
نوجوانان محله صادقیه پرچم ایستگاه صلواتی را بالا بردهاند
باید بین آنها نشست و همراهشان شد تا حسوحالی را که دارند، درک کرد. امیرعلی که در خانه حتی بلد نبود چایش را به رنگ دلخواه بریزد، اینجا چایهای خوشرنگی آماده میکند که طعمش با هل بینظیر شده است.
سیدعلی شربت آبلیمویی درست کرده است که طعم گلاب و خنکیاش در این روز و شبهای گرم، نفست را سر جایش میآورد.
محسن و مجتبی با راهنمایی مادرهایشان چنان هندوانهها را زیبا برش زدهاند که گویی قالب گرفتهاند. امین هم همهجا را تمیز کرده و استکانها را شسته و روی هم چیده، انگار سالهاست کارش در آشپزخانه میگذرد. همه این کارها هنر پسرهایی است که سنوسال چندانی ندارند، اما عشق امامحسین (ع) چنان شیفته خدمتشان کرده که از ابتدای ماه صفر صد خودشان را گذاشتهاند و ایستگاه صلواتی راه انداختهاند.
این نخستین ایستگاه صلواتی است که این نوجوانها بهتنهایی راه انداختهاند و حتی تعدادی از آنها برای اینکه ایستگاه فعال بماند و جمع نشود، دور پیادهروی اربعین را هم خط کشیدند. ایستگاهی که هر شب به مدت دوساعت، پذیرای مردم در محله صادقیه (تقاطع صادقیه-امیریه) است.
بهخاطر ایستگاه صلواتی به کربلا نرفتم
ایستگاه صلواتیشان اندازه قد و قواره خودشان است. از دهه اول ماه صفر آن را راهانداختهاند و هرشب از ساعت ۸ چراغهایش را روشن میکنند. لیوانهای شربت و استکانهای چای را مرتب روی پیشخان میچینند و قدونیمقد کنار هم میایستند تا پذیرای مردم باشند.
امیرعلی برای برپایی این ایستگاه بسیار زحمت کشیده و خودش با کمک بزرگترها برای داربستش آچار بهدست شدهاست. حتی هرشب در ایستگاه میخوابد تا نگهبان وسایلی باشد که از مسجد به اینجا منتقل کردهاند.
امیرعلی براهو با شانزدهسال سن بیشتر از سنوسالش مسئولیت قبول کرده و معتقد است در این راه، همراهی امامحسین (ع) را دارد. میگوید: از دهسالگی در مسجد بوستان صادقیه وارد آشپزخانه شدم. کنار دست بزرگترها میایستادم و نگاه میکردم که چطور چای و شربت را آماده میکنند. از همان زمان اگر ایستگاه صلواتی هم راه میافتاد به کمکشان میرفتم. امسال که قرارشد ما نوجوانها ایستگاه صلواتی راه بیندازیم، با کمک آقای بخشی، مسئول پایگاه بسیج شهیدتهرانیمقدم و آقای قرباننژاد، امام جماعت مسجد، یک شب تا صبح اینجا ماندم و داربستها را زدیم.
بعد با احتیاط کامل از داربست بالارفتم و پرچم امامحسین (ع) را نصب کردم و همانجا از آقا خواستم نگهدار همه ما باشد تا خدمتگزار راهش باشیم.
امیرعلی هرشب تعیین میکند چنر نفر در ایستگاه بخوابند تا وسایل را دزد نبرد. «با جان و دل اینجا را برای خدمت به امامحسین (ع) راه انداختیم و، چون دوست ندارم اتفاق ناگواری بیفتد، هرشب خودم کنار بچهها بهعنوان نگهبان میمانم. حتی همراه تعدادی از بچهها که از این ایستگاه راهی کربلا شدند، نرفتم تا ایستگاه را تا اربعین فعال نگهدارم.»
دعای خیر مردم کافی است
محمد خوجوئیان هرشب در ایستگاه کتری بهدست درحال پرکردن استکانهای چای و لیوانهای شربت است. او تازه هفدهسالش شده و سالهاست که در مسجد بوستان صادقیه اذانگو است. او چهاربار در مسابقات کشوری اذان موفق به کسب رتبه برتر شده. محمد را بهعنوان قاری قرآن هم میشناسند که خودش با الهام از قرآن و توصیهاش به همکاری سالهاست در ایستگاههای صلواتی کمک میکند.
