
مرور تغییرات چهارصدساله آرامگاه پیر پالاندوز
مقبره شیخ محمدالمقتدی کارندهی که با نام «مقبره پیر پالاندوز» شهره است و امروزه در بخش شمال شرقی حرمرضوی قرار گرفته و از مقابر مشهور و زیارتی شهر مشهد بهشمار میرود درواقع بنایی است که در سال ۹۸۵قمری برای برپایی مجالس پیروان طریقت «ذهبیه» و بهطور ویژه، شاگردان شیخ محمدالمقتدی کارندهی -مشهور به پیر پارهدوز- ساخته شده است. ازآنجاکه بعد از درگذشت شیخ بزرگ طریقت ذهبیه، پیکر او را نیز در همین بنا به خاک سپردهاند این بنا با نام مقبره «پیر پارهدوز» و سپس به نام «پیر پالاندوز» مشهور شده است.
ساختمان مقبره در طول سالیان مختلف چندین نوبت مرمت شده و حتی تغییراتی نیز داشته است، اما آنچه که امروز میبینید در واقع بنایی است که در ۱۳ خرداد ۱۳۸۲ به بهرهبرداری رسیده است.
قدیمیترین سند از آرامگاه
اگر چرخی در فضای مجازی بزنید متوجه میشود که اطلاعات بسیار کم و محدودی درباره شیخ محمدالمقتدی کارندهی و مقبره او وجود دارد و نمیتوان با استناد به آنها به معرفی این عارف شاخه ذهبیه و آرامگاه او پرداخت.
قدیمیترین جایی که نامی از آرامگاه پیر پالاندوز و مکان آن آمده، مربوط است به سفرنامه «نیکولای ولادیمیروویچ خانیکوف» که بیشتر مشهدشناسان او را با نام «خانیکوف» میشناسند. او در استخدام دولت روسیه تزاری بارها به آسیای میانه و مرکزی سفر کرده است و در سفرنامه خود گزارشی دارد با سرفصل «سفر به بخش جنوبی آسیای مرکزی» که اطلاعات دقیقی از جغرافیای مشهد در آن یافت میشود.
به استناد این گزارش خانیکوف در تاریخ ۵ ژوئیه ۱۸۵۹ میلادی، برابر با ۱۹ تیرماه ۱۲۳۸ خورشیدی، به روستای ییلاقی جاغرق در حومه مشهد وارد شده و تحقیقات خود را در منطقه آغاز کرده است. در صفحه ۱۱۸ این سفرنامه که توسط دکتر اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه ترجمه شده و در سال ۱۳۷۵ توسط آستانقدسرضوی نیز منتشر شده است، میتوان نشانی از مقبره پیر پالاندوز پیدا کرد.
خانیکوف این مقبره را از بقاع متبرک مشهد برشمرده و نوشته است: «در شهری، چون مشهد که بنای متبرکی مانند حرم حضرت امامعلیبنموسیالرضا (ع) در آن ساخته شده است. انسان انتظار ندارد با بقاع متبرک دیگری روبهرو شود. بااینهمه، ایمان زائران موجب برپایی بنایی چند ازایندست گردیده است؛ مثلا در شمال محله مقدس، بقعه کوچک سادهای برپا شده که به نام پیر پالاندوز یعنی پیرمردی که پالان شتر میدوخت، شهرت دارد.
کتیبه این بنا نشان میدهد که ساختمان آن به فرمان سلطان محمد خدابنده در سال ۹۸۵ هجری [قمری]ساخته شده است. چون از سویی در عناوینی که قبل از نام این شاهزاده آمده است، وی را سلطان بزرگ و خاقان اعظم و محافظ ممالک اسلامی و حافظ آیین الهی خواندهاند و از سوی دیگر معمولا این صفات را در مورد پادشاه وقت به کار میبرند. گمان من آن است که این شخص باید محمدمیرزا، پادشاه قبل از شاهعباس کبیر، باشد که در سال ۹۸۵ [قمری]به تخت نشست.»
