معصومه لیسانس زبان انگلیسی دارد و دانشجوی رشته حقوق بینالملل دانشگاه آزاد مشهد است. با این حال علاقهاش به هنر نقاشی باعث شده است تا آن را رها نکند. پدر و مادر معصومه فوت کردهاند. پدر اوایل انقلاب برای گذراندن دوره طلبگی از بامیان افغانستان به نجف اشرف میرود و بعد هم راهی قم و مشهد میشود. معصومه متولد قم است و ۳۰ سال سن دارد. از همان کودکی به نقاشی علاقه داشت و این را دفاتر نقاشی دوره دبستانش گواهی میدهد. معصومه میگوید: «حمایتهای پدر باعث شد تا علایقم را دنبال کنم. پدر به خطاطی و شعر علاقه داشت و همیشه ما را به یادگیری هنرهای مختلف تشویق میکرد. پدر پدربزرگم به خطاطی علاقه داشت و نسخهای از قرآن را هم خطاطی کرده است.»
هیچ ارتباطی بین تحصیلات و کار هنریاش وجود ندارد. معصومه در اینباره میگوید: «دوست داشتم نقاشی را حرفهایتر دنبال کنم و از همین رشته هنری کسب درآمد داشته باشم، ولی شرایطش مهیا نشد و تنها هزینهبر است و تعداد محدودی سفارش از طریق فضای مجازی میگیرم.»
معصومه نقاشی را با کلاسهای استاد جعفری در نگارخانه اندیشه به صورت حرفهای آغاز کرد و، چون با طراحی اولیه آشنایی داشت، دورهها را با رنگ روغن شروع میکند. میگوید: «آنقدر فضای نگارخانه خوب بود که ساعتها در کنار دیگر هنرجویان نقاشی میکشیدیم و خسته نمیشدیم.»
بعد از مدتی تمرین با توجه به علایقش به سمت تصویرسازی و کاریکاتور میرود و از طریق استاد جعفری با کلاسهای کاریکاتور آقای جنگی در فرهنگسرای بهرمان آشنا میشود و در این کلاسها شرکت میکند. از طریق آقای جنگی با دورههای آموزشی آقای آزادنیا آشنا میشود و همراه تعدادی از دوستانش هر سهشنبه به حوزه هنری میرود. معصومه میگوید: «آن موقع هنوز حوزه هنری دور میدان تقیآباد بود، وقتی هم که به هاشمیه منتقل شد باز چند جلسهای در آن کلاسها شرکت کردم، ولی در نهایت مانع حضور ما شدند.»
از طریق حوزه هنری با سایت ایران کاریکاتور آشنا میشوند و برای مسابقات شرکت میکنند، ولی بعد از مدتی امکان شرکت در جشنواره را به دلیل مهاجر بودن از دست میدهد.
برگزاری نمایشگاه رنگ روغن در دانشگاه فردوسی به همراه دو نفر از دوستان دیگر مهاجرش بخشی از فعالیتهای دوران دانشجویی معصومه است. او به دلیل شرکت در نمایشگاه پوستر مهاجر در مشهد بیش از همه خوشحال است. حضور در این نمایشگاه تجربه خوبی بود و ایدههای زیادی از آن گرفت. معصومه میگوید: «این نمایشگاه بازتاب خوبی در سایتهای کشور افغانستان داشت و بسیاری از شرکتکنندگان در این نمایشگاه معرفی شدند. کارها بسیار قوی بود.»
معصومه برای طراحی این اثر یک چمدان با مقوا درست میکند و روی چمدان را با رنگهای به کار رفته در صنایعدستی افغانستان تزیین میکند و بعد هم آن را روی صفحهای میچسباند و عکس میگیرد. عکس را روی صفحه آبی که نشاندهنده آسمان است بین خطوط نقطهچین میگذارد. نقطهچینها نماد مرز هستند و چمدان نماد مسافرت و مهاجرت. نتیجه کار بسیار زیبا و معنادار میشود.
همراه هنرمند ایرانی زهره فرمند در نمایشگاه مشترک بین هنرمندان ایران و افغانستان شرکت میکند. نقاشی مشترک آنها تصویری از برج آزادی و مجسمه بودا در بامیان، لالههای سرخ و نقوش هندسی است. معصومه میگوید: «برج آزادی نماد ایران و مجسمه بامیان نماد افغانستان است. گلهای لاله نیز در هر دو فرهنگ نماد شهادت است و نقوش هندسی نیز در آثار هنری هر دو کشور دیده میشود. تجربه این نمایشگاه نیز خیلی خوب بود، اما تصمیمگیری و دادن ایده و نهایی شدن کار زمانبر بود و خیلی با هم بحث و گفتگو کردیم تا به نتیجه رسیدیم.»
او دوست دارد در حوزه تحصیل خودش کار کند و حقوق بینالملل را دنبال کند و نقاشی هم آرامشبخش زندگیاش باشد. هنوز خود را هنرجو نقاشی میداند و میخواهد در این زمینه پیشرفت کند.