
فوتبالیست کهنهکار محله رسالت هرچه خاک زمین بود، خورد!
در ۴۸ سالگی، حسوحال نوجوانی را حفظ کرده است؛ حسوحال ۱۳ سالگیاش که فوتبال را با یک جفت کفش کتانی آغاز کرد. اگرچه خانوادهاش تمایلی نداشتند که این ورزش، تمام وقت او را بگیرد، زمینهای خاکی قدس و راهآهن و طلاب و گلشهر، سماجتهای اکبر سرنشگیان را برای پیشرفت در فوتبال خوب به یاد دارند.
تلاشی که در قالب تیمهای فوتبال و فوتسال اشکان و استقلال خراسان و... مقامهایی، چون نایبقهرمانی در مسابقات بزرگسالان دستهدوی مشهد (بهعنوان بازیکن)، قهرمانی مشهد و نایبقهرمانی استان در مسابقات نهضت سوادآموزی (بازیکن)، قهرمانی در مسابقات جوانان دستهیک مشهد (مربی)، قهرمانی در رقابتهای بزرگسالان دستهسه مشهد (مربی)، قهرمانی در رقابتهای امیدهای دستهسه مشهد (مربی) و... را به دنبال داشته است.
حالا، از پس این همه سال، فوتبالدوستان منطقه ما خوب او را میشناسند؛ چه آنها که در محله رسالت مشهد همسایه او هستند و چه ورزشکارانی که پابهتوپشدنش را در زمین ورزشی قدس دیدهاند. او حالا دیگر مربیگری را پیشه خود کرده است و کودک تا بزرگسال را از تجربههای خود بهرهمند میکند. فوتبالیست پیشکسوت منطقه ما حرفهای دیگری هم برای گفتن دارد و به ما هم گفته است؛ آنچه در ادامه میآید، بخشی از آن حرفهاست برای شهرآرامحله و خوانندگانش.
آغاز فوتبال زیر نظر محمد سیدی
فوتبال را زیرنظر مربیانی چون سیدمحمود سیدرضایی و محمدسیدی آغاز میکند. از زمینهای خاکی که بعدها خودش در آن ورزشکارانی مانند احمد محمدپور را پرورش میدهد که اکنون کارشناس تربیتبدنی است یا علی برومند که مربی ورزشی شده.
از رگوریشه علاقهاش به فوتبال که میپرسیم، میگوید: هیجان فوتبال چیزی است که در هیچ رشته ورزشی دیگری نمیتوانی پیدا کنی. بگذریم از اینکه در میدان فوتبال، تازه معنی کار گروهی و خلاقیت فردی را متوجه میشوی و تمرین خوبی میشود برای میدان مسابقه سخت زندگیات.
میگوید فوتبال و جریان زندگی خیلی شبیه هم هستند و توضیح میدهد: هر دو فرازونشیب دارند. تا در زندگی پاس ندهی کسی همراهت نمیشود، تا هدفت گلزدن نباشد، نمیتوانی برای رسیدن به آن سختیها را تحمل کنی و از سد حریفانت بگذری و آنوقت که به زندگی گل میزنی، فقط خودت خوشحال نمیشوی، تمام همراهان تو هم در موفقیتت سهیم هستند و خوشحال. زمانی هم که از زندگی گل میخوری، تازه به سربالایی میرسی و این تازه آغاز راهی جدید است تا باز هم خودت را به دیگران ثابت کنی.
خاک ۷ زمین را خوردهام!
قدیمیها میگویند گل بیخار نیست و علاقه سرنشگیان به توپ گرد هم بدون سختیکشیدن نبوده است. او عنوان میکند: زمانیکه فوتبال را شروع کردم، نهتنها کسی تشویقم نمیکرد که باید پنهانی هم تمرین میکردم! آن زمان خیلی از خانوادهها از تاثیر ورزش در جلوگیری از بزهکاری و خلاف بیاطلاع بودند.
زمینهای خاکی قدس و وحید و راهآهن و رضائیه، محلهایی بودند که برای تمرین به آنجا میرفتم
تا ظهر سر کار بودم و وقتی با دوچرخه به خانه برمیگشتم، ساعت تمرین فوتبال شروع میشد. زمینهای خاکی قدس و وحید و راهآهن و رضائیه، محلهایی بودند که برای تمرین به آنجا میرفتم. شاید هفت زمین خاکی در آن زمان بود که خاک همه آنها را خوردهام و تا امروز هم در همانها فوتبال را آموزش میدهم.
آسیبدیدگی در نخستین رقابت جدی!
نخستین رقابت جدی او همزمان میشود با نخستین تجربه بازی در زمین چمن. خاطره شیرینی از آن به یاد ندارد، اما میگوید: در همان ۱۳ سالگی وارد زمین چمن شدم که کفشهایم نیز همان کتانیهای زمین خاکی بود؛ پیچخوردن مچ پا همان و زمینخوردن همان. چیز زیادی متوجه نشدم و به دویدن ادامه دادم. نگاه متعجب دوستانم، مرا به خود آورد.