آنچه خانیکوف نوشته بهاحتمال زیاد از روی کتیبه سر در مقبره برداشته است، زیرا این کتیبه همانطور که محمدحسن اعتمادالسلطنه، ملقب به صنیعالدوله، در «مطلعالشمس» ذکر کرده است، چنین جملاتی دارد: «فی ایام دولت السلطان الاعظم و الخاقان المعظم حافظ بلاد و ناصر عبادالله ابوالمظفراه سلطان محمد خدابنده خلداالله ملکه و سلطانه به سعی و اهتمام بنده درگاه خواجه قنبرعلی ابن خواجه حسین نام البزداری؛ سنه ۹۸۵ ه. ق.»
پاسخ به یک شبهه تاریخی
گزارش دقیق خانیکف از بنای مقبره پیر پالاندوز باعث برخی شبهات شده است؛ از جمله اینکه «دور از انتظار است که شاه محمد خدابنده که چهارمین شاه دودمان صفوی است این بنا را ساخته باشد؛ زیرا اتمام بنا مصادف است با سال آغاز حکومت او.»
این همزمانی باعث شده است که در یکی از معدود گزارشهایی که به ساخت آرامگاه پرداخته نویسنده احتمال انتساب ساخت بنا به شاه محمد خدابنده را رد کند و بنویسد: «شاید بهتر باشد که بگوییم ساخت بنا در دوره شاهتهماسب یکم آغاز شد و همزمان با مرگ وی به پایان رسید و به همین دلیل، آن را به نام سلطان محمد خدابنده زدند.
مانند این اتفاق درباره مدرسه عباسقلیخان شاملو (در شهر مشهد) نیز رقم خورده است؛ ساخت بنای مدرسه در دوره شاهعباس دوم آغاز شد، اما همزمان با اتمام آن، فرمانروای صفوی مُرد و پسرش شاه سلیمان صفوی جانشین وی شد؛ به همین دلیل، ساخت بنا را به دوران شاه سلیمان منسوب و در کتیبه مدرسه ثبت کردهاند.»
بدون شک بنای مدنظر ما در دوران شاهتهماسبیکم ساخته شده است که فرزند ارشد شاه اسماعیل اول بوده و بهعنوان دومین شاه صفوی از ۹۳۰ تا ۹۸۴قمری بر ایران حکومت کرده است. هرچند پس از شاهتهماسب اول، پسر کوچکش برای یک سال و سه ماه و سه روز تا ۳رمضان سال ۹۸۵قمری بهعنوان شاه اسماعیل دوم زمامدار امور میشود، اما از ۲۳ذیالقعده سال ۹۸۵قمری برای ۱۰سال پادشاهی کشور به «ابوالمظفر سلطان محمد خدابنده الحسینی الموسوی الصفوی بهادرخان» میرسد که پسر بزرگ شاهتهماسب است.
نکتهای که سبب شده نگارنده این خطوط کتیبه سردر مقبره را درست و عاری از هر گونه شکی بداند، سالهایی زیادی است که محمد خدابنده در مقام حاکم در خراسان عهد صفوی گذرانده است. او نخستینبار در سال ۹۴۳قمری، درست زمانی که شش سال دارد، حکومت خراسان را از شاهتهماسب میگیرد. شاهتهماسب، محمدخان شرفالدین اوغلی تکلو را با منصب امیرالامرایی و همچنین بهعنوان لَلِه خدابنده، راهی خراسان میکند و بهاینترتیب خدابنده تا ۲۶سالگی در هرات میماند.
در سال ۹۶۳قمری، شاهتهماسب او را به قزوین احضار میکند و اسماعیل میرزا، پسر دیگرش را به همراه علی سلطان تکلو به هرات میفرستد، اما این جایگزینی دوامی ندارد و شاهتهماسب مجبور میشود بار دیگر در سال ۹۶۴قمری حکومت خراسان را به خدابنده واگذارد.
