شمار از دستش در رفته است. نمیداند دقیقا چند بار و چند کوپه از قطارهای مختلف را عوض کرده و تجربه نشستن پشت چند شیشه آن را داشته و چند بار قلبش به عشق زیارت امام رضا(ع) و نزدیک شدن به مشهد تند تپیده است. حساب و کتاب از دستش دررفته است اما ایستگاه راه آهن مشهد برای او مثل خیلیهای دیگر ایستگاه قرار است، ایستگاه وصال.
اصلا هر وقت به این نقطه جادویی میرسد، دلتنگیهای روزانه روی صورتش سر باز میکنند. آنهایی که فرصت حضور از طریق خطوط ریلی را برای بودن و ماندن در مشهد انتخاب میکنند از این ایستگاه دل نمیکنند. راهآهن مشهد در همه فصلهای سال شلوغ است اما در تابستان و با تعطیلی مدارس، این شلوغی بیشتر میشود. تابستان راهآهن تماشایی است.
دو کودک خردسال که رنگ پوست و لحن صحبت آنها نشان میدهد از خطه جنوب هستند، لبه حوضچهای کوچک نشسته و دستهایشان را داخل آب بردهاند. با هیجان قطرات آب را در هوا پرت میکنند و غرق در شادی و خندهاند. مادرشان در حالی که دستشان را میگیرد میگوید: «اهل خوزستان هستیم و هر سال خانوادگی برای زیارت به مشهد میآییم.»
زن جنوبی به سمت المان بزرگ وسط میدان رو برمیگرداند و میگوید: «هر وقت آمدهایم اینجا با این نماد عکس گرفتهایم. به نظرم خیلی قشنگ است و یادگاری میماند.»
زن و کودکانش دور میشوند. چشمهایم به سمت ساختمان راهآهن میچرخد. ستونها و معماری خاص و طاق بلندش چشم را مینوازد.
هم خاطرهانگیز هم تماشایی اینجا دنیای پرهیاهو و پرشتابی است. برای بعضیها دقیقهای معطل شدن هم دیر است.آنها نرسیده تاکسی مستقیم به حرم میگیرند. برخیها هم باید خستگی بگیرند و سر و صورتی صفا دهند و آراسته به حرم بروند. تعدادی از مسافران بساط فرش و چایشان را پهن کردهاند و از فضای مفرح ایستگاه استفاده میکنند. مدیران شهری توسعه فضای سبز را برای حظ و استفاده مسافران همیشه در نظر داشتهاند.
کمی جلوتر، فرشی پهن است. خانوادهای که لهجه اصفهانی دارند با چمدان و بار و بندیلشان منتظر نشستهاند تا اقوام دنبالشان بیایند. برای کمکردن گرمای تابستان، برشهای سرخ هندوانه دستشان است و انگار همین موضوع بهانه خندههایشان شده است.
آنسوتر، تاکسیها بهردیف ایستادهاند و منتظرند مسافران از راه برسند. یکی از زائرانی که تازه از راه رسیده است، چمدان را بهسرعت روی زمین می لغزاند و در حالی که نشانی هتلی را به راننده تاکسی میدهد، خطاب به ما میگوید: «راهآهن مشهد فضای بسیار خاطرهانگیز و شیرینی دارد. تمیز و با طراوت هم هست. به نظر من، همهچیز عالی است و هیچ ایرادی ندارد.» صحبتهای او همین اندازه کوتاه است و با بلند شدن صدای گاز ماشین، تمام می شود. از ورودی بانوان وارد ساختمان راهآهن میشوم. شیئی میلهمانند که نور قرمزی دارد با فاصله نزدیکی از مسافران گرفته میشود. مسئولان گیت در بازرسی مسافران به همین اندازه بسنده میکنند. آنها با لبخند و مهربانی، مسافران را بدرقه میکنند و میخواهند برای آنها هم دعا کنند.
