
موسس اولین شبکه ارتباطات رادیویی و بیسیم شهرداری
هم پیشکسوت کشتی و داور بینالمللی درجۀ یک این رشتۀ ورزشی است و هم چندین دوره، لقب کارمند نمونه را در مجموعۀ شهرداری به خود اختصاص داده است؛ البته او تأسیس شبکۀ مخابراتی و بیسیم شهرداری و عناوین پرطمطراق دیگری را نیز در کارنامۀ کاری خودش دارد.
اما آنچه باعث شد ما بهسراغ مهندس احمد نهایی (رئیس سابق اداره ارتباطات رادیویی شهرداری) برویم، هیچکدام از این القاب و عناوین نبود. علاقۀ او به خدمت عملی به مردم حتی پس از بازنشستگی، مهمترین دلیل بود تا در یک نیمروز پاییزی میهمان خانهاش در مجتمع مسکونی امید، در خیابان آزاده باشیم؛ علاقهای که سبب شده او بوستانی را به مساحت ۲ هزارو ۶۰۰ مترمربع در مجتمع مسکونی هزارنفری امید احداث کند و برای برپایی آن، ۱۱۰ میلیون تومان حق سنواتش را هزینه کند؛ کاری که اسفند سال گذشته آغاز شده و اواسط شهریور امسال، همزمان با عید غدیر، با حضور مسئولان شهری و شهردار منطقه به پایان رسیده است.
دوست دارم ثروتم را برای مردم هزینه کنم
مجتمع ۲۸۵ واحدی امید، ساختمانهای متحدالشکلی با نمای سنگهای سپید دارد و ورودی آن با آیلند فضای سبز زیبایی آراسته شده است. درست مقابل این فضا، فوارۀ زمانداری در یک حوض زیبای فیروزهای جریان دارد. درختچههای کوچک، حس زندگی را القا میکنند.
گلهای رز صورتی و سفید، زیبایی خاصی به محیط بخشیده اند. سنگهای بزرگ صخرهای تزیینی در چهار طرف این فضای بزرگ پارکی، چشمنوازی میکند و زیبایی این محوطۀ سبز نوپا را دوچندان کرده است.
احمد نهایی مشغول آبیاری نهالها و فضای سبز این بوستان است؛ بوستانی که به دستان خود و با هزینۀ شخصیاش برای مردم ساخته است. برای این کار هم دلایل خودش را دارد؛ «من عمرم را برای مردم صرف کردم. سال ۹۳ بازنشسته شدم و چند سال بعد ۱۱۰ میلیون تومان سنواتم را دریافت کردم.
دوست داشتم این مبلغ را هم برای مردم هزینه کنم. چند وقت پیش، تعدادی از اهالی این مجتمع و جوانان هیئتی که مرا میشناسند، از من خواستند که در مجتمع امید، یک فضای سبز مجهز پارکی ایجاد کنیم تا باعث ایجاد روحیۀ شادی و نشاط در ساکنان شود. ناگفته نماند که سال گذشته آیلندی را تقریباً نزدیک ورودی ساختم که البته هزینهاش خیلی کمتر از این بوستان تازهتأسیس شد و برای ساخت آن هم، از هیچکدام از اهالی پولی نگرفتم.».
سال ۹۳ بازنشسته شدم و ۱۱۰ میلیون تومان سنوات گرفتم. دوست داشتم این مبلغ را هم برای مردم هزینه کنم
۸ کارشناس، از ابتدا تا انتهای پروژه کمکم کردند
بعد از پیشنهاد همسایهها و بچههیئتیها فکرش مشغول میشود و به این میاندیشد که چطور آن را عملی کند تا اینکه: «اسفند سال گذشته موضوع ساخت بوستان را در مجتمع امید، از تریبون مسجد موسیبنجعفر (ع) مطرح کردم. آن موقع هنوز سنواتم را نگرفته بودم. درمجموع ۴ میلیون و ۱۵۰ هزار تومان جمعآوری شد که برای انجام پروژه، خیلی کم بود. چند ماه بعدش، سنواتم را دادند و من بلافاصله روند کار را شروع کردم.».
ابتدا عملیات عمرانی و نقشۀ پروژه را با کمک کارشناس عمران طراحی میکند. زیرسازیها را در زمین ۲ هزارو ۶۰۰ متری انجام میدهند و حوض بزرگ و زیبای دایرهشکلی هم طراحی میشود؛ «عملیات کفسازی و عمرانی و جدولکشی که تمام شد، آن را با گونههای مختلف گل و گیاه آراستیم.
