با مشتهای گره کرده و حنجرههای پراعتراض، فریادزدن نخستین سلاح مردمی در همه قیامهای تاریخی است و انقلاب اسلامی ملت ایران هم از همین نقطه شروع شده است؛ از گامهای استواری که به خیابان زده و قطره قطره موج شده و دریایش کشتی انقلاب اسلامی را به ساحل مقصود رسانده است.
پی درپی ترین، بزرگترین و تأثیرگذارترین این راهپیماییها را باید در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی جست وجو کرد، آن هم در خیابانهایی که به حرم مطهر رضوی ختم میشده اند.
در واقع آستان ملائک پاسبان حضرت رضا (ع) تنها مقصد و مقصود همه مشهدیهایی بوده است که تصمیم گرفته بودند یک بار برای همیشه سرنوشت خویش را خود بنویسند؛ حتی اگر مرکب این نوشته خون باشد. در متن پیش رو تلاش کردیم گذری داشته باشیم بر راهپیماییهای مهم مشهد در سال ۱۳۵۷ که گامهای استوار مردمیاش حماسهای ماندگار را رقم زده است.
نارضایتیهای مردمی سالهای ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ دامن گیر محمدرضا پهلوی شد و امام خمینی (ره) در بیانیه شدیداللحنی اقدامات رژیم را محکوم کرد. در مشهد هم اعلامیه دست به دست چرخید و دیواربه دیوار چسبید و حتی در مسجد گوهرشاد و صحنهای حرم هم دیده شد. مأموران رژیم هم دسته دسته مردمی را که اعلامیه پخش میکردند، دستگیر میکردند.
۱۰ خرداد مأموران اعلامیهها را از دیوارها میکندند، همین امر سبب درگیری مردم با آنان در مسجد گوهرشاد شد. چند مأمور کلانتری وارد کارزار شدند که در این میان شخصی به نام «حسنی» که مغازه کبابی داشته است، به یکی از مأموران حمله میکند و او را با ضربات چاقو میکشد. بهانه به دست رژیم میافتده و آنها تلاش میکنند حسنی را وابسته به علما معرفی کنند، اما آیت الله میلانی در روز تاسوعا، ۱۲ خرداد با محکوم کردن اقدام حسنی به این غائله پایان میدهد.
حالا مشهد پس از قم و تهران سومین هسته شهری مخالفت با رژیم شده بود. آیت الله قمی در این میان در منزلش مراسمی برای عزاداری برگزار میکند. بامداد ۱۴ خرداد امام خمینی (ره) دستگیر میشود و بیش از ۲۰ هزار نفر اطراف منزل آیت الله قمی تجمع اعتراضی میکنند. دلیل انتخاب این مکان بیت ایشان به عنوان یکی از کانونهای مبارزاتی مردم مشهد بوده است.
علما، نوروز آن سال را تحریم میکنند و به مراسم چهلم شهدایی میروند که حالا دیگر پشت سرهم تکرار میشد؛ چهلم یکی، سوگ دیگری بود و چهلم دیگری، سوگ بعدی. ۱۰ فروردین آن سال هم راهپیماییهای مختلف تشکیل و بین مردم و مأموران زدوخورد میشود.
در روزهای بعد، آتش درگیریها شعله ور شده، مراسم چهلم بعدی از راه میرسد و درنهایت نیز علما دست به تحصن میزنند و پلیس ضدشورش در اطراف حرم، بازار بزرگ، مدرسه نواب و بازاررضا (ع) مستقر شده و کنترل خیابانهای منتهی به حرم و منزل آقای شیرازی را به دست میگیرد.
اصناف هم به تحصن علما پیوسته و در ادامه دانشجویان دانشگاه فردوسی هم به بدنه تجمع ملحق میشوند. سرانجام ۲۴اردیبهشت نیز بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم مشهد در اعتراض به حمله مأموران به مدرسه نواب، در منزل آیت الله شیرازی تحصن میکنند. حرم همیشه ملجا و پناهگاه مشهدیها در همه دورانهای سخت بوده است.
خبر درگذشت آقای کافی در تصادف رانندگی خیلیها را مشکوک میکند. پیشتر مرگ جلال آل احمد، صمد بهرنگی، سیدمصطفی خمینی، علی شریعت و غلامرضا تختی، فهرستی بلندبالا از مرگهای مشکوک را در کارنامه رژیم ثبت کرده بوده است. حالا فوت ابهام آلود کافی هم به آنها اضافه شده بود و همین موضوع سبب شد، مراسم تشییع پیکر و مجلس ختمش به گردهمایی اعتراضی بدل شود.
۳۱ خرداد نیزمردم سروسینه زنان دنبال تابوت ایشان به راه افتادند و کم کم بر تعداد تشییع کنندگان افزوده میشود. نزدیک دروازه قوچان جمعیت زیادی پی تابوت را میگیرندو سیل جمعیت الله اکبر گویان و با شعارهای تند انقلابی به راهپیمایی تبدیل میشود. این محل نزدیک صحنه تصادف آقای کافی بوده است.
در تجمعی که عید فطر آن سال برگزار میشود، آیت الله طبسی قطعنامهای بیان میکندکه بندهایی از آن درباره آزادی امام خمینی (ره) و پایان دادن به تبعید آیت الله قمی است. تجمعها کارساز شده و چند روز بعد هواپیمای حامل آیت الله قمی به مشهد میرسد.
