کد خبر: ۲۰
۳۱ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

جراحی جسم و روح

دنیای فرزانه مهدوی بعد از یک عمل سخت از تجارت سنگ‌های قیمتی در دبی به هنر «پتینه» و «گره بافت» تغییر کرد

سمیرا منشادی| اگر مانند گذشته بود، فرزانه مهدوی دامغانی هنوز یک بانوی موفق در امر تجارت سنگ‌های قیمتی بود که در کشور امارات متحده عربی به کارش مشغول بود و ما هرگز برای مصاحبه روبه‌رویش قرار نمی‌گرفتیم. اما بیماری و به دنبال آن، عمل جراحی سنگینی که انجام داد، او را از سوار شدن به هواپیما منع کرد. بعد از آن او برای اینکه بتواند روزهای خانه‌نشینی‌اش را تحمل کند هنر «گره‌بافت‌» را شروع و به‌سرعت در این کار پیشرفت کرد. بعد از بیماری و پایان دوران نقاهت به دلیل‌هایی به همراه همسر و پسرش راهی مشهد شد، شهری که در آن بزرگ شده و درس خوانده بود و در سال 1393 کارگاه «آلما» متولد شد. حالا «آلما» جایی است که او بیشتر وقتش را در آن به آموزش پتینه و گره‌بافت و سایر هنرها می‌گذراند. قرارمان برای گفت‌وگو را نیز همانجا در بولوار شهید فکوری گذاشتیم. در حیاط باصفای آلما که میز و نیمکت‌ چوبی داخل آن حال و هوای مدرسه را تداعی می‌کند. روی نیمکت چوبی نشستیم و زیر آفتاب کمرنگ بهاری درباره مسیری که تا اینجا پیموده است حرف زدیم.

 

گرایش به هنر در کنار پدری هنردوست
فرزانه سال 1358 در خانواده‌ای به دنیا آمد که پدر خانواده به کارهای هنری علاقه بسیاری داشت. شغل اصلی پدرش فروش سنگ‌های قیمتی و نیمه‌قیمتی است اما از قدیم علاقه بسیاری نیز به فیلم و سینما داشت. برای همین هم بخش زیادی از خاطرات دوران کودکی فرزانه و خواهرانش در سینماها شکل گرفته است. «هر زمان فیلم‌های کیارستمی و بیضایی روی پرده سینماها بود، پدرم ما را برای تماشای این فیلم‌ها به سینما می‌برد. این فیلم‌ها تأثیر زیادی روی زندگی من می‌گذاشتند. با بعضی بازیگران نقش اصلی این فیلم‌ها هم‌سن و سال بودم و به همین دلیل همذات‌پنداری زیادی با شخصیت‌ها می‌کردم.»

 

از راهنمایی تا دبیرستان با تئاتر
با آنکه پدر فرزانه علاقه‌مند به هنر تئاتر و سینما بود و دخترانش را به هنر تشویق می‌کرد اما فرزانه هیچ‌وقت به طور حرفه‌ای و آکادمیک تئاتر را دنبال نکرد. تنها کار نمایشی‌ای که انجام داد، اجرای یک تئاتر در زمان مدرسه‌اش بود. او می‌گوید: «اول راهنمایی بودم که دبیر پرورشی‌مان یک روز آمد سر کلاس و گفت: چه کسانی می‌خواهند برای تئاتر ثبت‌نام کنند؟ برای اینکه از کلاس‌های ریاضی خلاص شوم، دستم را بردم بالا. بغل دستی‌ام گفت: مگر تئاتر کار کردی؟ گفتم: نه. اما از کلاس ریاضی بهتر است!» البته معلم پرورشی هیچ‌گاه او را زمانی که کلاس ریاضی داشت برای تمرین تئاتر نبرد. او ادامه می‌دهد: «کتاب «کشکول خنده» اصغر میرخدیوی را که به زبان مشهدی نوشته است، خواندم و از آن سه نمایش خنده‌دار درست کردم. گروهی تشکیل دادم و با سایر دوستان این نمایش‌ها را تمرین ‌کردیم.» نمایش به لهجه مشهدی مورد استقبال معلم‌ها و دانش‌آموزان قرار گرفت به طوری که تا سال آخر دبیرستان هر سال به هر مناسبتی این نمایش‌ها را با گروه جدیدی که تشکیل می‌داد، اجرا می‌کرد. او می‌گوید: «با این نمایش چند سال مقام استانی آوردیم و به اردوهای مختلف دانش‌آموزی رفتیم.»