فقط ۳ هزارو ۵۰۰ بوته گل رز کاشتیم. گونههای دیگری هم مثل بهژاپنی و توت تزیینی و ابریشم و گیاهان بسیار دیگری در فضای سبز فعلی وجود دارد. صخرههای تزیینی را خریدیم و با کمک جرثقیل در چهار طرف میدان، جانمایی کردیم. هشت کارشناس از اول تا آخر، ما را در اجرای این پروژه کمک کردند و همزمان با عید غدیر امسال، با حضور شهردار منطقه افتتاح شد.».
شهرداری برای تأمین برخی تجهیزات، قول مساعد داده است
احساس او دربارۀ این فضاهای سبز شنیدنی است، وقتی میگوید که هر روز، ۲ هزارو ۶۰۰ متر فضای سبز را با دستان خودش و بیآنکه کوچکترین منتی بر سر کسی داشته باشد، آبیاری میکند؛ «گل و گیاه نیاز به مراقبت دارد. مثل بچۀ کوچک است، باید مواظبش باشی تا درست رشد کند و به ثمر بنشیند. یکی از کارهایم این است که هر روز صبح آنها را آبیاری کنم.».
کمبودهای بوستان نیز از چشم او دور نمانده است؛ «این فضای نوپا، کمبودهایی ازقبیل صندلی پارکی یا وسایل بدنسازی و بازی بچهها دارد که البته شهرداری برای تأمین آنها قول مساعد داده است.».
اواخر دوره مدیریت آقای صابریفر به من پیشنهاد شد تا شبکه ارتباطات رادیویی و بیسیم را در شهرداری راهاندازی کنم
۱۴ سال به مرخصی نرفتم
کارنامۀ کاریاش به قدری پربار است که مسئولان شهری زیادی در دورههای مختلف، او را بهخاطر سختکوشی و خلاقیتش تشویق کردهاند. گواه این ادعا هم تقدیرنامههای متعددی است که از دست شهرداران مختلف گرفته و چندین دوره نیز کارمند نمونه شناخته شده است.
پیوستنش به مجموعۀ شهرداری نیز داستان خودش را دارد؛ «سال ۶۱ به مجموعۀ شهرداری آمدم. آن موقع برای یاد گرفتن مهارتهای مختلف، مشتاق بودم. مرا انتخاب کردند تا دورههای تخصصی صنایع مخابرات را در تهران و شیراز بگذرانم؛ دورهای که در تهران برگزار شد و استادانش ایتالیایی بودند.
در آن دوره، نحوۀ مدیریت بحران و نقش ارتباطات در کنترل بحران را به ما آموزش دادند. بعد به مشهد برگشتم تا هرچه را یاد گرفته بودم، اجرا کنم. اولویت با سازمانی بود که در آن مشغول کار بودم. آن زمان، شهرداری هیچ شبکۀ ارتباطی و بیسیمی نداشت، فقط سه بیسیم در آتشنشانی بود که گاهی شهردار هم با همانها با کارکنانش صحبت میکرد.
اواخر دوره مدیریت آقای صابریفر به من پیشنهاد شد تا شبکه ارتباطات رادیویی و بیسیم را در شهرداری راهاندازی کنم. روزی ۱۷، ۱۸ ساعت کار میکردم تا اینکه شبکه بیسیم را راه انداختم و در شروع دوره مدیریت آقای امیریپور ساختمان ارتباطات رادیویی در مشهد افتتاح شد.
خدا میداند که در تمام سالهای خدمتم، برای شنیدن «دستت درد نکند» و بهمنظور خوشایند هیچ مسئولی کار نکردم. هدفم فقط خدمت به مردم بود و با جان و دل برای کارم وقت میگذاشتم. شب و روز هم نداشتم. ۱۴ سال حتی یک روز هم به مرخصی نرفتم. اولویت، کارم بود که باید درست انجام میشد، چون آن زمان وضعیت ارتباطات که حرف اول را در هر میدانی میزند، مثل امروز نبود، پس به تخصص من خیلی نیاز داشتند. سالهای زیادی ذهنم مشغول بود تا کاری زیربنایی برای ارتباطات بحران شهر انجام بدهم.
میخواستم همۀ مراکز ارتباطی ما، در هنگام بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی، تحت کنترل یک واحد ارتباطی باشند. بهترین مکان روی کوههای خلج بود. مشاور گفته بود که این کار، شدنی نیست و اگر شدنی شود، حداقل سه سال زمان میبرد، بنابراین به حرم امامهشتم (ع) مشرف شدم. سرم را روی زمین سرد حرم گذاشتم و این جمله را به امامرضا (ع) گفتم که میخواهم شهر را نجات بدهم، کمکم کن. شاید باورتان نشود که در آن مسیر صعبالعبور و با صخرههای سنگی با ۴۷ نیرو، طی ۱۲۰ روز پروژه را تحویل دادم.
