کد خبر: ۲۶۱۱
۰۹ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

روزگار زنگ زده کارگران

مصطفی کریمی ۲۰سال است که کارگر خدماتی است. سر تمام گذرهای شهر ایستاده و حالا یک سالی می‌شود که به ایست کار می آید. اینجا مشخصاتش را ثبت کرده و کارت کار هم دارد اما وضعیتش بهتر که نشده هیچ بدتر هم شده: خدا خیرشان بدهد. حداقل سقفی را بالای سرمان گذاشته اند که توی سرما و گرما کنار خیابان نایستیم. اما این‌ها دردی را از مشکلاتمان دوا نمی‌کند. با وجود بیکاری، کرامت کارگر حفظ نمی شود.

میان تمام آلونک‌های پوسیده اطراف قدعلم کرده است. ساختمان سفید بزرگی را می گویم که قرار است خانه امید کارگران باشد. سردر آن درشت و خوانا نوشته اند «ایست کار»، طوری که از چند صد متری هم بتوانی آن را بخوانی و خیال ایستادن سر گذر را هم از سرت بیرون کنی.

 در داخل آن، صندلی‌ها را ردیف به ردیف جلو صفحه نمایش بزرگ چیده‌اند، صفحه‌ای که همیشه خدا روشن است. کارگران اما در سکوت نشسته‌اند و نگاه ‌شان را به رنگ ها دوخته اند. آن ها را تا پیش از این سر گذرها دیده بودم. 

آدم هایی که برای فرار از دردها و رنج هایشان به هیچ کجا نمی توانند پناه ببرند. نه به این ساختمان زیبا، نه به گذشته و نه حتی به آینده. خودشان را در دورترین نقطه از دستیابی به خدمات رفاهی و اجتماعی می بینند. 

بیمه، امنیت شغلی، عیدی و مزایا برایشان مثل یک شوخی تلخ و خنده دار است. این واژه ها را که از زبانم می شنوند پوزخند می زنند و می روند. پیش از این ها به همان لقمه نان بخور و نمیر راضی بودند اما حالا از همان هم محروم شده اند و همان چراغ کوچک امید هم برایشان سوسو نمی زند.

«ایست کار رجا»بیست و سوم اسفند سال ١٣٩٩در شهرک شهید رجایی واقع در محله کشاور افتتاح شد تا امید تازه ای باشد برای کارگران فصلی و روزمزد. اینجا با آدم‌هایی آشنا می‌شوم که هفته هاست روی این صندلی ها می نشینند بدون اینکه حتی یک روز به سر کار بروند. آدم هایی که نیمه شب پشت در ایست کار می خوابند تا اولین نوبت ها را برای کار دریافت کنند.

 

همه چیز در ظاهر خوب است

نگاه خیره شان را به صفحه نمایش پیش رو دوخته اند. نشان شبکه۳ را گوشه صفحه می بینم و سریالی که در حال پخش است. کمی که دقت می کنم می فهمم هیچ کدامشان کاری به کار فیلم در حال پخش ندارند. گیج و گنک زل زده اند به روبه رو و در دنیای دیگری سیر می کنند. 

آن قدر که متوجه ورود من هم نمی شوند. در هوشمند که پشت سر من بسته می شود، گرمای محیط زیر پوست یخ زده ام می دود و سوز سرمای اول صبح را از تنم بیرون می برد. 

به چند وسیله گرمایشی که گوشه سالن گذاشته شده نگاه می کنم، به دستگاه ضدعفونی کننده دست که درست در کنار در ورودی گذاشته اند. آن طرف سالن هم سرویس بهداشتی، نمازخانه و... قرار گرفته است. تمام این‌ها چیزهایی هستند که همان ابتدا توجه هر مراجعه کننده ای را جلب می کنند. اینکه لازم نیست کارگران در سرمای زمستان و گرمای تابستان سر گذر بایستند و کرامت کارگر اینجا حفظ می شود.

 

از آلونک استیجاری می‌آیم

زودتر از همه متوجه حضور من می شود. از روی صندلی برمی خیزد، روبه رویم می ایستد و شروع می‌کند به صحبت: «چند سر عائله دارم و چند عروس و داماد که معمولا آخر هفته ها خانه ما دور هم جمع می شوند. خانه ام کجاست؟ یک آلونک استیجاری ته ساختمان! گرفتار دیابت هم هستم و توی خرج و مخارج دارو هایم مانده ام.»