 

رفت‌و آمد بین مشهد، شارجه و دبی
دبیرستانی که بود پدرش برای توسعه کار فروش جواهرات کلاسیک و عتیقه به عمان رفت. در «سه ماه تعطیلی‌ها» فرزانه هم پیش پدر می‌رفت تا اینکه کم‌کم در شناخت انواع سنگ مهارت پیدا کرد. او یک دوره فشرده زبان انگلیسی را در ایران گذراند تا بتواند با مشتریان ارتباط بگیرد. می‌گوید: «در 18سالگی به حدی رسیده بودم که پدرم مغازه را به من می‌سپرد و خودش در نمایشگاه‌ها‌ شرکت می‌کرد.»
فرزانه بعد از اتمام درسش رفت پیش پدرش که حالا به امارات متحده عربی نقل مکان کرده بود و در این کشور ساکن ‌شد. کنکور هم شرکت کرد، اما آنقدر در کارش پیشرفت کرده بود که کمتر به آن فکر می‌کرد. «به ایران آمدم و کنکور شرکت کردم. همان موقع در نمایشگاهی شرکت کرده بودیم. آنقدر عجله داشتم برگردم که یادم نمی‌آید قبولی در دانشگاه را پیگیری کردم یا نه.» او سال 1378(2000 میلادی) ازدواج کرد و به همراه همسرش ساکن امارات ‌شد. «خانه‌ام در شارجه بود و محل کارم در دبی. مدام بین این دو شهر در رفت‌وآمد بودم. اما کارم را بسیار دوست داشتم و در آن موفق بودم.»

 

سردردهایی بی‌وقفه
او هر روز موفقیت‌های بیشتری در امارات به دست می‌آورد. همه چیز خوب پیش می‌رفت، فقط سردردهایی گاه و بیگاه اذیتش می‌کردند که پزشکان اماراتی علت مشخصی برایشان پیدا نمی‌کردند. «شبیه میگرن نبود. لحظه‌ای می‌گرفت به حدی که چشمانم سیاهی می‌رفت و نفسم بند می‌آمد. به پزشکان بسیاری در آنجا مراجعه کردم اما هیچ کدام نتوانستند تشخیص قطعی بدهند.» از طریق پزشکی در دبی به پزشکی در مشهد معرفی ‌می‌شود و همراه با پرونده پزشکی‌اش به مشهد می‌آید. «دکتر پرونده‌ام را که دید، گفت جریان خون‌رسانی به مخچه مشکل‌ پیدا کرده است. تا زمانی که لازم نباشد جراحی نمی‌کنیم و درمان را با دارو پیش می‌بریم. زیرا عمل جراحی سنگینی است.» اما چهار ماه بعد یعنی دی 1389 بیماری آنقدر پیشرفت کرده بود که پزشک ناچار شد «یک عمل جراحی سخت» را توصیه کند.

 

یک عمل جراحی سخت
«پزشک گفت باید منتظر هر رخدادی باشی، امکان دارد مشکلی در راه رفتن یا صحبت کردن برایت پیش بیاید.» با این حال عمل جراحی با موفقیت تمام شد. یک هفته در بیمارستان بود و یک ماه و نیم در منزل استراحت می‌کرد. بعد از آن به دبی برگشت تا کارش را پی بگیرد. اما دکترش با این کار چندان موافق نبود و به او گفت: «پرواز با هواپیما و رانندگی کردن ممنوع!» با این حساب فرزانه به طور کلی خانه‌نشین شد. «برای کارم باید مدام در رفت‌وآمد می‌بودم، نتیجه این شد که کار را کنار بگذارم.» اما خانه‌نشینی برای او که از نوجوانی فعالیت اقتصادی داشت، ساده نبود.

