مسجد صاحبالزمان(عج) در محله خلج دو هفتهای است که میزبان بیش از 50بانوی دغدغهمند محله شده است که برای تهیه و تدارکات اربعین گردهم جمع شدهاند. هر یک به نیتی آمدهاند، آنها جاماندگان قافله زائران پیاده اربعین هستند.
حسرت و نگاه غمآلودشان به آنهایی که چمدان سفر بستهاند و راهی دیار کربلا شدهاند را میتوان مشاهده کرد. در بین صحبتهایی که با هم دارند، مکرر روایتهای جاماندشان که خاطرشان را مکدر میکند؛ برای هم تعریف میکنند. اینجا کسی برتری به دیگری ندارد. هر کاری باشد بانوان آن را با جان و دل انجام میدهند، نمیگذارند کار روی زمین بماند.
این بانوان گردهم جمع شدهاند تا وسایل مورد نیاز موکبی را در نجف اشرف تهیه کنند. دو هزار کیسه خواب، دو هزار کیسه کفش، پاککردن حبوبات و سبزی از جمله کارهایی است که آنها تا غروب آفتاب که به خانههایشان برمیگردند انجام میدهند. این کارها باید تا قبل از اربعین و رسیدن زائران سروسامان بگیرد تا آنهایی که به قصد زیارت میروند دغدغهای از این بابتها نداشته باشند.
این بانوان کار جهادی خود را در مسجد صاحبالزمان(عج) شروع کردند، اما به دلیل کمبود فضا بعد از یک هفته به مدرسه زابلینژاد که یک کوچه آن طرفتر است نقل مکان میکنند. حالا که برای مصاحبه آمدهایم روزهای آخر کارشان در مدرسه است. این گروه داوطلب از پایگاه نور النبی حوزه یک نجمه که برای خانه ایثار و شهادت فعالیت میکنند، از عشق و ارادت خود به اباعبدالله(ع) برایمان گفتند.
مدرسه مملو از خواهران مسجدی است. از زمانی که متوجه فراخوان مسجد برای تدارکات اربعین شدهاند هر کدام به اندازه وسع و توان خود پارچه، چرخ خیاطی، نخ، سوزن و... را با خود آوردهاند تا وسایل مورد نیاز زائران را آماده کنند. آنها به این وسیله عشق و ارادت خود را به سرور و سالار شهیدان نشان میدهند. اینجا کارها تقسیمبندی شده است.
هر کدام از بانوان اینجا مشغول کاری هستند. چند نفر در حال برش پارچهها برای دوخت کیسه خواب هستند و چندتن دیگر با چرخ خیاطی دوخت و دوز میکنند. سر و صدای چرخ خیاطی و همهمه فضا را پر کرده، اما نوای صلواتهای دستهجمعی و زیارت عاشورایی که هر از گاهی خوانده میشود؛ بلندتر از سایر صداهاست.
چادر رنگیاش را پشت گردن محکم بسته است. با آنکه سن و سالی از او گذشته، تر و فرز است و پا به پای جوانترها تا غروب کار میکند. حتی درد قدیمی دستها و کمر خمیدهاش مانع از آن نشده است که لحظهای بیکار بنشیند. از زمانی که در مدرسه برای کارهای اربعین جمع شدهاند، او بیریا برای بانوان از منزلش چای و خرما میآورد.
میخواهیم مصاحبه را شروع کنیم. سراغ هر کدام که میرویم او را نشانمان میدهند، اما خودش مأخوذ به حیاست و از مصاحبه سر باز میزند. دائم میگوید هر کاری میکنم برای امام حسین(ع) است و نباید ریا شود. راضیاش میکنیم که بدون اسم و فامیلش با ما همکلام شود. هنگامی که با او همصحبت میشویم برایمان از سابقه کار جهادیاش در زمان جنگ تحمیلی در سنندج میگوید.
شوهرش ارتشی بوده و تمام دوران جنگ تحمیلی در کردستان خدمت کرده است. او پابهپای شوهرش در آن سالها در سنگر مسجد با بافتن کلاه و شالگردن یا دوخت لباس برای رزمندگان خدمت کرده است.حالا بعد از سالها دوباره دواطلب کار جهادی است. ذوق و شوق فراوانی برای خدمت به زائران اربعین دارد.
در حالی که پشمهای گوسفندی را برای داخل لحاف آماده میکند میگوید: « چهار یا پنجبار به کربلا مشرف شدهام، اما امسال به دلیل بیماری همسرم این سعادت نصیبم نشد.»
