انسانهای خوب با رفتنشان هم خوبیهایشان تمام نمیشود. گویی راهشان همیشه ادامه دارد. انسانهایی مانند زندهیاد سارا اقبالفر که مهربانی او در دوران زندگیاش باعث شد که از خود خاطره خوبی به جای بگذارد و پس از رفتنش دیگران در دنباله راه او بذر خوبی را در خاک وطن بکارند. اکنون با پرواز روحش خانواده او به یادش تصمیم دارند 36کتابخانه را به کتاب تجهیز کنند. ما نیز با گفتوگویی مهمان این هدف پاکشان شدیم.
محمود اقبالفر، پدر 73ساله خانواده در شروع میگوید: در خانهای در کوچه باغ عنبر به دنیا آمدم و تا 18سالگی در آنجا بودم. سال52 به استخدام سازمان گوشت کشور درآمده و در سردخانه ثامنالائمه(ع) مشهد مشغول به کار شدم. سال54 ازدواج کرده و از سال58 در محله احمدآباد ساکن شدیم. سال76 تقاضای بازنشستگی دادم و در بخش خصوصی فعالیت کردم. خداوند به ما چهار فرزند داد که بهتازگی سارا، آخرین فرزندمان از این دنیا کوچ کرده است.
داستان از مراسم سوگواری او شروع میشود، کاری خانوادگی که حالا افراد زیادی در آن شریک شدهاند
حالا سارا بهانهای برای این خانواده شده تا جوری دیگر راهش را ادامه دهند و نگذارند کارهای خیری که از خود به جا گذاشت متوقف شود. داستان از مراسم سوگواری او شروع میشود، کاری خانوادگی که حالا افراد زیادی در آن شریک شدهاند و از دور و نزدیک کمک میکنند تا کاری که به خاطر سارا شروع شده به سرانجام برسد.
آقای اقبالفر ادامه میدهد: سارا متولد 1363 بود، دختری مهربان که چهارسال پیش به سرطان پستان مبتلا شد. پس از جراحی و شیمیدرمانی مدتی خوب بود اما سال97 پس از انجام آزمایش متوجه شدیم متاستاژ دارد که بدترین نوع سرطان است. با این حال با روحیه خوب دورههای طولانی پرتودرمانی و شیمی درمانی را گذراند اما بیماری بدخیم بود طوری که تمام جسم او درگیر شد و 25مرداد آسمانی شد.
برای یادبودش مراسمی در فضای باز یک هتل برگزار کردیم. به دلیل کرونا انتظار آمدن کسی را نداشتیم اما با جمعیت بسیاری روبهرو شدیم. حدود 800نفر آمدند و هر یک از سارا به نیکی یاد کردند. محیط مملو از تاجگلهای دوستان شد. در آن میان افرادی نیز بودند که اعلام کردند هزینه خرید گل را صرف امور خیریه کردهاند.
مراسم به پایان رسید و ما با گلهای بسیاری رو به رو بودیم که نمیدانستیم با آنها چه کنیم. با خود فکر کردیم که به جای این هزینهها میشود کار خیر انجام داد. این افکار و محبت دوستان به سارا این جرقه را در ذهن ما ایجاد کرد که به جای برگزاری مراسم یادبود برایش کار خیر انجام دهیم.
مراسم به پایان رسید و ما با گلهای بسیاری رو به رو بودیم که نمیدانستیم با آنها چه کنیم. با خود فکر کردیم که به جای این هزینهها میشود کار خیر انجام داد. این افکار و محبت دوستان به سارا این جرقه را در ذهن ما ایجاد کرد که به جای برگزاری مراسم یادبود برایش کار خیر انجام دهیم. بنابراین گروهی اینترنتی با عنوان «پرواز سارا» تشکیل دادیم و با عضویت فامیل، آشنایان و دوستان موضوع را مطرح کردیم. آنها نیز استقبال کردند. پس از بررسی چندین پیشنهاد در نهایت تجهیز کتابخانهها به کتاب انتخاب شد.
