
برکت خانه حاجعلی از روضه موسیبن جعفر(ع) است
کنار دو دختر، تکپسر خانواده بوده است. پنجسالگیاش را خوب بهخاطر دارد که همراه پدر و مادرش راهی مسجد میشد. تازه برای مسجد پنجتن (ع) میکروفن خریده بودند و برای بچهها جذابیت داشت که برگشت صدایشان را پشت آن بشنوند. این شوق و ذوق برای علی شاید بیشتر هم بود.
علاقه به خواندن از همان کودکی در او وجود داشت. تا چشم بزرگترهای مسجدی را دور میدید، پشت بلندگو میرفت و شروع به صحبت میکرد. تُن صدایش، اما ریز بود و به گوش سنوسالدارها دلخراش بهنظر میرسید و بلندگو را از دستش میگرفتند!
اینطور بود که قصه گرایش جدی علی علیزادهحسینآبادی به مداحی و روضهخوانی اهلبیت (ع) از همانجا کلید خورد. او اکنون ۷۳بهار زندگی را پشت سر گذاشته است و بیشتر از اینکه در مشهد و خانهاش باشد، در کربلای معلی و نجف اشرف حضور دارد. خودش میگوید دستکم ماهی دوبار عازم عراق و حرمین شریفین میشود.
علی، تو حتما باید برایمان بخوانی!
تعریف میکند: صدایم که پشت بلندگو پخش میشد، به بهانه نازکبودن صدایم، میگفتند تو برو کنار! من هم از ناراحتی میرفتم خانه و فقط جیغ میزدم. خدا رحمت کند پدرم تشر میزد که «چه خبره اینقدر داد و فریاد راه انداختهای؟» میگفتم: مسجد راهم نمیدهند؛ داد میزنم که صدایم کلفت شود!
علی آنزمان از برخورد مسجدیها آزردهخاطر شد، اما این دلخوری موجب نشد که او از علاقهاش به خواندن و حضور در محافل مذهبی دست بکشد. روزی نبود که او تمرین صدا نکند و این تلاشها تا آنجا پیش رفت که او سکاندار برنامههای مذهبی و روضهخوانی در محله و همان مسجدی شد که همه دوران کودکیاش حسرت به دل مانده بود نطقش باز شود و یکی تشویقش کند.
میگفتم: مسجد راهم نمیدهند؛ داد میزنم که صدایم کلفت شود!
دوازدهسیزدهسال بیشتر نداشت که هر مراسمی نیاز به مداح داشت، علی را صدا میزدند؛ «فرقی نمیکرد تعزیه مربوط به یکی از اهالی محله باشد، یا شهادت و ولادت ائمهاطهار (س)، کل مراسم را به دست میگرفتم.
آنزمان مانند این دوران نبود که موقعیت شکوفایی استعداد برای بچهها فراهم باشد و حضور من بهعنوان یک نوجوان در پوشش مداح موجب شده بود دوست و همسایه خیلی دوستم داشته باشند و اینبار از صدایم استقبال میکردند و میگفتند علی، تو حتما باید برایمان بخوانی!»
حاجعلی از خدابیامرز برات طاهان، رفیق و همراه همیشگیاش در این مسیر نیز یاد میکند که در همه برنامهها کنار هم بودند و نبض عزاداریها و جشنهای محله کویسلمان دستشان بود.
پایان تلخ یک سفر شیرین
حاجعلی از همان زمان که کارمند دانشگاه بود، سفرهای زیارتی به مکه، سوریه و عراق را راه انداخته بود و بهعنوان مدیر کاروان، سالی چند بار بانی تشرف زائران به اماکن زیارتی میشد. هر سفری، شیرینی و در عین حال سختی خاص خودش را داشت، اما از میان بیش از یکصد سفر زیارتی که در تمام این سالها با نام او گره خورد، خاطره یک سفر را هرگز از یاد نمیبرد؛ «تلخ بود؛ تلخ!»
اتفاق در مسیر بازگشت از زیارت حضرت زینب(س) رخ داد. اتوبوس حامل زائران در شهر دیاربکر ترکیه چپ کرد؛ اتوبوس مچاله شد، یک نفر جان خود را از دست داد و همه بار و سوغات مسافران که برای عزیزانشان تهیه کرده بودند، از بین رفت!
حاجعلی تعریف میکند: «هرچه از فشاری که تحمل کردیم، بگویم شاید باز هم حق مطلب ادا نشود. خیلی سخت گذشت. خدا رحمتش کند برات طاهان را که زائرمتوفی را در همان شهر غسل داد و در حالیکه تابوت را روی سقف اتوبوس جدیدی که کشور ترکیه برای انتقال مسافران به ایران داده بود، قرار دادیم، راهی مشهد شدیم.»
حقوقش را که میگرفت، ابتدا هزینه روضهخوان و یک پذیرایی قند و چای را کنار میگذاشتیم
برآورد مالی خسارت وارد شده از این حادثه نزدیک به ۸، ۹ میلیون تومان تخمین زده شد که هزینه کمرشکنی را در اوایل دهه هفتاد به حاجعلی علیزاده تحمیل کرد، اما باز هم او جا نزد و در مسیر زیارت و راهنمای زائران، استوار ادامه داد.
میگوید: «گذرنامهها هر پنجسال منقضی میشوند و باید دوباره تمدید شوند؛ گذرنامه من بدلیل کثیرالسفر بودن هر دو تا سه سال پر میشود و باید درخواست گذر جدید بدهم.»