آنچه از اسناد برمیآید این است که خدابنده تا سال ۹۸۰قمری که شاهتهماسب، پسر کوچکتر او، یعنی عباسمیرزا (شاهعباس اول) را حاکم هرات میکند، همچنان در خراسان حضور دارد.
نکته دیگر این است که بزرگان این طریقه به شیخ صفیالدیناردبیلی، نیای فرمانروایان صفوی، نگاهی متکی به احترام فراوان دارند و برخلاف بسیاری از طریقتهای دوران خودشان که شهرت خوبی در تقید به مسائل شرعی ندارند، پایبند شرعیات هستند. آنها نهتنها به مذهب حقه شیعه اثنیعشری باور دارند که در ترویج آن نیز میکوشند.
ازاینجهت ساختهشدن چنین بنایی به فرمان خدابنده که خود به امور شریعت بسیار مقید است و سالها در خراسان زیسته، چندان دور از انتظار نیست. اما باید توجه داشته باشیم که فاصله ۵۳ساله بین ساخت (۹۸۵قمری) آن تا وفات پیر پالاندوز (۱۰۳۷قمری) مؤید آن است که بنای مذکور، یک بنای آرامگاهی نبوده است. این بنا هر چه که بوده، بهاحتمالقوی برای اهل تصوف خراسان (شاید اهل ذهبیه) ساخته شده است و پس از فوت شیخ محمدالمقتدی کارندهی، بزرگ فقرای ذهبیه بوده که تصمیم گرفتهاند، پیکر او را نیز در همین محل به خاک بسپارند.
«پیر پارهدوز» کیست؟
سلسله ذهبیه یکی از فرقههای صوفی شیعی قرن نهم قمری، متشکل از پیروان سیدعبدالله بُرزِشآبادی مشهدی است. این فرقه درواقع از انشعابهای اصالتا سنیمذهب طریقت کبرویه (۶۱۸قمری) منتسب به نجمالدین کبری، قطب دوازدهم، است که با تمرد برزشآبادی (متولد ۸۶۹قمری، قطب بیستویکم) از اسحاق ختلانی (۸۲۶قمری، قطب بیستم)، در قرن نهم هجری تأسیس میشود و بهتدریج، صبغه شیعی میگیرد و ابتدا در خراسان و سپس در فارس رواج مییابد.
اسدالله خاوری استاد دانشگاه و از دوستداران این فرقه در کتاب «ذهبیه: تصوف علمی، آثار ادبی» در معرفی قطب از دیدگاه ذهبیه نوشته است: «مقصود ذهبیه از قطب، مردان کامل و اولیای جزئی هستند که از طریق سلوک و جذبه الهی مدارج و کمالات را طی نموده و بعد از مرحله فنا، بقای با... یافته به درک فیض ولیّ علیالاطلاق و امامزمان -که قطبالاقطاب زمان است- نایل آمده باشند.»
با این تفاصیل پیر پالاندوز مدارج زیادی را طی کرده و کمالات زیادی داشته است. او درویشی بوده که در روستای کارده (کارنده قدیم) در دامنههای رشتهکوه هزارمسجد زاده شده، سپس به شهر مشهد آمده و تا پایان عمر، در این شهر زندگی کرده است.
کافی است نگاهی به قطبهای طریقت ذهبیه پیش از پیر پالاندوز و خاستگاه آنها بیندازیم تا متوجه شویم که مشهد آن روزگار و شهرهای اطرافش چقدر تحتتأثیر این دیدگاه بوده است. سیدعبدالله بُرزِشآبادی، قطب بیستویکم از روستای برزشآباد در نزدیکی مشهد؛ رشیدالدین محمد بیدوازی، قطب بیستودوم از روستای بیداوز در نزدیکی اسفراین؛ شاهعلی اسفراینی، قطب بیستوسوم از اسفراین؛ محمد خَبوشانی، قطب بیستوچهارم از خبوشان که از ولایت اربعه نیشابور قدیم است و امروز میان قوچان و فاروج واقع شده است؛ غلامعلی نیشابوری، قطب بیستوپنجم از نیشابور و بالاخره تاجالدین حسین تَبادَکانی، قطب بیستوششم سلسله ذهبیه از تبادکان در نزدیکی مشهد.