هیچ کسی باورش نمیشد در این زمان کم، ما مسیر را آسفالت کرده و ساختمان مجهزی ساخته باشیم که تمام مراکز ارتباطی شهر را دراختیار دارد و رصد میکند. روز افتتاح هم شهردار وقت، احمد نوروزی، و اعضای شورای شهر و فرماندۀ سپاه وقت و بسیاری از مقامات عالیرتبه حضور داشتند.».
راهاندازی ۵۳ لینک
تا سال ۸۶ هر کاری میخواست در شهرداری انجام شود، دستی انجام میشد؛ یعنی برخی مردم که گره کارشان در یکی از نواحی و مناطق شهرداری بود، کلافه و سرگردان بودند، چون پروندهها با کلی مصیبت و کاغذبازی از ناحیه به منطقه فرستاده میشد.
نهایی با بیان این موضوع میگوید: «سرگردانی و کلافگی مردم و مراجعات متعدد آنان، من را به این فکر انداخته بود که چطور میتوانم این مسیر را کوتاه کنم. ایدۀ راهاندازی لینک مخابراتی به ذهنم خطور کرد و باتوجهبه وجود ۵۳ ناحیه، در آن زمان ۵۳ لینک راه انداختم. ۱۷ شبانهروز در زمستان سرد ۸۶، کابلکشی را انجام دادم و سیستم و دکل را مستقر کردم. سیستم مخابراتی با ۸۶ میلیون تومان راهافتاد و از آن به بعد پروندهها ازطریق سیستم مخابراتی برای مناطق فرستاده میشد.».
از کشتیگیری تا داوری بینالمللی
برمیگردد به دوران نوجوانی و از علاقهاش به کشتی برایمان حرف میزند. ورودش به مجموعۀ شهرداری نیز، بهبهانۀ کشتی بوده است. قدیمیها و پیشکسوتهای کشتی خوب یادشان هست که در دهههای ۴۰ و ۵۰ و حتی بعد آن، کشتی شهرداری حرفی برای گفتن داشت و ۵، ۶ کشتیگیر تیم شهرداری، عضو تیم ملی بودند.
همین نام پرآوازه باعث شد تا نوجوان سیزدۀساله محلۀ ما، سودای پیوستن به این مجموعه را در سر بپروراند؛ «پدر و برادرم از کشتیگیرهای قدیمی بودند و خون کشتی در رگهای من هم جاری بود. در کشتی آزاد، سه دوره قهرمان استان شدم.
کاپ سرلشکر اعظم، مسابقات معتبری بود که در آن، مقام دوم را از آن خودم کردم. سالها مشق کشتی کردم و بعد از دو دهه، لباس مربیگری به تن کردم. در کشتی یک دست و یک پایم قوی بود. برای اینکه بدنم ورزیده شود، از کوه خلج تا طرقبه میدویدم. دورههای آموزشی و اردو هم هرجا برگزار میشد، اولین نفری بودم که حاضر میشدم. بعد هم که داور بینالمللی درجۀ یک کشتی شدم.».
برپایی ۸ دیگ شله به نیت امامهشتم (ع)
احمد نهایی فقط در کار و ورزش، جنبوجوش و فعالیت ندارد. او بخشی از عمر خود را به دغدغههای مذهبیاش اختصاص داده است که این دغدغهها هنوز هم برایش اولویت دارد؛ «هر سال در روز عاشورا در حیاط مجتمع، مراسم برگزار میکنم و برای این برنامه، دعوت رسمی هم نداریم. ۶۰ تخته فرش یکشکل، کرایه و در گوشهای از حیاط مجتمع پهن میکنم. هشت دیگ شله نیز به نیت امامهشتم (ع) در پشت پارکینگ برپا میکنم.
مراسم عزاداری ما درمجموع، نیمساعت طول میکشد تا مردم خسته نشوند؛ مثلا ۵ دقیقه مرثیهسرایی و ۵ دقیقه سخنرانی و ۱۰ دقیقه سینهزنی و.... بعد هم سفره را پهن میکنیم و حدود ۴ هزار نفر اطعام میشوند. سال گذشته در شب عاشورا شبیهخوانی نیز داشتیم و قسمتهایی از صحنۀ واقعۀ عاشورا را شبیهسازی کردیم.». برگزاری مراسم مناسبتی ازسوی احمد نهایی به شب و روز عاشورا ختم نمیشود. او به بهانههای مختلف این کار را سراغ اینگونه مراسم میرود؛ «برای جشن شب عید غدیر، صندلی کرایه و تلاش میکنم تا مراسم درخوری برای این عید بزرگ، برگزار کنم.»
این گزارش ۳ آبان ۹۶ در شماره ۲۶۶ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است