 

هنر پنهانی، آشکار شد
حالا که به گذشته نگاه می‌کند به طور قاطع می‌گوید: «اگر ماجرای بیماری‌ام پیش نمی‌آمد به سمت هنر نمی‌رفتم.» او معتقد است هر فردی با هنر و دانشی به دنیا می‌آید. اگر خوشبخت باشد می‌تواند در طول زندگی‌اش آن را کشف و از این هنر و دانش خدادادی استفاده کند. او خودش را جزو این گروه خوشبخت می‌داند که توانسته حتی به واسطه بیماری و آن عمل جراحی سخت هنرش را بشناسد و از آن استفاده کند. «هنر در صندوقچه ذهنی‌ام بود، اما تا قبل از بیماری به آن نرسیده بودم. بیماری سخت و ترسناک بود. اما با ترس‌هایم کنار آمدم و تن به عمل جراحی هشت ساعته‌ای دادم که درصد سالم ماندنم در آن بسیار کم بود. یادم می‌آید مدتی که در ریکاوری بیمارستان بودم از خداوند خواستم اگر روزی از در بیمارستان بیرون رفتم در مسیری که همواره دوست داشتم قدم بردارم.»
سلامتی‌اش را که به دست ‌آورد به دنبال راهی بود بتواند اتفاق مهم زندگی‌اش را رقم بزند. حتی تصور اینکه باقی عمرش را در خانه بماند هم برایش سخت بود. تا اینکه هنر، همان دانشی که سال‌ها در پس زمینه ذهنش حضور داشت، با جرقه کوچکی ظهور کرد.

 

شروعی برای کارهای جدید
در آن روزها شبکه‌های اجتماعی مانند امروز گسترده نبودند. با این حال فرزانه از طریق فضای مجازی کارهای «گره ‌بافت»را دنبال می‌کرد. دیدن بافت‌ها و طرح‌ها برای او بسیار جالب بود. کم‌کم خودش هم دست به کار ‌شد. «کارهایی را که انجام می‌دادم در فضای مجازی بارگذاری و منتشر می‌کردم. بانوی انگلیسی‌ای که ساکن شهر دبی بود، برایم از طریق یک شبکه مجازی پیام فرستاد. گفت کارهایم را دنبال می‌کند و از من دعوت کرد در نمایشگاه‌هایش شرکت کنم. این بانو به همراه سایر هنرمندانی که در این زمینه فعالیت می‌کردند، هر ماه نمایشگاه می‌گذاشتند اما من هر دو ماه یکبار در نمایشگاه‌هایشان شرکت می‌کردم.» بدین ترتیب فرزانه کار جدیدی را که به طور کامل با فضای کار قبلی‌اش متفاوت بود شروع ‌کرد.

 

استقبال از گره‌بافت
کارش مورد استقبال مشتریان قرار گرفت و او براساس سلیقه آن‌ها کارهای جدیدی را تولید کرد، از جمله گره بافت روی چوب. «این کار جدید به من روحیه داده بود. دوباره به فضای کار برگشته بودم. تا آن زمان کوچک‌ترین کار هنری‌ای انجام نداده بودم. اما برای خودم بسیار جالب بود در این مدت کم چطور به این خوبی پیشرفت کردم. خاطرم هست، بانوی هنرمندی که سال‌ها کارش گره‌بافت بود و گاهی ایرادهای کارم را می‌گرفت می‌گفت: تو کارت به مراتب از من که عمرم را در این کار گذاشته‌ام بهتر است. تو کلاس نرفته‌ای و این‌طور ایده‌های خلاقانه‌ای برای بافت داری.» حاصل این ایده‌های خلاقانه نمونه‌ آثار هنری است که در گوشه و کنار کارگاه آلما خودنمایی می‌کند.
مهدوی در گره بافت بسیار پیشرفت کرد، اما به دلیل‌هایی سال 1393(2015م) خانواده سه نفره آن‌ها به وطن برگشتند. او می‌گوید: «در اینجا کارگاهی گرفتم که کارم را از سر بگیرم. اما هنوز هنرمندان مشهدی را نمی‌شناختم و نمی‌دانستم باید از کجا شروع کنم.» برای همین فراخوانی به هنرمندان مشهدی داد که آن‌ها و کارشان را بشناسد. این گردهمایی سبب ‌شد با هنرمندان و فضای هنری مشهد آشنا شود. از طریق آشناهایی که پیدا ‌کرد، کارهایش به صدا و سیمای خراسان رضوی راه پیدا ‌کرد و به دعوت این شبکه 10جلسه آموزش برای بینندگان استانی ضبط کرد. آن زمان گره‌بافت‌ها هنر تازه‌ای بود که مورد استقبال بینندگان قرار ‌گرفت.