بهاینترتیب اصلا عجیب نیست که محمد کارندهی نیز که در نزدیکی مشهد میزیسته، تحتتأثیر درویشان سلسله ذهبیه قرار گیرد و به طریقت آنها درآید. باوجوداین از زیست و سلوک او اطلاعاتی در دسترس نیست اگرچه داستان معروفی پیرامون مواجهه او با شیخ بهایی وجود دارد.
آنطور که شاعر نامداری، چون نجیبالدینرضا جوهری تبریزی (۱۱۰۸تا ۱۰۴۷قمری) که خود از مشایخ صوفیه ذهبیه در قرن یازدهم و دوازدهم است در «سبع المثانی» نگاشته، او سواد به معنای متعارف نداشته و به همین دلیل، رساله یا کتابی تألیف نکرده است و حتی در زمان حیات خود، به دلیل کثرت مدعیان ارشاد و عرفان، از اینکه بر مسند ارشاد بنشیند سر باززده و به کسب پرداخته تا در واقعهها و مکاشفات گوناگون او را امر به ارشاد کنند. جوهری تبریزی نوشته است که در یک مکاشفه وقتی او مأمور به ارشاد شده، در جواب گفته است که من سواد ندارم، اما در جواب به او گفتهاند: «ما نخواهیم از تو هیچ از نظم و نثر.»
نکته دیگری که میتوان درباره آن یقین داشت این است که شیخ محمدالمقتدی کارندهی، حاتم زراوندی، خواهرزاده هجدهساله خود، را که جانشین بعد از او نیز هست تربیت میکند.
در برخی متون تاریخی نیز از شیخ محمد کارندهی با عنوان «شیخ محمد عباسی» یاد شده است که میتواند نشانی از اهمیت او در نظر شاهعباس یکم باشد؛ اهمیتی از همان دست که رضا عباسی، نقاش نامدار عصر شاهعباس یکم و علیرضا عباسی، خوشنویس بزرگ دوره صفویه، در نظر شاه دارند و برای همین از شاه لقب «عباسی» میگیرند.
مرمت اول
بهطورحتم بقعه پیر پالاندوز در دوره قاجار وضعیتی مشابه با دیگر بناهای قدیمی مشهد داشته است که گزارش برخی از آنها را خانیکوف در سفرنامهاش داده است. این وضعیت بهاحتمال زیاد به شکلی بوده است که این بقعه در جریان مرمتهای ابتدای دوران رضاشاهی موردتوجه قرار گرفته و مرمت شده است.
در «گزارش مکتب شاهپور» سال ۱۳۱۳ خورشیدی که بعدها به همت سیدمهدی سیدی با عنوان «مشهد در آغاز قرن ۱۴ خورشیدی»، مشهور به گزارش مکتب شاهپور، منتشر شده است، ذیل «مراکز مهم ضلع شمالی» حرم مطهر رضوی از کاروانسرای شاهوردی خان، کاروانسرای امامجمعه، مدرسه ابدالخان (واقع در اول کوچه شور)، مقبره پیر پالاندوز (واقع در اول کوچه شور)، کاروانسرای دارالزوار و کاروانسرای ازبکها نام برده شده است. این گزارش همچنین نام مقبره پیر پالاندوز را در جمع مقابر تاریخی مشهد آورده است.
در «گزارش مکتب شاهپور» درخصوص مقبره پیر پالاندوز نوشته شده است: «این مقبره دارای گنبدی است که مزین به کاشی بوده ولی اکنون کاشیهای آن ریخته است. در داخل مقبره صندوقی آهنی است که روی قبر گذارده شده است. داخل مقبره و دالان اخیرا از طرف اداره اوقاف تعمیر شده و سنگ مرمر کوچکی که بر سردر مقبره نصب بوده به انبار مقبره انتقال داده شده است.»