کنار دست بزرگترها نگاه میکردم که چطور چای و شربت را آماده میکنند و اگر ایستگاه صلواتی هم راه میافتاد کمکشان میکردم
او پلاکی با عنوان خادمالرضا (ع) بر سینهاش چسبانده است و دوست دارد خادم ائمه (ع) باشد و میگوید: شاید خیلیها فکر کنند خادمی یعنی خدمت در داخل حرم مطهر یا مسیرهای منتهی به آن؛ ولی از نظر من خادمی به نیت دل هست؛ برای همین نیت کردم که چایریز ایستگاه شوم.
او که هرشب درکنار دوستانش برای هشتصد تا هزارنفر چای و شربت میریزد، شیرینی این خدمت را دعای مردم میخواند و معتقد است که همین دعای خیر مردم، برکت زندگیاش خواهدشد.
مجتبی رمضانپور که بهنوعی بزرگتر این نوجوانهاست و هجدهسال دارد، هماهنگیها را برعهده گرفته است و مسئولیت بچهها را تعیین میکند.
آزمون و خطا در درستکردن چای و شربت
سیدعلی موسوی و امین امینی هردو پانزدهساله هستند. این دو باهم در درستکردن چای و شربت به امیرعلی که مسئول این بخش است، کمک میکنند. یک نفر سماور را پرآب میکند. دیگری استکانها را میشوید. نفر بعدی ترکیب آب و شکر را مخلوط میکند و....
به قول امیرعلی با آزمون و خطا حالا سر درآوردهاند بعداز دمکردن چای باید چقدر منتظر بمانند که چای دم بکشد.
سیدعلی تبحر خوبی در این راه دارد و میگوید: خودمان مسجدی در منطقه دیگر شهر داریم که مادر و زنداییهایم در محرم و صفر برای موکب آن شربت درست میکنند. من هم همیشه کنار دستشان میایستم و تاحدودی یادگرفتهام. از طرف دیگر مادرم قبل از آمدن به ایستگاه درباره آمادهکردن شربت راهنماییام میکند تا خوشمزه شود.
امین هم در پخش شربت و چای فعال است. البته او در راهاندازی ایستگاه هم بسیار زحمت کشید و الان هرشب خودش را سرشب اینجا میرساند تا خدمت کند. او که چندسالی است در پهنکردن فرشهای نماز جماعت بوستان صادقیه با بقیه نوجوانها همکاری میکند، با کمک امیرحسین، عرشیا، محمدجواد و سهراب، ایستگاه صلواتیشان را فرش کردهاند.
او میگوید: کار ما فقط خدمت در این ایستگاه نیست؛ با کمک هم چندین ماه است که پنجشنبه هر هفته در مسجد بوستان صادقیه جمع میشویم و شربت درست میکنیم. این شربت را بین همه کسانی که در پارک هستند، پخش میکنیم.
همراهی تمامقد مادرها
ایستگاه صلواتی را این نوجوانها اداره میکنند، اما مادرها هم پشت صحنه همراهشان هستند. زهرا کیانی، مادر سیدمحسن هاشمی که هرشب به این بچهها سر میزند و خریدهای آنها را با کمک حجتالاسلاموالمسلمین علیرضا قرباننژاد، امامجماعت نمازخانه بوستان صادقیه انجام میدهد، از مسئولیتی که به این نوجوانها سپرده شده خوشحال است.
او میگوید: پسر من سر کار میرود، اما هرشب هرطور شده، خودش را به ایستگاه میرساند تا گوشهای از کار را بگیرد. برای منِ مادر، چه چیزی از این بهتر که فرزندم در پانزدهسالگی مسئولیتپذیری و همکاری را یاد بگیرد و از همه مهمتر خدمت به اهلبیت (ع) را بیاموزد.
او با بیان اینکه مادرها غیرمستقیم سعی میکنند راهنمای بچهها در این ایستگاه باشند، چنین تعریف میکند: هرشب یکی از مادرها غذا درست میکند و برای بچهها شام میآورد.
در همین سرزدنها سعی میکنیم نگاهی هم به دوروبرشان بیندازیم؛ مثلا اگر استکانها را خوب نشستهاند، نکاتی را گوشزد کنیم. اگر شکر را کنار شیر آب گذاشتهاند، از روش نگهداری بهتر آن بگوییم. اگر چایشان بوی خامی داد، از دمکردن صحیحش بگوییم و در جمعکردن دوروبر کمکی کنیم.
* این گزارش پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ در شماره ۶۰۶ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.