انگار راهآهن یک ایران کوچک است. صدای صحبتها با گویشها و لهجههای مختلف به گوش میرسد
داخل ساختمان، صندلیهایی در ردیفهایی موازی و در سه قسمت با فاصله قرار گرفتهاند. هوای داخل خنک و مطلوبتر از بیرون است. انگار راهآهن یک ایران کوچک است. صدای صحبتها با گویشها و لهجههای مختلف به گوش میرسد. خانوادههای عربزبان هم بین مردم زیادند، کسانی که اصلا فارسی بلد نیستند و صحبت کردن با آنها سخت است. هر قسمت، تعدادی مسافر منتظر نشستهاند و برخیها چشمشان به صفحه مخصوص اعلام حرکت است و مراقباند از قطار جا نمانند. باربرها در رفتوآمدند بعضیها سفارش حمل چمدانهایشان را میدهند.
خیلیهایشان نوجوان هستند و فصل تابستان خود را گذاشتهاند برای این کار تا پولی پسانداز کنند. بعضیها هم شغلشان است.
خاطرهانگیزترین ایستگاه کمی آنطرفتر، خانمی تنها نشسته است و چند چمدان و ساک اطرافش هست. خود را ربابه سلیمانی معرفی میکند و میگوید: «از اصفهان آمده بودیم و چهار روز همراه خانواده در هتلی اقامت داشتیم.»
ربابهخانم از همهچیز مشهد راضی است. این را بدون تعارف میگوید و ادامه میدهد: «معمولا با قطار مسافرت میکنیم. خیلی هم راضی هستیم. زمان حرکت قطار دقیق و سر وقت است. هیچوقت معطل نشدهایم.» راهآهن مشهد به اعتقاد او یکی از خاطرهانگزترین ایستگاهها را دارد. شاید بخشی از آن به حرم مطهر و زیارت امام رضا(ع) برگردد اما یک بخش هم به تلاش مدیران شهری ربط دارد.
میگوید: «به شهرهای دیگر هم زیاد سفر کردهایم اما اینجا یکی از تمیزترین و منظمترین ایستگاههاست. همهچیز عالی است. هم نظافت و فضای استراحت و نشستن، هم برخورد مسئولان راهآهن. چقدر خوب است همین استقبال گرم در سراسر مشهد بسط داده شود.»
دو خانم که از استان مرکزی آمدهاند همصحبت بعدیمان هستند. میگویند: «کاش تورهای گردشگری مشهد در راهآهن فعال شود، تورهای یکروزه تا چندروزه. مطمئن هستم زائران استقبال خوبی میکنند.» فاطمه رحیمی یکی از آنهاست. پیشنهادش را خیلی خلاصه مطرح میکند: «چه خوب است برای همه زائرانی که به عشق امام رضا(ع) تا مشهد میآیند سرویسهای رایگان تا حرم مطهر بگذارند.»
او ادامه میدهد: «برای مسیرهای گردشگری مثل همین راهآهن، از درشکه هم میتوان استفاده کرد. حتی با درشکه میتوان تا حرم مسیری را تعیین کرد. قطعا زائران از این حرکتها خیلی استقبال میکنند.» رحیمی ادامه میدهد: «شلوغی و ترافیک مشهد بهویژه اطراف حرم برای خیلی از زائران کلافهکننده است. به همین علت، خیلیها ترجیح میدهند با خودرو در این محلها رفتوآمد نکنند. به نظرم یکی از مسائل مهمی که مدیران شهری باید به آن توجه کنند تسهیل رفتوآمد و راهاندازی خط مترو تا حرم است.»
چند نوجوان که لهجه شیرین جنوبی دارند، یک ردیف از صندلیها را گرفتهاند. امیرمحمد زارعی به نمایندگی از بقیه صحبت میکند. تعریف میکند: «ما تیم آیندهسازان فوتبال بندرعباس هستیم و برای اردوی تمرینی به مشهد آمدهایم تا با بچههای مشهدی به رقابتهای دوستانه بپردازیم و تمرین کنیم. چند روز در مشهد تمرین داشتیم و امروز وقت برگشتمان است.
چون بیشتر سر تمرین بودیم، فرصت نکردیم مشهد را بگردیم اما به نظرم مشهد شلوغ است. حالا هم ترافیک بود. دیر رسیدیم و از قطار جا ماندیم. مربیمان رفته است با مسئولان راهآهن صحبت کند که بتوانیم با قطار بعدی به سمت شهرمان برگردیم.» تنها چیزی که از مشهد در ذهن امیر محمد مانده همین شلوغ و پر ترافیکی آن است. امیدوار است دوباره به مشهد بیاید تا سر فرصت همهجای آن را ببیند.