با مشاهده تصاویر میتوان گفت مقبرهای که حدود سال ۱۳۱۲ مرمت میشود، به لحاظ شکلی عملا فرق چندانی با بنای دوره قاجار ندارد.
مرمت دوم
گویا بعدازاین مرمت، اقدام خاص دیگری صورت نمیگیرد تا دهه ۵۰ خورشیدی.
روزنامه اطلاعات در تاریخ ۱۱اردیبهشت ۱۳۵۳ در صفحه۱۱ خود تیتر زده است که «آرامگاه پیر پالاندوز نم کشیده است» و ذیل آن نوشته است: «هماکنون [به]مقبره این عارف در انتهای کوچه شور مشهد که یکی از قدیمیترین محلات شهر میباشد و سابق نیز به بازار پالاندوز معروف بود، قرار دارد، توجه نمیشود.
گنبد مقبره پیر پالاندوز دولایه ساخته شده و داخل آن و زیر گنبد دارای نقاشیهای ترنجی است
در گذشته بنای مقبره پالاندوز از یک معماری و کچکاری زیبا بهرهمند بود که در نوع خود بینظیر بوده است ولی بعدها بهمرور زمان براثر نفوذ رطوبت این گچبریها بهخودیخود از بین رفت، بهطوریکه درحالحاضر بنای آن بهعلت عدم توجه در حال ازبینرفتن است.»
در ادامه این گزارش آمده است که «این مکان مقدس هیچگونه موقوفهای ندارد، بلکه فقط در فصل تابستان و ایام عید نوروز مبالغی پول که توسط زائران در حرم این شیخ ریخته میشود، جمع میگردد و به مصرف کارهای ساختمانی و ضروری زیارتگاه میرسد. رطوبت موجود در این زیارتگاه که دارای یک محوطه وسیع نیز میباشد باعث گردیده که بهصورت یک محوطه متروک درآید و آثار رطوبت تا سقف زیارتگاه دیده میشود.»
به گزارش روزنامه اطلاعات در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۵۴ مقرر شده که «در اجرای برنامه تخریب و دوبارهسازی فلکه اطراف حرم» مقبره پیر پالاندوز نیز نوسازی شود. در گزارش این روزنامه آمده است: «در طرح تخریب و نوسازی اطراف حرممطهر، مقبره پیر پالاندوز نیز جزو نقشه قرار گرفته است» و «همزمان با نوسازی اطراف حرممطهر حضرترضا (ع)، مقبره پیر پالاندوز واقع در ابتدای خیابان سفلی نوسازی میگردد.»
گویا این مرمت و نوسازی در سال ۱۳۵۵ شروع شده و تا سال ۱۳۵۶ نیز ادامه دارد، زیرا روزنامه رستاخیز در صفحه۱۶ شماره ۳۰ مرداد ۱۳۵۶ خود نوشته است: «مقبره پیر پالاندوز از جمله بناهای تاریخی مشهد است که سال گذشته از سوی سازمان ملی حفاظت آثار باستانی تعمیرات گستردهای در نمای خارجی و داخلی آن انجام شد و تا اوایل امسال ادامه داشت.»
در ادامه این گزارش آمده است: «گنبد مقبره پیر پالاندوز دولایه ساخته شده است و داخل آن و زیر گنبد دارای نقاشیهای ترنجی است که بیشتر آنها از بین رفته است. قبر شیخ در زیر طاق ضلع شمالی قرار گرفته و مقبره بهصورت چهارضلعی است که در ورودی آن قبلا ضلع غربی بود و راهروی ورودی است. در نمای خارجی آن از تزیینات خبری نیست ولی نمای داخلی دارای نقاشیهایی بر روی گچ است که کارشناسان هماکنون مشغول احیای آن هستند.»
