بودند که رسم مجلس و ورزش همین است. بعد از مراسم یکی از مقامات که میزبان مجلس بود، پیشم آمد و گفت فهمیدم که چه شد و تو چطور آبروداری کردی. به من جایزهای هم داد.
ورزش زورخانه، ورزشی از لحاظ مالی فقیر است.
اگر دوستداران این ورزش کمک نکنند بیتعارف باید بگویم که این ورزش خواهد مُرد. هزینهای از طرف فدراسیون نیست تا به استانها پرداخت شود. باید کاری کرد تا ورزش اصلی کشورمان باقی بماند.
* این گزارش سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷ در شماره ۳۱۸ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.