حالا علت رخوت و کسالت ته چشم هایش را می فهمم. با همه این ها سعی می کند تمام انرژی اش را جمع کند تا حرف دلش را بزند. البته خودش علت این همه بی رمقی را زیر سر بیماری اش نمی داند. نیمه شب، آفتاب نزده از خانه زده بیرون و اینجا آمده است. 

این برنامه هرروز ماست. بوق سگ، خسته و بی خواب می رسیم اینجا تا 6صبح که در باز می شود اسممان را بنویسند

حالا نفر چهاردهم فهرست امروز است اما چند ساعتی می شود که معطل مانده: «این برنامه هرروز ماست. بوق سگ، خسته و بی خواب می رسیم اینجا تا 6صبح که در باز می شود اسممان را بنویسند. اگر جزو هفت هشت نفر اول باشی کار بهت می خورد وگرنه چند ساعت بعد دست از پا دراز تر باید برگردی خانه.»

مصطفی کریمی ۲۰سال است که کارگر خدماتی است. سر تمام گذر های شهر ایستاده و حالا یک سالی می‌شود که به ایست کار می آید. 

اینجا مشخصاتش را ثبت کرده و کارت کار هم دارد اما وضعیتش بهتر که نشده هیچ بدتر هم شده: «خدا خیرشان بدهد. حداقل سقفی را بالای سرمان گذاشته اند که توی سرما و گرما کنار خیابان نایستیم. اما این ها دردی را از مشکلاتمان دوا نمی کند. با وجود بیکاری کرامت کارگر حفظ نمی شود.»

 

سر گذر جوان‌ها کار را می قاپیدند

تابستان ها پتو به دوش پشت در می خوابند، زمستان و پاییز هم پشت ساختمان آتش روشن می کنند و دور آتش تا صبح گرم صحبت می شوند تا در ها باز شوند و اسمشان را بگویند. 

بعد به ترتیب اسمشان را می نویسند تا هر صاحب کاری اینجا می آید به ترتیب همان فهرست، کارگر ببرد. پیرمرد سیه چرده ای که حالا پر سن و سال ترین کارگر این جمع به نظر می آید خداراشکر می کند و می گوید حالا انصاف و عدالت بیشتر رعایت می شود: «سر گذر که می ایستادیم جوان تر ها و بزن بهادر ها شانس بیشتری داشتند. 

هر خودرویی که می ایستاد همه را می زدند کنار، قلدری می کردند و سوار خودرو می شدند و می رفتند. کاری به ما نمی‌رسید. حالا توی همین هفته دوبار سر کار رفته ام و خدا را شاکرم.» محمد گنابادی از معدود مقنی کاران این ایستگاه است. از معدود افرادی که با تمام سختی ها اندک رضایتی از روزگار دارد و یک جمله در میان دست به آسمان می برد و خدارا شکر می کند. لباس سفید مندرسش حالا پر از لک و دوده شده. دوده آتشی که تا صبح کنارآن نشسته تا تن رنجور و نحیفش را گرم نگه دارد. 

پدرش مقنی کار معروف گناباد بوده و او این حرفه را کنار پدرش یاد گرفته است. ازدواج که می کند به شهر می آید. آن اوایل که خبری از طرح اگو، لوله کشی و جمع آوری آب های سطحی نبوده کارش رونق بیشتری داشته اما حالا کمتر کسی کارش به مقنی کار ها می افتد.

 

کارگری با تحصیلات تکمیلی

اوضاع کارگران ساختمانی هم تعریفی ندارد. عطا ترابی یکی از کارگران ساختمانی ایست کار است. مدرک کارشناسی اش را از دانشگاه فردوسی گرفته اما هر چقدر جویای کار بوده به در بسته خورده است. حالا کارگر ساختمانی است و کارش را هم دوست دارد و آن را پذیرفته است اما بیکاری برای او همان سنگ سخت مرحله آخر است، چیزی که توان تحملش را ندارد. 

با همه این تلاش ها و بدو بدوها امیدی هم به آینده ندارد: «مصالح گران شده و کارهای ساختمانی همه خوابیده، با تورم ٥٠ درصدی و این اوضاع نابسامان ما آخرین قشری هستیم که به فکرشان می‌رسد و هیچ رسیدگی نمی شود.»