اهمیت بنای بقعه باعث میشود که اداره کل حفاظت آثار باستانی و بناهای تاریخی ایران نیز همزمان با مرمت بنا در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۵۶ پیشنهاد ثبت بنای مقبره پیر پالاندوز در مشهد را بهعنوان بنای تاریخی به وزارت و فرهنگ هنر وقت بدهد. این پیشنهاد چند روز بعد موردقبول واقع میشود. ۵ اردیبهشت ۱۳۵۶ برای بنای مقبره پیر پالاندوز «سند اثر فرهنگی و تاریخی ملی» با شماره ۱۳۷۵ از سوی وزارت فرهنگ هنر صادر میشود.
مرمت سوم
به نظر میرسد بلافاصله بعد از مرمت اواخر پهلوی دوم، در سال اول انقلاب اسلامی نیز تغییراتی در بنا داده میشود یا شاید هم همان مرمت قبلی بهدلیل پیشامد انقلاب اسلامی بهطور کامل پایان نمییابد.
چون در کتاب «بناهای تاریخی مشهد»، نوشته علیاصغر مقری که سال ۱۳۵۹ توسط اداره کل فرهنگ خراسان منتشر شده است، در سرفصل مقبره پیر پالاندوز نوشته شده است: «بنای مقبره پیر پالاندوز در سمت شمال شرق حرممطهر حضرترضا (ع) و شمال خیابان صفوی (پایینخیابان) واقع شده و در سال گذشته بازسازی و تعمیر شده است. تزیینات این بنا شامل نقاشیهای ترنجی داخل مقبره و کاشی فیروزهای گنبد آن است.»
هر چه که باشد، تصویری هوایی از اواسط دهه۶۰ وجود دارد که نشان میدهد طاق جدیدی برای ورودی مقبره ساخته شده است. این طاق چندمتری در تصاویر سال ۱۳۷۵ جزوی از اصل بناست؛ همچنین در عکسهایی که مربوط به شروع طرح توسعه حرمرضوی در ابتدای دهه۷۰ است، بناهای اطراف بهخصوص بنای روبهرویی بقعه تخریب میشود. تمام این تخریبها و تغییرات تا قبل از سال ۱۳۷۵ صورت میگیرد.
باوجوداین در کتاب «دایرهالمعارف بناهای تاریخی ایران در دوره اسلامی؛ بناهای آرامگاهی»، تألیف پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی که قبل از سال ۱۳۷۸ منتشر شده است، درباره آرامگاه پیر پالاندوز در مشهد نوشته شده است: «این مجموعه در قسمت شمال شرقی حرم حضرترضا (ع) قرار دارد و شامل بنایی چهارگوش با گنبدی بر فراز آن و ایوانی آجری در مقابل است. در داخل بقعه شاهنشینی است که در بالای آن یزدیبندیهایی اجرا شده که در اصل دارای نقاشی بوده و به داخل بقعه جلوه خاصی میبخشیده است.
بدنههای بنا از دوران صفویه دارای تزیینات نقاشی بوده که بر اثر گذشت زمان و نفوذ رطوبت جز بخش کمی که مرمت و ثابت گردیده، بقیه ازمیانرفته است. در زیر کاسه گنبد نیز ترنج زیبایی با نگارههای گیاهی نقشاندازی شده است. نمای خارجی بنا با ایجاد طاقنماهای تیزهدار آجری و پشتبغلهای کاشی و قابهای مستطیل تزیینی بر فراز آنها در عین سادگی منظرهای زیبا دارد. سطح گنبد پیازیشکل فراز بنا که بر روی گردنی استوانهایشکل استوار شده دارای پوشش سادهای از کاشی فیروزهای است.»
احتمالا در همین شرایط است که توسعه و مرمت ساختمان مقبره در دستورکار قرار میگیرد تا پس از پایان آن در ۱۳ خرداد ۱۳۸۲ به بنای فعلی برسیم.
* این گزارش شنبه ۱۷ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۵۰۵ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.