 

تولد یک ایده
او از دوران نوجوانی ایده‌هایی برای فضایی که افراد مختلف را گرد هم جمع کند داشت، اما نمی‌دانست چطور این ایده‌ها را به واقعیت تبدیل کند. «می‌خواستم فضایی داشته باشم که هر فردی که وارد آن شود حالش خوب شود. یعنی حس و حال خوبی برای مراجعه‌کنندگان داشته باشد. نمی‌دانستم فضایی که می‌خواهم کتابخانه است یا کافی‌شاپ یا چیز دیگری. الگوهای مختلفی را در این زمینه دنبال می‌کردم تا بتوانم از میان آن‌ها به ایده‌آل ذهنی‌ام برسم.» ایده‌هایش به تأسیس کارگاه آلما در 36سالگی رسید. او حالا در این کارگاه گره‌بافت، زیورآلات، دکوراسیون، پرده بافت، گلیم و جاجیم را به هنرجوهایش آموزش می‌دهد. برخی هنرمندان اگر هنر خاص و منحصر به فردی بلدند، تلاش می‌کنند فوت وفن آن‌کار را پیش خودشان نگه دارند. مهدوی برخلاف آن‌ها هنرش را به طور کامل در اختیار هنرجویانش قرار می‌دهد. او می‌گوید: «تکنیک‌ها را به آن‌ها آموزش می‌دهم و از هنرجو می‌خواهم ادامه کار را با خلاقیت ذهنی‌اش پیش ببرد.»

 

سفارش‌هایی برای خارج از کشور

مهدوی این روزها بیشتر تمرکزش بر روی پتینه است و کمتر گره‌بافت‌های دستی انجام می‌دهد. در این باره می‌گوید: «گره‌بافت را به طور کامل کنار نگذاشته‌ام. اما گاهی دوستانی که در خارج از کشور دارم سفارش کار می‌دهند». او گره‌بافت‌ها را روی سنگ‌های قیمتی هم انجام می‌دهد. درباره این کارهایش می‌گوید: «برخی آقایان که می‌خواهند سنگ قیمتی همراهشان داشته باشند و از طرفی نمی‌خواهند زنجیر طلا داشته باشند، سفارش گره‌بافت می‌دهند. از این مدل کار بسیار برای مشتریانم انجام داده‌ام.»

 

پتینه؛ هنر انسان‌های خلاق

پتینه هنر انسان‌های خلاق است که با آموزش و شناخت رنگ‌ها می‌توانند شکل و رنگ جدیدی را به وجود آورده و در عین مدرن بودن، حس سنت و قدیمی بودن را به بیننده القا کنند. مهدوی درباره شروع کارش با هنر پتینه می‌گوید: «به چوب و وسایل قدیمی و زنگار گرفته علاقه داشتم. همین علاقه مرا به سمت پتینه کشاند. کار بازسازی لوازم قدیمی و آنتیک‌کاری به حدی که ارزش آن‌ها حفظ شود را با علاقه‌ای خاص دنبال می‌کنم.» او درباره کار با چوب برایمان توضیح می‌دهد: «در همان سال‌های اولی که آلما را بازگشایی کرده بودم یکی از دوستانم که در کار چوب است قطعه‌های ام‌دی‌اف زیادی در ابعاد 20*10 سانتی‌متر برایم آورد. به فکر افتادم که این‌ها را چطور به شکل زیبایی درآورم. به نظرم آمد با رنگ و کمی خلاقیت می‌توانم ساعت‌های زیبایی از آن‌ها درست کنم. بعد از آن‌ها باکس‌های جواهر ساختم که مورد استقبال قرار گرفتند.»