گزارشها میگوید تجمع و استقبال مردم آن قدر زیاد بوده که هواپیما مسیر آمده را با مسافرانش برمیگردد. مردمی که از این امر مطلع شده بودند، به دنبال اعتراضشان با مأموران درگیر واین تجمع به درگیری کشیده و چند نفر کشته میشوند.
تجمعی در چهارراه خسروی با مأموران رژیم درگیر شده و دوباره در این خشونتها عدهای در روز روشن بی جان روی سایه هایشان میافتند. چند مکان عمومی و بانک در این تجمعها به آتش کشیده شده و آیت الله شیرازی اعلام میکند که این خرابکاریها کار مردم نیست. در ادامه با وجود بارش برف، مردم در ۲۰ آبان تجمع میکنند. طبق اسناد نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر در این تجمع شرکت کرده بودند.
حمله رژیم به حرم مطهر رضوی در ۲۹ آبان به گسترده شدن تظاهرات مردم میانجامد. علما از همان روزهای ابتدایی آذر، اعلامیههایی صادر و بازاریان را به بستن مغازهها تشویق میکنند. سخنرانیهای مختلف حجتالاسلام شهیدهاشمی نژاد و آیت الله طبسی و تجمع در منزل آیتالله میلانی از اتفاقات پررنگ این روزها بوده است.
سرانجام ۵ آذر، ۵۰۰ هزار مشهدی از خیابان پهلوی و بهار تا فلکه حضرت، راهپیمایی میکنندتا در سخنرانی آیت الله طبسی و هاشمی نژاد شرکت کنند. در پایان این مراسم هم به رسم تجمعهای آن روزهای انقلاب اسلامی، بیانیهای ضدحکومتی خوانده میشود.
سرانجام در حرم خطبه به نام امام خمینی (ره) خوانده میشودو در روزهای بعدش که مصادف با عاشورا و تاسوعا بوده، جمعیتی زیاد در بیشتر نقاط شهر چنان هراسی به دل حکومتی هامیاندازندکه خیلیها کار رژیم را تمام شده میدانستهاند.
مردم در این تظاهرات که به عنوان یکی از بزرگترین راهپیماییهای قبل انقلاب اسلامی از آن یاد شده است، خیابانهای شهر را در اختیار داشتند؛ از خیابان های نادری، شاه رضانو، راه آهن، خط کمربندی، ۲۵ شهریور تا بولوار فرودگاه، خیابان ضد، خیابان تهران و حرم.
تعداد زخمیهایی که به بیمارستانهای شهر و اصلیترین آن، بیمارستان امام رضا (ع)، میرسد، روزبه روز بیشتر میشود. در نتیجه کارکنان پزشکی بیمارستانهای مشهد اعتصاب میکنند. در این میانه، عدهای چماق به دست وارد بیمارستان امام رضا (ع) شده و درگیریها شروع میشود.
کشته شدن چند نفر به خشم عمومی دامن زده و مردم از هر سو به سمت بیمارستان روانه میشوند و درنهایت تحصنی بزرگ به رهبری علما در خیابانهای منتهی به بیمارستان شکل میگیرد. شعارهای ضدحکومتی در این تجمع بسیار پررنگ است. بیمارستان امام رضا (ع) و خیابانهای منتهی به آن پس از این حادثه تا مدتها به کانون تجمعهای انقلابی مردم تبدیل میشود.
سرانجام پس از روزها راهپیمایی، مردم مقابل استانداری تجمع کرده و حتی وارد استانداری میشوند. شعارها میگوید که استانداری هم به مردم پیوسته است. در همین گیرودار و در میان فریادزدن شعارهایی که از ارتش سپاسگزاری میکنند، ناگهان صدای گلوله بلند میشود.
مردمی که اطراف تانک ارتش جمع شده بودند، ناگهان ورق را برگشته میبینند؛ صدای بلند تیربار فریادها را به هوا میبرد و شعارها گم میشود. یکی دیگر از راهپیماییهای مردم بار دیگر به خون مینشیند. روز بعد هم به همین وضع میگذرد و، چون روزنامهها در اعتصاب بودند، بازتاب خبرها گوش به گوش میرسد و آمار درستی از تعداد جمعیت به دست نمیآید.
شاه از ایران رفته و شعارهای ضد بختیار هم به مجموع فریادها اضافه شده است. امام خمینی (ره) مردم را به راهپیمایی در روز اربعین دعوت میکند. موعد میرسد و خیابانها شلوغ میشوند. مردم از هر سو در فلکه حضرت جمع شده تا به سخنرانیها گوش کنند. در این مراسم، قطعنامهای صادر میشود که یکی از بندهای آن، الغای سلطنت و خلع شاه است.
این تظاهرات که پس از سخنرانی هم ادامه داشته، در تاریخ خیابانهای شلوغ مشهد بی سابقه بوده است. راهپیماییها همچنان تا روز ۲۲ بهمن جسته گریخته ادامه دارد و هر روز اصناف بیشتری به جمع تظاهرکنندگان میپیوندند.
ناگفته نماند که اینها تنها راهپیماییهای مشهد نبوده و ارض اقدس در نیمه دوم سال ۵۷ شاهد رخدادهایی مانند تحصن فرهنگیان در استادیوم سعدآباد (تختی) و همچنین تحصن دانشگاهیان نیز بوده است.