این خیابان از همان روز اولی که ساخته شد، شلوغ و پررونق بود و خیلی کم پیش میآمد که در خسروی جایی برای سوزن انداختن پیدا شود. خسروی برای خیلی از مردم مشهد، یادآور خاطرههای خوب است؛ البته خاطرههای خوبی از جنس ازدواج؛ چون خیلیها از موقعی که یادشان میآید، این خیابان جایی بوده است برای خرید لباس عروس و داماد و البته از همه مهمتر خرید سر عقد؛ از آینه و شمعدان و لوازم آرایش گرفته تا قرآن و سرویس طلا و حلقه، نقل و گل و خنچه.
خیابان ارگ که سروشکل گرفت و ساخته شد، خیلی طول نکشید که بلدیه آن زمان، برای ساخت خسروی درست مقابل ساختمان چهارطبقه تصمیم گرفت تا ارگ از طریق آن به بافت قدیمی مشهد متصل شود. ساخته شدن این خیابان، مساوی شد با دونیم شدن زمینهای ارگ مشهد. خسروی دقیقا همان بلایی را سر ارگ آورد که چند سال بعد، خیابان خسروینو برسر بازار بزرگ مشهد.
تا قبل از احداث خسروی، تنها راههای ارتباطی بافت قدیم با ارگ مشهد، کوچه فتاحخانِ بازارچه سراب و کوچه حوضمونس در خیابان خاکی بود که با ساخته شدن خسروی، ارتباط این دو با ارگ قطع شد.
اما شاید مهمترین اتفاقی که در جریان ساخت خیابان خسروی افتاد، تخریب خانه آیتا... میرزاعلیاکبر نوقانی، از علمای شهیر مشهد، در دوره معاصر بود. با رونق گرفتن خسروی یا خیابانی که بعضیها بهدلیل شکل ظاهریاش به آن کج هم میگفتند، بلدیه وقت مشهد بازهم تصمیم گرفت این خیابان را ادامه بدهد؛ البته به قیمت تخریب ساختمان چهارطبقه معروف مشهد.
سال ۱۳۴۸، ساختمان چهارطبقه که روزی اداره فرهنگومعارف و بعد هم آموزشوپرورش بود، تخریب شد تا خسروی بهسمت میدان سعدی امروز امتداد پیدا کند و چهارراه دروازهطلایی متولد شود.
درست نبش همین چهارراه و در ابتدای خیابان خسروی، عمارتی کلاهفرنگی خودنمایی میکند که یکی از معدود بازماندههای قدیم این خیابان است؛ عمارتی که براساس عکسهای قدیمی باقیمانده از آن و تابلویی که سردر آن نصب کرده بودند، مشخص است متعلق به دکتر ضیایی بوده است.
اسناد و شواهد میراثی میگوید ساختمان مطب دکترضیایی در خسروی را در دوره پهلوی اول ساختهاند و سال ۱۳۸۴ هم به فهرست آثار ملی ایران اضافه شده است. تقریبا پانصد، ششصد متر جلوتر از مطب دکتر ضیایی البته آنطرف خیابان، بازمانده دیگری از خسروی قدیم خودنمایی میکند که امروز آن را به نام کاخ یا سرای عروس میشناسند.
کاخ عروس شاید اولین لباس عروسفروشی این خیابان باشد که روزگاری مهمترین مرکز پخش لباس عروس در مشهد بود. نمای کاخ عروس، همان بازمانده قدیمی این خیابان است که متعلق به دوره پهلوی اول است و در سال ۱۳۸۳ آن را در فهرست آثار ملی ثبت کردهاند.
نمیشود از خسروی نوشت، اما سراغ تئاتر گلشن نرفت. ساختمان تئاتر که البته امروز اثری از آن نیست، در اولین کوچه فرعی بعد از چهارراه خسروی قرار داشته و آنطور که نقل میکنند، ساختمان را در سال ۱۳۲۴ ساخته بودند، ولی دوره اوج آن، تئاتر گلشن دهه ۴۰ بود.
آن روزها یک خیابان خسروی بود و یک تئاتر گلشن. امروز مردم برای خرید ملزومات ازدواج به خسروی میآیند و آن روزها برای دیدن نمایشهای طنزی که «میرخدیوی» و «اصغرقفقازی» روی صحنه میبردند. شاید دیدن تصویر صف کشیدن بهمنظور خرید بلیت تئاتر برای خیلیها عجیب باشد، اما مشهدیها در دهه ۴۰ آن را تجربه کردهاند.
سال ۱۳۵۰ که چهارطبقه را خراب کردند، خسروی انگار جان تازهای گرفت و رونق عجیبوغریبی پیدا کرد. هیچکس نمیداند چطور و چرا، اما پای زرگریها، پارچهفروشیها و فروشندههای لوازم عروس به این خیابان باز شد و خسروی شد مرکز خرید ملزومات ازدواج. از آن تاریخ به بعد، خیابان همیشه پر بود از خانوادهها و عروسودامادهایی که برای خرید وسایلشان به اینجا میآمدند.
