سیدمصطفی ۱۰ سال بیشتر نداشت که همراه دو برادرش آقامحمد و آقامرتضی وارد کار آبنباتپزی پدر شد.او که متولد سال ۱۳۶۳ است، اکنون در پایینخیابان از پدرش، آقاسیدنوری حسینیمجاهد، میگوید؛ پدری که به سبک قدیم که بچهها زود مرد میشدند، در دوران کودکی آنها همان سنت را پیاده کرده و در کنار درس و مشق و مدرسه، مهارتآموزی را هم یادشان داده است: «آن زمان کارها در آبنباتپزی بیشتر سنتی انجام میشد و مواد اولیه مثل شکر کم بود.»
حالا او جوان موفقی است که سالهاست کلید آبنباتپزی پدر، سید نوری حسینیمجاهد، در دستانش است و چندیننفر از مهارتش نان به خانه میبرند.
اطراف مغازه پر از کیسههای نقل و نبات در انواع و اشکال گوناگون است. پانزده نفر اینجا مشغولبهکارند.محیط کوچک جلو مغازه که شیشهای سرتاسری آن را از کوچه جدا میکند، رفتوآمد کم مردم محله را نشان میدهد که گاهی به درون مغازه برای خرید میآیند.
سیدمصطفی حسینیمجاهد میگوید: «الان تنهاآبنباتپزی این اطراف را داریم. در گذشته جمعیت اطراف حرم و زائرانی که مراجعه میکردند، تقریبا ما را از صادرکردن نبات و محصولات آن به شهرستانها بینیاز میکرد. حتی یادم میآید که پدر برای نقلوانتقال محصولات از دوچرخه استفاده میکرد. با توجه به ساختوسازهای اطراف بافت حرم، جمعیت مسکونی اینجا کمتر شده و مراجعه زائران هم فصلی است.
به همین دلیل، با وجود اینکه سعی در توسعه داشتیم و کارگاه نیمهصنعتی است، کار ما در این زمان سود چندانی ندارد و تنهاکاری که انجام میدهیم، این است که سعی کنیم در بازار رقابت خودمان را از حذفشدن حفظ کنیم. زیرا با توجه به وضعیت کنونی، تغییر شغل نیز نوعی ریسک محسوب میشود.»
او از بزرگان این شغل هم یاد میکند؛ بزرگانی مانند آقای مرادزاده که پس از فوتش آبنباتپزیاش واگذار شد. در قدیم پایینخیابان آبنباتپزهای زیادی داشته که در سفرنامه خانیکوف هم به آن اشاره شدهاست. شاهد این حرف هم میتواند حسینیه تاریخی قنادها در پایینخیابان باشد؛ حسینیهای که محل تجمع و برگزاری مراسم آبنباتپزهای مشهدی بود.
صحبت از زائران میشود و سوغات مشهد و آبنبات پیچی. آقامصطفی ادامه میدهد: «اکنون استقبال مشتریها از نباتهای نیدار که بستهبندی راحتتری برای حملونقل دارد، بیشتر است. آبنبات پیچی که از قدیم نوعی سوغات زیارت مشهد به حساب میآمد، جای خود را دارد. اکنون آبنبات پیچیها در طعمهای گوناگون زنجبیلی و دارچینی و... هم تهیه میشود. در کنار آن نقل و آبنبات هم سوغات زائران این شهر است.»
سیدمصطفی که شغل آبنباتپزی را به زائر و سینی چای مردم ربط میدهد، از بچههایی که مشتاق یادگیری این شغل هستند نیز حرف به میان میآورد و تعریف میکند: «آبنباتپزیما بهدلیل گرمای دستگاهها زمستانهای بسیار خوب و تابستانهای تقریبا سخت دارد. با وجود این، بچههای زیادی برای کاریادگرفتن به اینجا آمدهاند. مثلا آرش زوارزاده که از هشتسالگی تاکنون که به خدمت سربازی رفته است، در اینجا مشغول بود و هنوز هم به ما سر میزند.»
سروصدای دستگاههای داخل مغازه به دغدغههای کلام سیدمصطفی اضافه میشود. میپرسیم این صداها هم بخشی از مشکلات کار در اینجاست؟ لبخندی میزند و میگوید: «بله، این صداها روی شنوایی پدر تأثیر داشته است و بیگمان برای ما هم مشکلاتی دارد. برای همین ما درصدد صنعتیکردن کار هستیم، اما این کار بودجهای میخواهد که اکنون برای ما میسر نیست.»