او ادامه میدهد: «هنگامی که متوجه فعالیت بانوان در مسجد شدم به دلم افتاد امسال که نمیتوانم راهی این زیارت شوم با کمککردن قدمی برای زائران امام حسین(ع) بردارم. در تمام مدت با خودم زمزمه میکنم و از سرور سالار شهیدان میخواهم سال آینده قسمتم کند تا دوباره گنبد و گلدستههای نورانیشان را زیارت کنم و در صحن و سرای آن قبر ششگوشه به یاد تمام آنهایی که التماس دعا گفتهاند دو رکعت نماز بخوانم.»
برایمان جالب است بدانیم که چرا خانهاش را برای پذیرایی از بانوانی که در مدرسه جمع شدهاند گذاشته است. او با لبخندی شیرین که در صورتش نقش میبندد میگوید: «کاری نکردهام، وظیفه انسانیام است. از آقا امام حسین(ع) سپاسگزارم که این راه را جلو پایم قرار داد.»
با همان پایی که درد میکند و به زحمت راه میرود با چای از بانوان پذیرایی میکند. به او میگویم پایتان درد میکند اجازه بدهید فرد دیگری اینکار را انجام بدهد. او بغض میکند و میگوید: «سر و جانم فدای حسین(ع)»
دو ماهی است که منزلش را از نزدیک مسجد صاحبالزمان(عج) به خیابان چمن منتقل کرده است، اما هر روز صبح دوتا اتوبوس سوار میشود تا همراه بانوان مسجدی شود. «عزت رباطی» پنج سالی است که با مسجد صاحبالزمان(عج) آشنا شده است و در تمام برنامههای فرهنگی و جهادی مسجد کمک میکند. او خیاط است اما در این روزها که خدمت داوطلبانه انجام میدهد، هیچ سفارشی از مشتریهایش قبول نمیکند.
عزت خانم تمام وقتش را در این دو هفته صرف برش پارچه برای دوخت بالش و کیسه خواب برای زائران پیاده میکند. رباطی چهار سال پیش به کربلا رفته و امسال توفیق حضور را پیدا نکرده است. این بانوی خیاط میگوید: «از کارکردن و مسیر طولانی که هر روز در گرما میآیم و برمیگردم خسته نمیشوم، بلکه انرژی میگیرم. هنگامی که در این فضا قرار میگیرم و حس و حال سایر بانوان را میبینم برایم همان حس و حال کربلا تداعی میشود.»
خلوص نیت بانوان علاوه بر همکاری همدلی را هم به وجود آورده است. به طوری که هر کسی قدم به مسجد میگذاشت برای تهیه تدارکات اربعین داوطلب میشد
ساعتهای طولانی پشت چرخ نشستن و برشزدن اذیتش نمیکند این موضوع را میگوید و ادامه میدهد: «کار کردن طولانیمدت پشت چرخ خیاطی در منزل اذیتم میکند و دستدرد و شانهدرد میشوم، اما اینجا با آنکه از 9صبح پشت چرخ خیاطیام و برش میزنم لحظهای درد به سراغم نمیآید. حتی متوجه گذشت زمان هم نمیشوم.»
رباطی در بین صحبتهایش اشاره میکند هنگامی که در مسجد مشغول فعالیت بودند گاهی همراهان بیمارانی که به درمانگاه نزدیک مسجد میآمدند، با دیدن فضای همکاری و همدلی که بین بانوان وجود داشت جذب این گروه میشدند. او توضیح میدهد: «همراهان بیماران که برای اقامه نماز به مسجد میآمدند، فضا را که میدیدند گوشهای از کار را به دست میگرفتند و حتی روزهای بعد برای کمک همراه میشدند.»
رباطی میگوید: «خلوص نیت بانوان علاوه بر همکاری همدلی را هم به وجود آورده است. به طوری که هر کسی قدم به مسجد میگذاشت برای تهیه تدارکات اربعین داوطلب میشد.»
صحبتهایش روان و دلنشین است. همانطور که پارچههای کیسه خواب را مرتب میکند تا برای دوختن آماده شوند، میگوید: «هنگامی که از همدلی بانوان مسجدی در خانه برای مادرم تعریف میکردم، مادرم همراه من به مسجد آمد. از قضا همان روز 300کیلو سبزی برای پاک کردن آوردند.»
او ادامه میدهد: «ابتدا تصور نمیکردیم این حجم زیاد از سبزی یک روزه پاک و شسته شود. اما تعداد بانوان به 70نفر رسید و در مدت سه ساعت این مقدار سبزی پاک و شسته شد. هر کدام از بانوان که آمد و حجم کار را دید با دوست و آشنا و خانوادهاش تماس گرفت تا آنها هم برای کمککردن به مسجد صاحبالزمان(عج) بیایند.»