در نتیجه پویش «کتاب مهر سارا» راهاندازی و به واسطه آن کتابهایی اهدا شد که هنوز ادامه دارد. در این میان افرادی نیز هستند که کمک مادی میکنند و ما با آن کتاب میخریم. از طریق یکی از اقوام با مجمع خیرین مدرسه یار صفا زیرنظر آموزش و پرورش آشنا شدیم و آنها به ما مدرسههای نیازمند را معرفی میکنند. نسرین کیوانفر، مدیر روابطعمومی بنیاد دانشگاهیفردوسی، نیز ما را با مسئول یکی از کتابفروشیهای شهر آشنا کرده و او ما را در این امر راهنمایی کرد.
اکنون بخشی از پارکینگ خانه جایی برای کتابها شده است. آقای اقبالفر آنجا را نشانمان داده و توضیح میدهد: کتابها را در اینجا تمیز کرده و بهاصطلاح خوب و بد میکنیم. سپس در رده سنی مخصوص خود قرار میدهیم. مدارسی را که به ما معرفی میشود بازدید و با توجه به نیازی که دارند برایشان کتاب و حتی کتابخانه تهیه میکنیم. ما برای اینکار لوگو و سربرگ طراحی کردیم و میان خود و متقاضیان مکاتباتی انجام میدهیم تا ضامنی برای نگهداری صحیح کتابهای اهدایی باشد.
امیدواریم این ارتباط قطع نشود و هرگاه کتاب یا جزوههای خاصی برای دانشآموزان نیاز بود به ما اطلاع بدهند. تاکنون 350جلد کتاب برای کانون اصلاح تربیت پسران، 500جلد کتاب به همراه قفسه به دبیرستان دخترانه تقوا شهرک طرق، 532کتاب با قفسه کتابخانه به دبستان شهیدقلیزاده در منطقه محمدآباد و 300جلد کتاب به دبیرستان دخترانه شرف اهدا شده است. دانشآموزان مدرسه تقوا لطف داشتند و در روز افتتاح مراسم یادبودی برگزار کرده و با اهدای گل و دکلمهخوانی ما را به انجام این کار دلگرم کردند. همچنین63کتاب و نوشتافزار به کودکان مبتلا به سرطان در بیمارستان دکتر شیخ اهدا شد. در این راه مردم لطف بسیاری داشتند و برخی انتشارات نیکاندیش نیز در فروش کتابها تخفیف قائل شدند. اکنون تصمیم داریم کتابخانه روستاها و شهرهای محروم دیگر را هم که نیاز به کتاب دارند تأمین کنیم.
سارا 36سال داشت و به همین دلیل تصمیم داریم 36کتابخانه را به کتاب تجهیز کنیم.
ثریا راغب، مادر این خانواده، هم متولد 1330 در محله سرشور است. او که بازنشسته آموزش و پرورش است در ادامه حرفهای همسرش میگوید: کتاب در خانه ما ارزش بسیاری دارد و فرزندانم از همان کودکی با کتاب انس گرفتهاند. سارا آنچنان بخشنده بود که همیشه آنچه داشت میبخشید. صفت بارز او مهربانی بود و نهتنها به انسانها بلکه با حیوانات نیز مهربان بود. او فعالیتهای خیرخواهانه بسیاری مانند کمک به کارتنخوابها و کودکان کورههای آجرپزی داشت.
برای پسربچهای دستفروش در خیابان کتاب درسی و یک ترازو خریده بود و در درسهایش به او کمک میکرد. بعد از رفتن سارا به یک خیریه کمک کردیم و مسئول خیریه نام او را از ما پرسید. وقتی جواب دادیم بسیار ناراحت شده و اشک ریخت. او به ما گفت که سارا یکی از همیاران آنجا بوده است. سارا 36سال داشت و به همین دلیل تصمیم داریم 36کتابخانه را به کتاب تجهیز کنیم. این کار ما را خسته نکرده بلکه به ما انرژی میدهد. در واقع کاری که در آن پول نباشد میشود عشق و عشق چیزی جز ظهور مهر نیست. کرونا با تمام بدیهایش نشان داد که میتوان طوری دیگر کمک کرد و کمک فکری و روحی نیز مفید است. گرچه برخی به ما گفتند که اینکار بیفایده است و کسی کتاب نمیخواند اما از نظر من این کار ماندگار است.
پدر خانواده پایان گفتوگویمان را با شعری از حافظ همراهی میکند:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد