علی دشتبان بهواسطه پژوهش کاملی که درباره تاریخ محله خود انجام داده و آن را در کتابی با عنوان «روزی روزگاری آبکوه» گردآوری کرده، حالا آگاهترین فرد درباره گذشته آبکوه و سعدآباد است. به همین دلیل هم خدمات اهالی این محدوده در دوران انقلاب و پس از آن در روزگار هشتساله جنگ تحمیلی را دقیق میداند و میگوید: مردم قلعه آبکوه همانند سایر هموطنان، سالها پیش از اوجگیری انقلاب اسلامی با حضور در جلسههای مذهبی و توزیع شبنامه، نقش مؤثری در شکلگیری مسجد روبهرشد انقلاب ایفا کردند.
در سال۱۳۵۱خورشیدی، جمعی از جوانان مسجد «بنیهاشمی» با هدف ارشاد جوانان آبکوه و سعدآباد، اقدام به تأسیس نهادی کردند که هدف اصلی آن، آگاهیبخشی به جوانان و شرکت در جلسات مذهبی بود. نخستین جرقههای انقلاب اسلامی در آبکوه هم از سال۱۳۴۲ با سخنان پیشنماز مسجد بنیهاشمی زده شد. سال۱۳۴۷ سخنرانی ضدشاهنشاهی حاجاحمد سالاری و پخششدن آن از بلندگوی مسجد سبب شد ایشان برای مدتها تحت نظر و تعقیب ساواک قرار گیرد.
شهید قدسی روز ۲۶آبان سال۱۳۵۷ در تظاهرات چهارراه شهدا، با تیری که به سرش شلیک شد، به مقام والای شهادت رسید
او می افزاید: علاوهبراین، حضورشیخ حسن راستگو، بهعنوان فردی انقلابی و مبارز، در محله سعدآباد، از نکات مهم آگاهی مردم این منطقه و شرکت گسترده آنها در تظاهرات آن دوران بود. بعضی از جوانان منطقه سعدآباد چون شهیدغلامرضا قدسی و شهیدمحمدکاظم چوبدار، از فعالان سیاسی در آبکوه و سعدآباد و دیگر نقاط مختلف شهر محسوب میشدند؛ زیرا علاوهبر شرکت در تظاهراتی که در قلعه آبکوه برگزار میشد، در تظاهرات دیگر نقاط شهر نیز حضوری فعال و چشمگیر داشتند؛ بهطوریکه بهجرئت میتوان گفت درمیان مردم عادی، آنها جزو اولین نفراتی بودند که تظاهرات ضد رژیم وقت را علنی کردند.
گواه این مطلب هم شهادت شهیدغلامرضا قدسی بهعنوان دومین شهید مشهد و اولین شهید قلعه آبکوه است. او در نخستین راهپیماییهای مشهد علیه رژیم، معمولا پیشقراول گروه بود و شجاعتی مثالزدنی داشت. زمان حکومتنظامی و حتی ساعات شلوغی خیابانها که خیلیها جرئت نصب اعلامیه بر دیوارها یا توزیع آن را نداشتند، راهی کوچهها میشد و این کار را انجام میداد. شهید قدسی روز ۲۶آبان سال۱۳۵۷ در تظاهرات چهارراه شهدا، با تیری که به سرش شلیک شد، به مقام والای شهادت رسید.
دشتبان ادامه میدهد: این ایثار و رشادت را میتوان در دوران دفاع مقدس هم مشاهده کرد. با آغاز جنگ، یکی از برنامههای مستمر هر پایگاه، اعلام اقلام موردنیاز جبههها و جمعآوری کمکهای مردمی به خط مقدم بود. هرگاه از بلندگوهای مساجد، ندای «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا الله یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ» برای درخواست کمک به رزمندگان اسلام شنیده میشد، مردم درنگ نمیکردند و هرکس متناسب با توان اقتصادی خود، هدایای نقدی غیرنقدی خود را به پایگاههای مساجد تحویل میداد تا ازطریق ستادهای پشتیبانی به جبههها ارسال شود.
به یاد دارم که یکبار در سال۱۳۶۰ آقای حاجاحمد سالاری که از بزرگان و قدیمیهای محله بود و دفتر ازدواج داشت، برای ارجنهادن به برادران محترم رزمنده سپاهی، با ارسال نامهای به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از آنان خواست برادران پاسداری را که قصد ازدواج دارند به دفترخانهاش معرفی کند تا بدون اخذ حقالزحمه، مراحل ازدواج و ثبت آن را انجام دهند.
به گفته این محقق محلی، گشتهای شبانه محلی و پاسداری از مراکز مهم دولتی مانند سازمان آب، شرکت برق و پمپ بنزینها و... توسط نیروهای مردمی، از دیگر برنامههای مستمر پایگاههای مقاومت مساجد در محله بود. غیر از نگهبانی نیز آموزشهای ابتدایی نظامی مانند کار با سلاحهای سبکِ «کلاشنیکف»، «امیک» و بعضی تاکتیکهای نظامی، از دیگر برنامههای شبانه پایگاههای مقاومت مساجد به شمار میآمد که هر شب در مساجد با حضور گسترده و پرشور مردم برگزار میشد.