کد خبر: ۱۲۱۹۶
۱۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۵
غربت شهید هادی رضائیان در حجره ۱۷۱

غربت شهید هادی رضائیان در حجره ۱۷۱

شهید رضائیان در زمان حضورش در جهاد سازندگی آب شرب را به شهرستان خواف رساند. حضورش در جبهه، بیشتر جنبه تحقیقاتی داشت، اما در خط مقدم بود. او در عصر هشتم خرداد ۶۵ روی جزر‌و‌مد اروند به شهادت رسید.

موسوی، جنگی|در طول هشت سال دفاع مقدس، پیکر بسیاری از شهیدان بازگشت و آنانی که ماندنی شدند، پیکر‌های مطهرشان هرگز برنگشت. روایت ما ماجرای شهیدی است که پیکرش به شهر و دیارش برگشت، در صحن آزادی، مهمان همیشگی امام مهربانی‌ها شد، اما هیچ زیارت‌کننده‌ای ندارد. حتی اقوام و دوستان نزدیکش، امکان رفتن بر سر مزار این شهید را ندارند و حتی چندلحظه، درد‌دل با او و فاتحه‌خواندن در‌کنار سنگ مزارش هم امکان‌پذیر نیست.

 

هادی، امانت امام‌رضا (ع) بود

روی دیوار غرفه‌۱۷۱ صحن آزادی که غرفه امانات است، پشت شیشه‌هایی که متصدی امانات جلو آن نشسته است، سنگ مزار شهید نخبه دانشگاه فردوسی، هادی رضاییان، دیده می‌شود. با تحولاتی که در ساخت صحن صورت گرفته است، از مزار خبری نیست و فقط سنگی روی دیوار به‌جا مانده است.

چند‌دقیقه‌ای ایستادن کنار همین سنگ قبر، در هشتم خرداد، سالگرد شهادتش، برای دوستان هادی کفایت می‌کند، اما متصدی امانات می‌گوید: توقف ممنوع است؛ بروید بیرون حجره فاتحه‌تان را بخوانید.

رؤیا حسینی، نویسنده کتاب «پشت دیوار کاهگلی»، این درد را بهتر از هر‌کسی حس کرده است؛ زیرا قبل از فوت مادر شهید، برای نوشتن کتابش که به سفارش بنیاد حفظ آثار سپاه منتشر شده، با او هم‌کلام شده است.

حسینی می‌گوید: زمانی که شهید، من را برای ثبت زندگی‌نامه‌اش انتخاب کرد، نمی‌دانستم با چه داستان غریبی مواجه می‌شوم. پیدا‌کردن مزار او مدت‌ها طول کشید. هیچ‌کس حتی از محل قرار‌گرفتن سنگ قبر او خبر نداشت. وقتی با مادر و خواهرش صحبت می‌کردم، هیچ توقعی هم از هیچ نهاد و ارگانی در کلامشان دیده نمی‌شد. 

مادر، سال‌ها توان راه‌رفتن نداشت تا بداند مزار هادی‌اش چگونه است و خواهر شهید هم برای آرامش دل مادر چیزی به او نمی‌گفت، اما مدام تکرار می‌کرد «هادی، امانت امام رضا (ع) بود.»

 

شهیدی در عالی‌ترین رتبه علمی

حسینی با حسرت ادامه می‌دهد: مادر شهید‌رضائیان که فوت شد، دیگر به خواهرش دسترسی نداشتم و هیچ نشانی از اقوام دیگر هم در جایی ثبت نشده بود. وقتی با کمک چند نفر از فعالان فرهنگی، سنگ مزار را پیدا کردیم، متوجه شدیم که امکان ایستادن برای دقایقی کوتاه را هم نداریم.

کاش آستان قدس، شرایطی برای زیارت شهدای غریبی مانند هادی رضائیان ایجاد می‌کرد

کاش آستان قدس، شرایطی برای زیارت شهدای غریبی مانند هادی رضائیان ایجاد می‌کرد. حیف است از این شهیدی که اگر از جان نگذشته بود، در عالی‌ترین رتبه‌های علمی کشور قرار داشت، چیزی ندانیم.

حسینی درباره این شهید غریب می‌گوید: هادی رضائیان، این شهید گمنام در صحن آزادی، فرزند زمستان است. او در هنگام اذان صبح دیماه سال۱۳۴۴ در شهرستان تربت جام متولد شد، چهار ساله بود که طعم یتیمی را چشید و پدرش بر اثر بیماری دارفانی را وداع گفت و تربیت هادی بردوش مادر افتاد.

او از همان دوران کودکی هوش سرشاری داشت و کسب علم‌ودانش را گامی در جهت رشد و تعالی خود می‌دانست. در ایام تابستان برای خدمت به اقشار محروم در جهاد سازندگی تربت جام و مشهد فعالیت داشت.

این جهادگر خراسانی در زمان حضورش در جهاد سازندگی آب شرب را به شهرستان خواف رساند. در این مدت دو بار به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. سال ۱۳۶۲ در رشته کامپیوتر دانشکده علوم دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد. در دانشگاه ضمن تحصیل، عضو انجمن اسلامی بود و با قلم و بیان از انقلاب اسلامی و دستاورد‌های آن صیانت می‌کرد. حضور شهید رضائیان در جبهه، بیشتر جنبه تحقیقاتی داشت، اما در خط مقدم بود.

حسینی که لحظه‌لحظه با خاطرات هادی زندگی کرده است، با بغض ادامه می‌دهد: هادی بیست‌ساله، سال‌۶۴ عازم اهواز شد تا در زمینه پروژه‌های تحقیقاتی جنگ شروع به کار کند. مدتی در این حوزه فعالیت داشت تا اینکه در اواسط ماه مبارک رمضان بنا به درخواست و اصرار خودش، به منطقه عملیاتی فاو اعزام شد.

در عصر روز هشتم خرداد‌۱۳۶۵ مصادف با نوزدهم ماه مبارک رمضان هنگام مطالعه روی جزر‌و‌مد اروند به شهادت رسید. پس‌از سه روز، پیکر شهید از شط گرفته شد و به مشهد انتقال یافت. پیکر شهید هادی رضائیان، پس‌از تشییع در صحن آزادی حرم حضرت‌رضا (ع) به خاک سپرده شد.‌ای کاش سنگ مزارش اینقدر گمنام نبود.

 

* این گزارش شنبه ۱۰ خردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۳ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44