خاطرات شیرین مرتضی رهروان از قد کشیدن در خیابان اُحُد ۷
مرتضی رهروان چهلویکساله از زمانی که چشمش را باز کرد، در محله پروین اعتصامی زندگی میکرد. پدر مرحومش، حبیبالله رهروان، سالهای خشکسالی از روستایشان در قائن به مشهد آمد و در این محله ساکن شد. آقامرتضی و ششخواهر و برادرش در همین محله متولد شدهاند و حالا شصتسال از سکونت آنها در خیابان احد ۷ میگذرد.
این خانواده از قدیمیهای محله هستند و با بیشتر همسایهها در ارتباطاند. مرتضی رهروان و خانوادهاش پیشرفت محلهشان را دیدهاند. حالا آقامرتضی همراهمان شده است تا خاطراتش را از کوچهپسکوچههای محله با ما درمیان بگذارد.
همه اهالی محله و ازجمله ما در خانهمان گوسفند پروار (چاق) میکردیم. مرغ و خروس هم که تا دلتان بخواهد، هر خانه پرورش میداد. یکی از کارهای ما بچهها چراندن گوسفندان و دانهدادن به مرغ و خروسها بود. گاهی آنها را به زمینهای جنگلی که نزدیک فرودگاه بود، میبردیم.

آن موقع که از بوستان ریحانه خبری نبود، جایش فقط زمینهای خالی و بایر بود. روبهروی این بوستان، موتور آبی بود که دورتادور آن را آجرچینی کرده بودند و هنوز هم هست. آن روزها استخر کم بود و برای ما دور از دسترس. به همیندلیل، تابستانها با بچهها اینجا میآمدیم تا شنا کنیم یا به قول خودمان غوطه بخوریم.

بولوار فرودگاه مانند حالا رفتوآمد نداشت. اهالی بهویژه ما جوانترها، برای گذراندن اوقات فراغت به این بولوار میآمدیم و فوتبال بازی میکردیم. پیرمردی با گاری این حوالی میایستاد و با سماور زغالی چای آتشی و چای دارچینی درست میکرد و میفروخت. بعد از بازی، چای حسابی میچسبید.

همه ما بچههای دهه ۶۰ تجربه شاگردی در تابستانها را داریم. من چند تابستان در نانوایی محلهمان که متعلقبه محمد سالاری بود، کار کردم. حالا سالهاست که نانوایی نبش خیابان شهید تونی ۶ به شخص دیگری واگذار شده است.

از دوران کودکی با آقاغلامحسین دوست هستم. پدر مرحومش، جانعلی سلامی، پایهگذار هیئت قدیمی محلهمان، «حسینیه عشاق حضرت مهدی (عج)» بود. دهه۷۰، مقابل خانهشان داربست میبستند و اهالی برای عزاداری میآمدند. ظهر عاشورا مرحوم سلامی، شله درست میکرد و حالا که او فوت کرده است، پسرش راه پدر را ادامه میدهد.

یکی از بازیهای ما در دوران کودکی تیله بازی یا به قول خودمان «توشلهبازی» بود. از خانه که بیرون میآمدی، میدیدی کنار هر دیوار یا زمین خالی، چند پسر دور هم جمع شدهاند و درحال تیلهبازی هستند. پاتوق ما اینجا درکنار این دیوار بود. زمستانها هم در تینهای حلبی روغن، آتش درست میکردیم و خودمان را گرم میکردیم.
* این گزارش سهشنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۴۰ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.