روضه موسیابنجعفر(ع)
پرچمدار روضههای مادر
روضههای چهارشنبه هر هفته خانه حاجعلی، یادگار مادر خدابیامرزش مریم چمنی است؛ «مادرم ارادت خاصی به آقا موسی بنجعفر (ع) داشت. ناشد بود که برنامه روضههای چهارشنبههایش از قلم بیفتد. همیشه میگفت هرچه دارم از آقا موسی بنجعفر (ع) است. بعضی حاجتهایش را که به مُراد رسیده بود، برایمان میگفت. تنها خودش نبود که از این سفره کرمآقا بهره برده بود. خیلیهای دیگر هم از حوائج برآوردهشده و برکت روضههای چهارشنبههای مادرم میگفتند.»
مریمخانم سال۶۸ براثر سکته فوت کرد، اما چراغ روضههایش پرفروغتر از قبل روشن ماند. بانی مجلس موسی بنجعفر (ع) اینبار تنها عروسش، زینت علیزاده بود که حالا بیشاز چهار دهه، نذر مادرشوهرش را با همان سبک و سیاق ادامه داده است.
زینتخانم تعریف میکند: از همان اولین چهارشنبه بعداز ازدواج، این روضه در خانهمان پا گرفت؛ آنهم در شرایطی که برای ناهار، یک تخممرغ آبپز بیشتر نداشتیم که با علیآقا تقسیم میکردیم. حقوقش را که میگرفت، ابتدا هزینه روضهخوان و یک پذیرایی قند و چای را کنار میگذاشتیم.
او روزهایی را به یاد میآورد که آرزوی زیارت شلمچه را داشت، اما همانجا اولین زیارت عتبات نیز قسمتش شد و حالا شُمار این سفرهای زیارتی به بیشاز هشتادنود سفر به کربلا، مکه و سوریه رسیده است.
توزیع چای روضه موسیابنجعفر(ع) هر چهارشنبه
میزبانی از ذاکرین اماممحمدباقر(ع)
از هشت فرزند علیآقا، یک دختر و سه پسرش علاقهمندی پدر به مداحی را به ارث بردهاند. حالا هرکدام از این علیزادهها گوشهای از بار مسئولیتی را که یک عمر بر دوش حاجعلی بوده است، عهدهدار شدهاند و با نوای خوش و دلنشین خود، همه برنامههای مناسبتی را پوشش میدهند.
همین شور و شوق، جرقه یک اتفاق خوب دیگر را در زندگی پربرکت حاجعلی علیزاده رقم زد. حاجعلی میگوید: «به برکت موسی بنجعفر (ع)، درحال ساخت ساختمان چهارطبقهای در محدوده خیابان شهید علیمردانی هستیم که طبقه همکف آن را برای تمرین دوستداران مداحی و روضهخوانی اختصاص دادهایم و با نام «ذاکرین اماممحمدباقر (ع)» مزین شده است.»
خانهای که مأمن نیازمندان است
خانه حاجعلیآقا و زینتخانم تنها پاتوق بروبیاهای خانمهای روضهای و بچهمسجدیها نیست، بلکه سالهاست به مأمن عروس و دامادهای نیازمند هم تبدیل شده است. فقط در ۱۰ماه گذشته، ۳۲دست جهیزیه در همین خانه تهیه و به عروسهای نیازمند تحویل داده شده است.
اگر قدمی که برمیدارید، بخاطر خداوند باشد، دیگر خیالتان راحت که برکت هزاران برابرش با خود اوست
تحقیقات اولیه درباره راستیآزمایی کسانی را که مراجعه میکنند، دخترش، خدیجهخانم برعهده دارد و کافی است او مهر تأیید بر درخواست بجای خانوادهای بزند؛ آنوقت است که پدر دست به کار میشود و همه اعضای فامیل و حتی کاسبان محل را پای کار میآورد تا زوجهای نیازمند هرچه زودتر راهی خانه بخت شوند.
از شهریور سال گذشته تاکنون، هشت مجلس عروسی در خانه پدری خدیجهخانم برگزار شده است؛ «برای حفظ کرامت، جشن عروسی دختران نیازمند محله خودمان را در خانه خیران محله احمدآباد برگزار میکنیم و جشن نیازمندان مناطق دیگر را در خانه پدرم راه میاندازیم. همه کارهایی که در روز جشن برای دختر و پسرهای خودمان انجام میدهیم، برای این زوجها هم انجام میشود تا خاطره مهمترین روز زندگیشان برایشان ثبت و ماندگار شود.»
تنها منبع درآمد حاجعلی، حقوق بازنشستگی است و مغازه خرازیاش که آنهم بدلیل سفرهای زیارتیاش بیشتر روزهای ماه بسته است. با این وجود درب خانهاش نه تنها به روی هشت فرزند و خانوادههایشان باز است، بلکه محلی برای بروبیاهای همسایهها و دوست و آشنا هم شده است. میخندد و میگوید: «به لطف آقاامامحسین (ع) حتی یارانهمان هم قطع شده، اما هیچوقت شرمنده خانواده نبودهام.»
اعتقاد این ذاکر مخلص اهلبیت (ع) این است که اگر قدمی که برمیدارید، بخاطر خداوند باشد، دیگر خیالتان راحت که برکت هزاران برابرش با خود اوست.
* این گزارش دوشنبه ۹ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۹ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.