علیآقا نوجوان روزهای انقلاب اسلامی است. او از همان روزگار ساکن محله شهیدآوینی و کوچه شهیدشفیعی۱۹ است؛ یعنی کوچهای که مسجد تاریخدار «ملکی صاحبالزمان (عج)» در آن قرار دارد. علی نعیمی زمان پیروزی انقلاب پانزدهسال داشته است و خاطرات شیرینی از آن ایام دارد؛ خاطراتی که به قول خودش درکنار مردم مخلص شکل گرفته است و هیچگاه برایش کمرنگ نمیشود.
چند سال قبل از انقلاب اسلامی همراه خانواده از روستا به مشهد میآیند و در محله شهیدآوینی ساکن میشوند، در محلهای با بافت مذهبی و افراد ریشهدار. علیآقا یادی میکند از هممحلی شهیدش و میگوید: آقا سیدی بود به نام سیدمحمد موسوی که خدا رحمتش کند. سیدمحمد ماشین خاور داشت و هر روز با ماشینش میآمد جلو در مسجد ملکیصاحبالزمان (عج) و مردم را سوار میکرد و به تظاهرات و راهپیمایی در بالاخیابان (خیابان شیرازی) میبرد. یا آنجا توقف میکرد یا سهراه درخت توت در ابتدای خیابان شهیدشفیعی؛ ماشین را پر میکرد و راه میافتاد. بعدها این آقا سید رفت جبهه و جانباز شد. درنهایت هم بعد چند سال دراثر جراحات شهید شد.
علیآقا خصلت مردم در آن دوره را شجاعت میداند و میگوید: مردم از چند ماه قبل پیروزی انقلاب، شجاع شده بودند. هنوز شاه در ایران بود، ولی کسی از سرکوب او ترسی نداشت. در محله مردم با هم حرف میزدند و بیشتر صحبتها درباره این بود که شاه دینمان را از ما گرفته است. البته خیلی هم بیاحتیاط نبودند و مثلا برای پخش اعلامیهها و سخنان چاپشده امامخمینی (ره) کمی ملاحظه میکردند. او ادامه میدهد: روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، هر روز میرفتیم راهپیمایی و شعار میدادیم. افرادی با بلندگوهای دستی شعار میدادند و ما تکرار میکردیم؛ میگفتیم «شاه فراری شده/ سوار گاری شده» یا میگفتیم «مرگ بر بختیار/ نوکر بیاختیار».
یادم است که ردیف سربازها کنار پیادهرو بالاخیابان میایستادند، اما به مردم کاری نداشتند، به جز یک مورد که فردی به سربازی سنگ زد و او را گرفتند و بردند. یک درگیری هم بین ارتش و مردم در مسیر چهارراه دکترا و میدان شریعتی اتفاق افتاد که اکثرا فرار کردیم. اما بعدها شنیدم که نیروهای ارتش و گارد مبارزه با شورش برای سرکوب وارد بیمارستان، اما م رضا (ع) شدهاند.
سه تن از شهدای ۱۰ دی مشهد از جوانان گلشهری بودند که در حال حاضر در بوستان آلالههای خیابان شهیدآوینی ۵ به خاک سپرده شدهاند. علیآقا با این سه تن رفاقتی نداشته است و همان زمان فقط شنیده بوده که دوتای آنها بچههای قلعهکهنه گلشهر (ابتدای خیابان شهیدشفیعی) هستند. او میگوید: خون شهدا و رشادت جانبازان و رزمندگان پشتیبان این نظام است؛ آنها جانشان را پای این انقلاب گذاشتند.
او که تا سالها کارهای فرهنگی بسیج و مسجد ملکی صاحبالزمان (عج) را انجام میداده است، میگوید: بعداز انقلاب اسلامی، هر سال تکههای روزنامه مربوطبه حوادث انقلاب و عکسهای آن زمان را روی مقوا میچسباندیم و مثل روزنامهدیواری بین درختهای بین سهراه درخت توت و فلکه اول گلشهر نصب میکردیم؛ نمایشگاهی خیابانی بود که در دهه فجر هر سال برگزار میشد.