می گفتند که دیگر نمی توانند با این اوضاع سر کنند؛ نقشه می کشیدند که به جنوب بروند و بقیه اش هم گفتنی نیست

او از مکالمه ای می گوید که همین چند روز پیش شنیده است: «دو جوان و کارگر ساختمانی بودند. چند روز پیش روی همین صندلی ها نشسته بودند. اتفاقی صحبت هایشان را شنیدم. می گفتند که دیگر نمی توانند با این اوضاع سر کنند. نقشه می کشیدند که به جنوب بروند و بقیه اش هم گفتنی نیست. اگر بگویم که شما چاپ و منتشر نمی کنید.»

 

نهادها با شهرداری همکاری نکردند

با مدیر پروژه سامان دهی کارگران ساختمانی و موقت گفت و گو می‌کنیم تا از جزئیات این پروژه سر در بیاوریم. علیرضا کفاش از مراحل و روندی می گوید که این طرح طی کرده تا به مرحله اجرایی شدن برسد: یکی از معضلات همیشگی شهری سامان دهی نشدن و رسیدگی نکردن به وضعیت کارگران سر گذر بود. طرح های زیادی برای سامان دهی این کارگران مطرح شد اما هیچ کدام ثمربخش نبود. 

سرانجام نتیجه مطالعات و تحقیقات ما این شد که چند« ایست کار »در مشهد تاسیس کنیم. ابتدا چهار نقطه را شناسایی کرده و آنجا ایست کار راه اندازی کردیم. بعد از آن ٢٥ نقطه را شناسایی کردیم و از بین آن ها ١٢ نقطه را انتخاب کردیم. یکی از این نقاط شهرک شهید رجایی و بوستان رجا در محله کشاورز بود که دوازدهم اسفند سال ١٣٩٩ تاسیس شد.

او در ادامه درباره وظایف و عملکرد شهرداری و همکاری نکردن ارگان های دیگر می گوید: همان ابتدای کار یک تفاهم نامه ذیل استانداری شکل گرفت که ١٢ دستگاه اجرایی دیگر در این تفاهم نامه حضور دارند. با وجوداین ارگان های دیگر از وظایفشان سر باز زدند اما شهرداری به کار خود ادامه داد. 

وظایف سازمان شهرداری تخصیص زمین، احداث سازه، تجهیز ایستگاه ها و اطلاع رسانی بود. اما ما فراتر از وظایف خودمان هم عمل کردیم. تا به حال چندین بار توزیع بسته های معیشتی داشتیم، سیستم نوبت دهی و اعزام به کار را طراحی کردیم و... اما دستگاه های دیگر به وظایفشان عمل نکردند.

کفاش مهمترین مشکل موجود را بحث عرضه و تقاضا می داند. اینکه تقاضا برای کار زیاد است اما کار نیست: تا به امروز ٣٠٠ نفر در ایست کار رجا ثبت نام کرده اند و کارت کار توسط انجمن صنفی برایشان صادر شده است، در واقع کارگر شناسنامه دار محسوب می شوند. تا به امروز ١٩ هزار نفر اینجا برای کار، نوبت دریافت کرده اند اما تنها ١١ هزار نفر به سر کار رفته اند. این مهم ترین مشکل ما در ایست کار است. اینکه بسیاری از کارگران در روز اینجا به سر کار نمی روند. 

برای رفع این مشکل لازم است که سایر ارگان ها هم پای کار بیایند. اداره اتباع غیر مجاز باید کارگران بدون شناسنامه را سامان دهی کنند تا کارگران شناسنامه دار بیکار نمانند، اداره فنی و حرفه ای باید بحث آموزش افراد را بر عهده بگیرد و...

اداره اتباع غیر مجاز باید کارگران بدون شناسنامه را سامان دهی کنند تا کارگران شناسنامه دار بیکار نمانند

او در پایان گفت و گو از هدف راه اندازی این ایستگاه ها می گوید: شهرداری هدفی مبنی بر توسعه تکدیگری ندارد. این طرح باید بالغ تر شود و توسعه پیدا کند، ایرادهای آن برطرف شود و بعد به خود انجمن صنفی کارگران واگذار شود تا خودگردان شود. کارگران باید خودشان مدیریت ایست کار را به دست بگیرند و به کارشان رونق ببخشند. این هدف ماست.