 

آموزش می‌بینم و آموزش می‌دهم

با اینکه ساخت وسایل چوبی را دوست دارد، اما کار با رنگ و تینر به سلامتی او ضرر می‌رساند. این امر سبب شد در ادامه کار چوب دچار تعلل ‌شود. تا اینکه توسط استاد عاملی که کار پتینه انجام می‌دهد دعوت به همکاری ‌شد. این همان کاری بود که بسیار دوست داشت و از طرفی سلامتی‌اش را هم به خطر نمی‌انداخت. قرارشان این ‌شد که مهدوی در حوزه تئوری و استاد عاملی در حوزه عملی به هنرجویان آموزش بدهند. یک سال کارشان را به‌صورت برگزاری کلاس‌های کارگاهی ادامه دادند. مهدوی می‌گوید: «در این مدت تئوری را از استاد عاملی یاد گرفتم و آشنایی‌ام با رنگ و مواد بیشتر شد. به عبارتی هم آموزش می‌دادم و هم آموزش می‌گرفتم.» او 6سال است کار پتینه را شروع کرده و 4سال است به هنرجویان آموزش می‌دهد.

 

هنر پتینه چیست؟

پتینه( Patina )یک لغت انگلیسی به معنای لایه‌روبی سطح خارجی است. در واقع معنای این واژه سطح فلزی زنگار گرفته‌ای است که به‌طور طبیعی و در مرور زمان کهنه و تیره شده باشد. اما اصطلاح پتینه در زبان فارسی، نوعی رنگ‌آمیزی ساختگی با پرداخت مصنوعی است که بر روی سطوح مختلف اجرا می‌شود. تاریخ پتینه‌کاری به عنوان یک هنر به دوران باستان می‌رسد. این هنر در نقاشی‌های به جا مانده در غارها و مکان‌های تاریخی مصر باستان به صورتی بسیار ابتدایی وجود داشته است. پتینه همچنین پیش از میلاد مسیح(ع) نیز استفاده می‌شده که البته طریقه اجرای آن با تکنیک‌های امروزی متفاوت بوده است. اما در عصر حاضر در سال 1920 میلادی بود که پتینه به صورت یک رشته‌ هنری حرفه‌ای معرفی شد. در دهه 1980 تحول گسترده‌ای در این هنر به وجود آمد و به محبوبیت بی‌نظیری دست یافت. در ایران قدیم به جای پتینه بیشتر از گچ‌بری استادان هنرمند ایرانی استفاده‌ می‌شد؛ البته گچ‌بری را هم می‌توان شاخه‌ای استادانه از این هنر نامید. اما این روزها اگر از افراد خبره در حوزه‌ دکوراسیون داخلی بپرسید پتینه کاری چیست، اولین چیزی که به شما می‌گویند این است که «پتینه یعنی هنر کهنه کردن فضای یک خانه»؛ ولی پتینه‌کاری به همین‌جا ختم نمی‌شود. پتینه با استفاده از تکنیک‌هایی خاص، نمایی شبیه مرمر، چوب، سنگ و فلز با ترکیب رنگی را بر روی سطح نهایی ایجاد می‌کند. در واقع پتینه کاری یکی از هنرهایی است که دوباره پس از سال‌ها در حوزه‌ی دکوراسیون داخلی در حال ترند شدن است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
نظرات بینندگان
محمد درباری
|
-
|
۰۰:۰۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۳۱
0
0
با سلام
لطفن راههای ارتباط تلفن و..
خانم مهدوی مقدور بفرمایید.
با تشکر
آوا و نمــــــای شهر
03:44