کد خبر: ۱۰۵۴۴
۲۴ مهر ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۰

خاطرات شیرین سلامی از آلاسکاهای محله پروین اعتصامی

غلامحسین سلامی تعریف می‌کند: آقای شهرتی همسایه‌مان و خانه‌اش نزدیک مدرسه بهادرزاده بود. او همراه همسرش ساندویچ خانگی و آلاسکا درست می‌کردند و به بچه‌ها می‌فروختند.

پدرش شب عاشورا نذر می‌کند که اگر خداوند به او پسری عطا کند، ساکن مشهد شود. دو‌سه‌سال بعد، وقتی حاجتش برآورده شد، به عهدش وفا کرد. کوله‌بارش را از تهران بست و راهی مشهد شد تا همسایه امام‌رضا (ع) شود. پدر غلامحسین سلامی سال‌۵۰ هنگامی‌که خبری از آبادانی در محله پروین اعتصامی نبود و بین زمین‌های خاکی و رها‌شده تک و توک خانه‌ای وجود داشت، یک خانه در خیابان اُحد در محله پروین اعتصامی خرید و این‌گونه بود که غلامحسین از یک‌سالگی تا الان ساکن همین محله است.


خاطرات شیرین غلامحسین سلامی از روزگار ساندویچ خانگی و آلاسکا

دبستان «بهادرزاده» اولین مدرسه محله مابود و پشت خانه ما قرار داشت. کلاس‌اول بودم که کتابم را در مدرسه جا گذاشتم. آن‌قدر از پدرم حساب می‌بردم که یواشکی از پشت بام خانه‌مان به روی دیوار کوتاه مدرسه پریدم، اما از ترس بیهوش شدم و بابای مدرسه من را به بیمارستان برد.


خاطرات شیرین غلامحسین سلامی از روزگار ساندویچ خانگی و آلاسکا
روبه‌روی خانه پدری‌ام زمینی خاکی بود که سال‌۵۵ کلنگ ساخت دبیرستان «شرف» در آن زده شد. یادم است شش‌هفت‌ساله بودم که پِی ساختمان را کنده بودند و من و دوستانم در آن قایم‌باشک بازی می‌کردیم.

 

خاطرات شیرین غلامحسین سلامی از روزگار ساندویچ خانگی و آلاسکا
وقتی بچه بودم، درخت توت نزدیک خانه‌مان قطر زیادی نداشت. بچه‌ها در فصل بهار از آن بالا می‌رفتند تا توت بخورند. پیرمردی در محله زندگی می‌کرد که بداخلاق بود و حوصله بچه‌ها را نداشت. یک بار با اَره به جان درخت افتاد تا آن را قطع کند. پدرم واسطه شد و اجازه نداد.


خاطرات شیرین غلامحسین سلامی از روزگار ساندویچ خانگی و آلاسکا

آقای شهرتی همسایه‌مان و خانه‌اش نزدیک مدرسه بهادرزاده بود. او همراه همسرش ساندویچ خانگی و آلاسکا درست می‌کردند و به بچه‌ها می‌فروختند. هر‌دو آنها سال‌هاست به رحمت خدا رفته‌اند.


خاطرات شیرین غلامحسین سلامی از روزگار ساندویچ خانگی و آلاسکا

سیدسلیمان حسینی در محله به «سید سبزی‌فروش» معروف است. او از سال‌۵۵ در اینجا مغازه میوه و سبزی‌فروشی دارد. از وقتی به یاد دارم، همه اهل محله از او خرید می‌کنند.


خاطرات شیرین غلامحسین سلامی از روزگار ساندویچ خانگی و آلاسکا

آن موقع که زمین‌های رها‌شده در محله زیاد بود، پدرم و چند‌نفر از همسایه‌ها در یکی از این زمین‌ها مسجدی برای محله ساختند. نماینده شهرداری و آستان قدس هم برای ساخت مسجد مجوز دادند و مسجد امام‌حسن‌مجتبی (ع) با کمک اهالی سروسامان گرفت و باقی ماند.



* این گزارش سه‌شنبه ۲۴ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۵ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44