استخوان ساعد دستم شکسته بود و تغییرحالت عجیبی داده بود. تا آن زمان چنین چیزی ندیده بودم. بعد بیهوش شدم و به بیمارستان منتقلم کردند. با اینکه دو بار دیگر هم دستم از همین نقطه شکست، این باعث نشد فوتبال را کنار بگذارم و برای رساندن خودم به تمرینات، آسیبدیدگی را هم تحمل میکردم؛ این شروع همان سماجتهای فوتبالی من بود.
درس و اخلاق بر ورزش اولویت دارد
ورزشکار باتجربه منطقه ما بهعنوان مربی با مدارس فوتبال بسیاری سروکار دارد و به قول خودش هر سال ۳۰۰، ۴۰۰ نفری از زیر دست او رد میشوند. درباره آموزش فوتبال پایه که بیشتر از سروکلهزدن با فوتبالیستهای بزرگسال به آن علاقه دارد، عنوان میکند: روحیه باطراوت و پرنشاط فوتبالیستهای نونهال و نوجوان را در بزرگترها نمیتوان پیدا کرد. صداقت بچهها که برای دررفتن از زیر تمرین دروغ نمیگویند، باعث میشود هیچوقت از تمریندادن آنها خسته نشوم و چهبسا لذت هم میبرم.
او که سرمربیگری ردههای پایه را افتخار خودش میداند، از نخستین تکلیفی میگوید که تمام بازیکنان موظف به انجام آن هستند: اول درس، بعد فوتبال. مسائل فنی مهم است، اما در آموزشهایم به بچهها گوشزد میکنم که اولویت اصلیتان پرداختن به امور تحصیلی باشد و بعد از آن هم رعایت اخلاق.
جوانمردی، کشتی و فوتبال نمیشناسد
شاید کمی عجیب باشد، اما مربی کهنهکار محله ما، شادروانغلامرضا تختی را الگوی ورزشیاش معرفی میکند. او توضیح میدهد: از آن زمان که تلویزیونهای منازل، تلویزیونهای کوچک ۱۴ اینچی و سیاهوسفید بود، کشتیگرفتنهای مرحومتختی تمام عشق ورزشیام بود.
رویا و الگوی ورزشیام در سنین نوجوانی، جهانپهلوان جوانمردی بود که وقتی میدید حریفش آسیبدیده است، در سطح حریفی مصدوم کشتی میگرفت. البته مانده تا ما بتوانیم به گرد پای تختی برسیم، اما میتوانیم دنبالهروی او باشیم.
جای مربی و بازیکن را عوض میکنم!
صحبت از تفاوت سختیهای مربیگری و بازیکردن میشود و فوتبالیست پیشکسوت منطقه3 با تأکید و لبخندی معنادار بیان میکند: بیشک مربیگری سختتر است و استرسی را که مربی در کنار زمین تحمل میکند، نمیتوان با نگرانی بازیکن مقایسه کرد.
اگر خودت در زمین باشی میدانی چه کارهایی باید انجام بدهی اما کنار زمین فقط باید نظارهگر باشی و همواره تذکر بدهی! البته در تمرینها گاهی جای خودم را با بعضی بازیکنان عوض میکنم؛ تجربه موفقی که بازیکنانم را متوجه میکند که چقدر باید فشار روحی طول مسابقه را در کنار زمین تحمل کرد!
بازی با نامداران!
زندگی فوتبالی سرنشگیان را خاطرات ریزودرشت جالبی شکل میدهد که خواندن یکی از آنها خالی از لطف نیست. او تعریف میکند: سالهایی که فوتبال بازی میکردم، تیمهای مشهدی که بعدها به لیگ برتر هم راه پیدا کردند، مسابقه در زمینهای خاکی مناطق ۳ و ۴ و ۵ را افتخار خود میدانستند. بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۷۲ بارها میان تیمهای ابومسلم و پیام با تیم منتخب زمین ورزشی قدس و زمین گلشهر، دیدارهای دوستانهای در همین میدانهای خاکی برگزار شد که علت آن هم استعداد فراوان و فوتبالخیزبودن این مناطق حاشیهنشین بود.
رضا عنایتی، علیرضا نیکبختواحدی و حتی خداداد، کسانی بودند که در همین زمینهای خاکی بازی میکردند. درست بهخاطر دارم که خداداد عزیزی در تیم امید ابومسلم دوران سربازی را میگذراند و با سری تراشیده به میدان میآمد و رودرروی بچههای تیمهای محلی بازی میکرد.
فوتبالی که تمام زندگیات میشود!
مربی فوتبال خیابان رسالت عنوان میکند: همه وقتم را با مربیگری و همراهی تیمهای ردههای گوناگون میگذرانم. یکی از دوستانم میگفت: روزی در کهنسالی، جنازهات را از کنار زمین فوتبال میبرند! به او گفتم: همینطور است! فوتبال حالا تمام زندگی من شده و نمیتوانم کنارش بگذارم. وقتی بتوانی چند نفر را از پرسهزدن در خیابانها که در آن آسیبهای اجتماعی مختلفی تهدیدشان میکند، به میدان ورزش بکشانی و به این بهانه زندگیشان را نجات دهی، آنوقت فوتبال میشود تمام زندگیات!
* این گزارش یکشنبه، ۲۱ مهر ۹۲ در شماره ۷۵ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.