
ترمینال، زمین ورزش ما بود!
از پنجسالگی تا الان که ۵۴سال از خدا عمر گرفته ساکن محله امامخمینی(ره) بوده است. بارها بستگان نزدیکش او را تشویق کردهاند تا خانه و زندگیاش را به محله دیگری نزد آنها ببرد، اما او نمیتواند از محلهای که در آن خاطرات زیادی دارد، دل بکند.
حسن اسماعیلی بازنشسته یکی از کارخانههای تولید خودروست و چندسالی است بهعنوان فعال فرهنگی محلهاش فعالیت میکند. سال۱۳۵۴، پدرم زمینی در کوچه امامخمینی۸۵ خرید و آن را ساخت و ما از خیابان امامرضا (ع) به این خانه نقل مکان کردیم. آن زمان خیابانکشی فقط در کوچههای زوج امامخمینی (ره) یعنی به سمت خیابان امامرضا (ع) انجام شده بود و سمت دیگر خیابان، بیابان و پادگان بود.
انتهای کوچه خانه پدریام پادگان ارتش بود. آن زمان اطراف پادگان دیوارکشی نبود و تنها با چند سیمخاردار، فضا را محدود کرده بودند. نزدیک پیروزی انقلاب اسلامی، با بلندگو از داخل پادگان هشدار میدادند که کسی سرش را از پنجره بیرون نیاورد. خطر تیراندازی واقعی و ملموس بود.
کلاس اول به دبستان تدین در خیابان امامخمینی ۸۰ میرفتم. آن ساختمان سالهاست خراب و تبدیل به آپارتمان شده است. به دلیل شلوغیهای قبل انقلاب و حکومت نظامی، تنها دو ماه در کلاس درس حاضر شدیم؛ آخر سال هم امتحان دادیم و به پایه بعد رفتیم.
ترمینال یا پایانه مسافربری امامرضا(ع) زمان بچگیام یک زمین خاکی بود. چون مدرسه جایی برای ورزش نداشت، زنگهای ورزش ما را به اینجا میآوردند تا فوتبال بازی کنیم. بعدها برخی بچههای محله تیم فوتبال تشکیل دادند و آنجا مسابقه میدادند.
از کودکی همراه پدرم به مسجد المهدی (عج) نزدیک خانه میرفتم و مکبر مسجد بودم. چهاردهساله که شدم، شناسنامهام را دستکاری کردم و از همین مسجد عازم جبهه شدم.
رسول سروری یکی از نانوایان قدیمی محله است. او سومین نسل خانوادهاش است که از سال۱۳۶۵ تاکنون نانوایی را حفظ کردهاند و نان باکیفیت دست مردم میدهند. همیشه نان خانه را از او میخرم.
* این گزارش سهشنبه ۲۹ مهرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۳ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.