خاطرهانگیزترین و معروفترین پاساژ خیابان، یعنی پاساژ جواد، هم حوالی سال ۱۳۵۹ ساخته و افتتاح شد؛ جایی که همین امروز هم هرکسی دنبال لوازم خرازی و اینجور چیزها باشد، اولین جایی که به او آدرس میدهند، پاساژ جواد در خیابان خسروی است.
تقریبا دوسه سال بعد از شروع جنگ، کارکرد خیابان هم کمی تغییر کرد. مردم هرچندروز یکبار، بهخصوص بعد از عملیاتها، گروهگروه به خسروی میآمدند تا شهدا را تشییع کنند. آن سالها مشهد هنوز معراج شهدا نداشت و پیکر شهدا را که از منطقه برمیگرداندند، برای وداع و تشییع به مسجد بنّاها در خیابان خسروی میآوردند که فاصله زیادی تا حرم نداشت و به میدان شهدا هم نزدیک بود.
مسجد بناها را آقاحسین نامی حدود ۲۵۰ سال پیش و زمان حکومت شاهرخمیرزا در همین جای فعلی ساخت. از مسجد تا سال ۱۳۲۲ چیزی جز مخروبهای باقی نمانده بود که تعدادی از بنّاهای مشهدی، آن را مرمت کردند و نام مسجد به بنّاها تغییر کرد. از آن زمانی هم که تشییع شهدا از اینجا برگزار میشد، مردم ناخودآگاه اسم مسجد را شهدا گذاشتند؛ اسمی که از دهه ۶۰ هنوز روی مسجد مانده است، اما قدیمیها مسجد کمر خیابان خسروی را همچنان به نام بنّاها میشناسند.
اما در سالهای منتهی به دهه ۵۰ یکی از کتابفروشیهای مهم شهر مشهد در خیابان خسروی پا گرفت و باعث شد پای قشر تحصیلکرده مشهد هم به این خیابان باز شود. دکتر شفیعیکدکنی درباره این کتابفروشی میگوید: «باید یادی کنم از «مطبوعاتی خرامانی» در اول خیابان شاهرضا که نخست به صورت کیوسکی (کوشکی) بود و بعدها به کتابفروشی معتبری بدل شد و در سالهای مقارن انقلاب به فلکه «تقیآباد»، از محلات بسیار نوساز مشهد، انتقال یافت و تا همین سالهای اخیر که به مشهد مشرف میشدم، هنوز برجا بود و بسیار فعال و در عرضه کتابهای خوب، توانا و ماهر.
آنچه از کیوسک خرامانی به یاد دارم، این است که در حدود سال۱۳۳۵ تا ۱۳۳۶ یک روز که از آنجا میگذشتم، پشت شیشه کیوسک خرامانی، کتاب کوچکی دیدم به نام سبو که برگزیدهای از شعر عماد خراسانی بود. خواستم آن را خریداری کنم. دیدم طلبهای جوان، گفت: «آقا! این به درد شما نمیخورد.
این کتاب، شعرهایی است که در رادیو با موسیقی و آواز خوانده میشود.» با لحن خرامانی، دیگر جایی برای اصرار من باقی نماند. راه خود را در پیش گرفتم و آرزوی خریدن آن کتاب همچنان در دلم باقی ماند. عجیب است که بعدها هم آن کتاب را در هیچ جا، حتی در کتابخانه اخوان ثالث، دوست بسیار نزدیک عماد، ندیدم.»
کتابفروشی خرامانی تقریبا همعمر خسروینوست؛ این مغازه یک کیوسک روزنامه فروشی و توزیع روزنامه در ابتدای خیابان بود که کمکم به یک کتابفروشی مهم در مشهد تبدیل شد؛ جایی که پاتوق بیشتر شاعران و نویسندگان و تحصیلکردههای مشهدی بود.
هرکسی که دنبال کتابهای ادبی نایاب میگشت، مستقیم میآمد سراغ کتابفروشی خرامانی در خسروی. شکلوشمایل خیابان خسروی که در دهه ۵۰ عوض شد و فروشگاههای لباس عروس و این طور چیزها به این خیابان آمدند، دیگر جایی برای کتابفروشی خرامانی نبود و برای همین هم آنها از اینجا به میدان تقیآباد کوچ کردند. حوالی سالهای ۸۹-۱۳۸۸ هم این کتابفروشی قدیمی مشهد که از نمادهای خیابان خسروی بود، با عمری نزدیک به یک قرن تعطیل شد.
حالا از خیابان معروف به کج قدیم یک مطب دکتر ضیایی مانده است، نمای سرای عروس و مسجد بناها و البته از همه مهمتر اسم قدیمیاش. درست است که مدتهاست اسم خیابان تغییر کرده است، اما اینجا برای مردم مشهد نزدیک به صدسالی میشود که همان خسرویاست، حتی اگر تابلوهای شهری چیز دیگری بگویند.