 

 

برگشت به خانه با دست خالی

حالا همه دور هم جمع شده اند حتی آن پیرمرد خواب آلودی که تمام مدت روی آخرین صندلی به خواب رفته بود. از اهداف و برنامه هایشان که می پرسم از دست روزگار می گویند که حالا همه آرزو هایشان را به تاراج برده است. اینکه حالا نمی توانند هیچ تصمیمی برای زندگی شان بگیرند و باید ببینند با سرنوشتی که نصیبشان شده چه باید بکنند. صحبت ها به درازا می کشد. 

ما بین همین گفت و گو ها یکی دو صاحب کار هم مراجعه می کنند و یکی دو کارگر می روند سر کار. ساعت که به ۱۱نزدیک می شود بقیه وسایلشان را جمع می کنند و آماده رفتن می شوند. عده ای پای پیاده مسیر را گز می کنند. عده ای با موتور. مقنی کار پیر هم سوارموتور قراضه اش می شود. می خندد و می گوید: روزگار من هم مثل این موتور آهنی زنگ زده است.

 

رجاع کارگران به کاریابی‌ها

اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان خراسان رضوی یکی از همان نهاد هایی است که علیرضا کفاش به آن اشاره می‌کند. نهادی که شهرداری با مشارکت آن می‌تواند همکاری موثری برای ارتقای این پروژه داشته باشد. پیگیری ها ما را می رساند به روابط عمومی اداره کل این نهاد. محمد مسکی ابتدا توضیح می دهد که برای بهبود وضعیت کارگران گذری باید تمام نهاد ها پای کار بیایند و در حال حاضر این اداره در حال پیگیری موضوع بیمه کارگران است اما پیگیری ها تا به امروز نتیجه بخش نبوده است. 

او در ادامه درباره موضوع اشتغال کارگران و کاریابی برای آن ها توضیح می دهد: نهادها و افرادی که برای اشتغال و کاریابی به اداره کار مراجعه می کنند را به کاریابی ها ارجاع می دهیم. بخش کاریابی از سال 1385 از اداره کار جدا شد و حالا یک نهاد مستقل شده که از وزارت تعاون، کار و رافاه اجتماعی مجوز رسمی دارد. 

همه فکر می‌کنند چون اسم این سازمان اداره کار است تمام امور مربوط به اشتغال و کار هم مربوط به همین اداره است! در صورتی که این یک تصور اشتباه است و نهادهای دیگر هم در این موضوع دخیل هستند.

 

برگزاری دوره آموزش صنایع ساختمانی

با مدیر کل آموزش فنی و حرفه ای استان خراسان رضوی نیز گفت و گو می کنیم. او  ابتدا از اقدامات این اداره درباره بهبود وضعیت کارگران ساختمانی و روزمزد می گوید: اداره فنی و حرفه ای استان در راستای وظایف سازمانی مبنی بر آموزش به اقشار مختلف جامعه در حوزه های مختلف، کارگران ساختمانی را به عنوان گروهی که مهارت های خاص دارند تحت پوشش آموزش قرار داده و ما آموزش هایی از این قبیل داشته ایم. آموزش گچ کاری، قالب بندی، آرماتور بندی، کاشی کاری و... بیشتر این آموزش ها هم در زمینه صنایع ساختمانی بودند.

افشین رحیمی در ادامه درباره برنامه های پیش رو توضیح می دهد: تا کنون چندین جلسه با مسئولان مربوطه در شهرداری برای موضوع آموزش به کارگران گذری داشته ایم و تعدادی دوره آموزشی ایمنی در ساختمان در محل ایست کار برگزار کرده ایم. علاوه بر این همکاری هایی با اداره تامین اجتماعی، انجمن های صنفی و... داشته ایم. 

حالا هم حاضر به همکاری با نهادهای مختلف هستیم و می توانیم آموزش های لازم را به کارگران شناسایی شده در ایست کار بدهیم. البته برای تشکیل کلاس های تئوری و عملی باید دیگر نهادها مثل شهرداری مکان آموزشی مناسب را در اختیار ما قرار بدهند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44