ناگفته نماند که رباطی بعضی روزها پسربچه هشتسالهاش را همراه خود میآورد. او از ذوق و شوق پسرش زمانی که چادر به سر میکند تا راهی مسجد شود برایمان میگوید: «پسرم با هدف اینکه با بچهها بازی کند به مسجد نمیآید. او دوست دارد کمک کند. نمیتواند مانند ما کارهای دوختن و... را انجام بدهد، اما کارهای کوچکی مانند جابهجایی وسایل یا آوردن نخ و سوزن برای بانوان را انجام میدهد.»
رباطی میگوید: «گاهی در بین کار روضهای خوانده میشود، دعا یا ذکر مصیبت اهل بیت(ع) گفته میشود. برخلاف اینکه برخی اعتقاد دارند گریه غم میآورد، اشک ریختن برای امام حسین(ع) دل را جلا میدهد و احساس سبکی به انسان دست میدهد. من هر زمان برای حضرت اشک ریختم احساس آرامش پیدا کردم.»
«کارکردن برای امام حسین(ع) لیاقت میخواهد.» گپوگفتمان با او که نمیخواهد اسمش در شهرآرامحله برده شود با این جمله آغاز میشود. هنگامی که اصرارمان برای گفتن اسم و فامیلش را میبیند عرق پیشانیاش را پاک میکند و میگوید: «کاری که به نام امام حسین(ع) انجام میشود دیگر اسم و فامیل نمیخواهد.»
به نظر چهل ساله میآید با وجود اینکه تاکنون برای خانه خودش پشم گوسفند نشسته و تمام کارهای لحافدوزی را آماده از بیرون تهیه کرده است داوطلب شستن پشم گوسفندانی شده که از شهرستان آمده است. او میگوید: «بوی پشم و شستن آن شاید آزاردهنده باشد، اما وقتی نام مبارک حضرت سیدالشهدا (ع)به میان میآید دیگر آزار و اذیت معنا ندارد.»
این بانو که مرتب زیر لب ذکر میگوید یکی از فعالان مسجد است که دستی در کار خیر دارد و توضیح میدهد: «در همین چند روز بانوان زیادی برای کمک آمدهاند. هر کدام از ما در زندگیمان مشکلاتی داریم مانند همین بانوان که هر کدامشان در زندگی شخصیشان مشکلاتی دارند. کمک آنها در این راه سبب شده تا مشکلات حل شود.»
او یکی از بانوان نیکوکار محله هم هست. علاوه بر کمکهای داوطلبانهاش 200نفر را تحت حمایت دارد. در روزهای سخت همهگیری کرونا با تهیه بستههای معیشتی به خانوادههای نیازمند کمک کرده است.
علی جهاندیده عضو هیئت امنای مسجد صاحبالزمان(عج) و یکی از خادمیارانی است که به همراه وسایل آماده شده با سه کامیون به سمت نجف میرود. او درباره بنای مسجد توضیح میدهد: «سال57با کمکهای مردمی زمینی به متراژ 130متر خریداری شد تا محلی برای اقامه نماز و برگزاری مراسمهای مذهبی در محله داشته باشیم.»
موکب نجف در چهارطبقه پذیرای زائران حسینی(ع) در بازه زمانی دو هفته مانده به اربعین است
حدود 13سال پیش با خرید دو قطعه زمین اطراف مسجد و بازسازی بنا متراژ کلی مسجد به 320متر رسید. با این ساخت و ساز جدید برنامههای مذهبی و فرهنگی مسجد گسترش پیدا کرد.جهاندیده با اشاره به برنامه روز اربعین در مسجد میگوید: «مراسممان با روضهخوانی و سینهزنی شروع میشود و در ادامه از عزاداران حسینی با صبحانه پذیرایی میشود.
سپس اهالی محله با اتوبوس و دستگاههای صوتی با کامیونت و جرثقیل تا میدان بسیج میروند و از آنجا پیاده به حرم مشرف میشوند. بعد از عزاداری به مسجد باز میگردند. ادامه مراسم روضهخوانی و سینهزنی همراه با پذیرایی ناهار در مسجد است.»
این عضو هیئت امنای مسجد میگوید: «موکب نجف در چهارطبقه پذیرای زائران حسینی(ع) در بازه زمانی دو هفته مانده به اربعین است. وسایلی که امسال تهیه و ارسال میشود، بعد از پایان مراسم دوباره به مشهد بازگشت داده میشود. این وسایل بعد از شستوشو برای سال آینده در انبار نگهداری میشود. زیرا این موکب متعلق به عراق است و فقط در این بازه زمانی در اختیار ما قرار میگیرد.»
شاید بیش از 10میلیون هزینه خرید همین وسایل است. جدای از این موضوع دستمزد دوخت و دوز هم اگر به این مبلغ اضافه شود مبلغی چشمگیر میشود. اما این کار بهطور جهادی بدون پرداخت هزینهای به خیاطها و خرید پارچه با کمکهای مردمی انجام شد.
نرجس صحاف، مسئول پایگاه بسیج نورالنبی مسجد صاحبالزمان(عج)، یکی از سه خادمیار مسجد است که به موکب اعزام میشود. او از فعالیتهای کاریشان در مدت این دو هفته برای تهیه و تدارک اربعین توضیح میدهد و میگوید: «همه ساله خانه ایثار و شهادت برای زائران اربعین خدماتی ارائه میدهد. اما دو سالی است که به دلیل کرونا و بسته شدن راهها این موضوع منتفی شده بود تا امسال که دوباره زائران برای تشرف به کربلا اعزام شدند، خانه ایثار و شهادت هم تصمیم گرفت مانند سالهای قبل فعالیتش را از سر بگیرد.»
صحاف با اشاره به اینکه موکبهایی در نجف و کربلا مستقر میشوند درباره اقلامی که این موکبها نیاز دارند توضیح میدهد: «بخشی از کار مربوط به تهیه بالش، کیسه خواب، کیسه کفش، پذیرایی ناهار و شام است. با اعلام این موضوع در مسجد و استقبال بانوان، این توانایی و ظرفیت را در محله دیدیم که برای کمک به خانه ایثار و شهادت پیشقدم شویم.»
او میافزاید: «خواهران محله جهادی پای کار آمدند و خودشان پارچه آوردند. برخی از کسانی که تولیدی داشتند اضافه پارچه، پنبه و لایکو را به ما دادند. با جمعآوری این وسایل دوخت بالش و کیسه خواب را شروع کردیم.»
مسئول پایگاه بسیج نورالنبی درباره جابهجاییشان از مسجد به مدرسه زابلینژاد که در کوچه کناری قرار دارد، توضیح میدهد: «ابتدای کارمان در مسجد بود. اما هنگامی که میخواستیم پشم گوسفند بشوییم، یا لحاف و بالشها را پر کنیم به فضای باز نیاز داشتیم. با پیشنهاد اهالی به آموزش و پرورش نامه زدیم تا حیاط مدرسه زابلینژاد را در اختیارمان قرار دهند. با موافقت آموزش و پرورش و همکاری مدیر مدرسه فضای حیاط در اختیار بانوان قرار گرفت.»
بیشک هنگامی که فردی کار میکند نیاز به آب و چای دارد تا خستگی کار از تنش بیرون برود و با انرژی بیشتری کارش را ادامه بدهد. اینجاست که همدلی اهالی نقش پررنگی به خود میگیرد. او در این باره تعریف میکند: «50نفر با ما به طور ثابت برای دوخت و دوز و پاککردن حبوبات همکاری کردهاند. اهالی هر روز با آوردن نان و پنیر و سبزی، حلوا، چای و میوههای فصل مانند هنداونه، خربزه و... از بانوانی که مشغول خدمت کردن بودند، پذیرایی میکردند.»
شاید همین انرژیهای مثبت اهالی و عنایت امام حسین(ع) به زائرانش بوده که آنها در مدت دو هفته توانستهاند دو هزار بالش، دو هزار کیسه خواب و دو هزار کیسه کفش را آماده کنند. همچنین 300کیلو سبزی را در کوتاهترین زمان ممکن پاک کرده و بشویند.
صحاف اشاره میکند که آنها برای تهیه کیسه کفش از وسایل ناکارآمد مانند چادر کهنه مشکی و کیسه برنج استفاده میکنند. او که برخی نیازهای زائران را دیده است میگوید: «سال98 در موکب نجف خدمت میکردم. یکی از نیازهای جدی زائران که در آنزمان برایم مشخص شد کیسه خواب و بالش بود.»
او توضیح میدهد: «این موکب مکانی برای استراحت و اسکان شبانه زائران، کارهای فرهنگی و مشاوره مسیریابی است. علاوه براین ایستگاه صلواتی برای پذیرایی هم برپاست که روزی 4هزار نفر با چای و شربت و وعدههای غذایی پذیرایی میشوند.»
از ابتدای مصاحبه که به مدرسه رفتهایم، هر کدام از بانوان که به جمع اضافه میشد همراه خودش بخشی از مواد پخت آش رشته را میآورد. یکی سبزی آش را آورد، دیگری رشته و گروهی از بانوان هم حبوبات.
همه موادی را که برای تهیه آش آوردهاند به همان بانوی سالخورده که منزلش نزدیک مسجد است، تحویل میدهند. حالا که ظهر است و موقع صرف ناهار بوی خوب پیاز داغ و نعناع داغ در مدرسه پیچیده است. کاسههای آش داغ سرسفره چیده شده تا از بانوانی که چند ساعت کار سخت را پشت سر گذاشتهاند پذیرایی شود.