
پول پاروکردن به بهانه بختگشایی و دعانویسی دروغی
ساعت ۱۰ صبح است. باید خودم را به خیابان حسینی محراب در محله رده مشهد برسانم؛ سومین مکانی که با خودم قرار گذاشتهام به آنجا بروم. با توقف تاکسی در ابتدای خیابانی که نامش را گفته بودم، پیاده میشوم و راه میافتم. بعد از اولین کوچه، دومین سهراهی، دست چپ، ستون پنجم و...، از راه پرپیچووخمی که در پیش دارم، میترسم و بیآنکه متوجه باشم خود را جلوی درِ نیمه بازی میبینم.
پارچه رنگورورفتهای از داخل خانه پشت در آویزان شده که با وزش باد تکان میخورد و داخل خانه را نشان میدهد. قبل از وارد شدن به آنجا با انگشتم چند ضربه آرام به در میکوبم. بعد از چند ثانیه صدای زمخت مردی سالخورده به داخل دعوتم میکند. با شنیدن این صدا بیشتر میترسم، حتی بیشتر از روبهرو شدن با مردی که دو روز پیش در خیابان طبرسی شمالی در سبزیفروشی او را دیده بودم.
یک شال دور سرش پیچیده و پشت دخلش نشسته بود. وقتی آدرس مرد دعانویس را گرفتم، نگاه عمیقی به من کرد و دفتر بزرگی از زیر دخلش بیرون آورد و شروع کرد به پرسیدن و ورد خواندن و نوشتن بر روی تکههای کاغذ. او کنار کار سبزیفروشیاش دعاهم مینوشت، اما وقتی بیشتر وحشت کردم که چیزهای مبهمی درباره کسانی که میخواهند مانع زندگی آرامم باشند، گفت. برای یک لحظه فراموش کردم برای چه آنجا حضور داشتم و گویی نیرویی مرموز به پذیرفتن حرفهایش وادارم میکرد.
خانه عجیب دعانویس
صدای نخراشیده پیرمرد بلندتر میشود که پیرزن خمیدهای با صورت گرد و کوچک که با روسری محلی دورتادورش را محکم پیچیده، خود را پشت در میرساند، درحالیکه موقع حرف زدن چانهاش به شدت میلرزد، میپرسد: با آقا کار داری؟ سرم را به نشانه تایید تکان میدهم و پشت سرش به طرف داخل خانه راه میافتم.
در محوطه از مسیری که بین دو باغچه قرار دارد، عبور میکنم و به راهرویی که به داخل خانه میبردمان میرسم. با دیدن فضای عجیب خانه عرق سردی روی تنم مینشیند و دستم که دعاهای دیروز دعانویس معروف طلاب را در خود جای داده را میفشارم.
پیرزن برایم دعا نوشته و گفته بود: این را همراهت نگه دار تا کسی که در زندگیات مداخله میکند از تو و زندگیات دور شود. پیرزن یک دعا هم برای مرد قدبلند مو فرفری نوشته بود و ادعا میکرد این فرد مدتی است بر زندگی خانواده من سایه افکنده و خوشیها را از ما دور میکند.
تسخیر جن برای فرار از خواب های ناآرام
پیرزن دم در اتاقی که با پردهای کهنه از راهرو جدا شده، میایستد و گوشه آن را بالا میگیرد و منتظر میماند تا عبور کنم. پیرمرد سفید موی و ریشبلند را که میبینم انگار جن دیده باشم؛ سر جا میخکوب میشوم. با خودم میگویم: شاید این خودش جن باشد.
من که تابهحال جن ندیده بودم، فقط وصفش را آن هم از مشتریهای این آقا شنیدهام. فکر اینکه واقعا میتواند جنهای اطرافم را ظاهر کند، آرامشم را گرفته است. پیرمرد جنگیر پشت حجم مکعبی که با چند تکه پارچه ضخیم پوشانده شده، نشسته و به دفاتر بزرگی که مقابلش بازکرده، مینگرد.
من هم مثل مراجعههای قبلیام به دو دعانویس دیگر، مسئلهای تراشیده و بیان میکنم و از خوابهای ناآرامم میگویم. پیرمرد درباره خوابها و رویاهایم بیشتر میپرسد و من هم پاسخهای غیرواقعی میدهم و او به این نتیجه میرسد که جنهایی در اطرافم حضور دارند که اگر بخواهم، میتواند آنها را تسخیر و در خدمتم قرار دهد.
درحالیکه از شنیدن این سخنان بهشدت وحشت میکنم، برای چند ثانیه مشکوک میشوم و با خود میگویم: نکند در اشتباهم و به کار این بزرگان بیحرمتی میکنم، بهویژه وقتی صدای پیرمرد با خواندن برخی آیات و دعاها بلندتر میشود، لرزه به اندامم میافتد. آنجاست که متوجه میشوم این افراد دست روی حساسترین نقطه زندگی مردم یعنی اعتقاداتشان میگذارند.
دعابرای بختگشایی
در چند دقیقهای که پیرمرد جنگیر مشغول نوشتن دعا و طلسم است، همسرش از او چندنوبت برای بختگشایی همسایهها وقت میگیرد. چند نفر هم میآیند برای گرفتن طلسمهایی که نوشتنشان وقت زیادی میبرده و حالا آماده شده و با گذاشتن پولی زیر پارچه آنها را تحویل میگیرند. اما گویی دعای من زیاد زمانبر نیست. وقتی سه تا کاغذ تاخورده را از پیرمرد دعانویس تحویل میگیرم، اسکناس ۱۰ هزارتومانی را زیر پارچه میگذارم و به سرعت از خانه خارج میشوم.
شاید بپرسید چرا سه روز از وقتم را با رفتن پیش دعانویسها گذراندهام. میگویم برای اینکه میخواستم از حرفهایی که در مورد فعالیت زیاد دعانویسها در محلات مختلف منطقهمان شنیدهبودم، مطمئن شوم و حالا بعد از این گزارش میدانی با تاسف و اطمینان میگویم: دعانویسی بخشی از زندگی روزمره برخی از اهالی منطقه ماست، میراثی که از افراد قدیمی زودباور به جوانها هم رسیده است، مثلا همین آدرسها را از چند جوان گرفته بودم.
حل مشکلات با دعا گرفتن
بعد ازگفتگو با چند زن و مرد میانسال و سالخورده و دریاف نظراتشان درباره دعانویسی که ۹۰ درصد هم موافقش بودند، سراغ دختر جوانی میروم که در محله میثم زندگی میکند. وقتی نظرش را در این رابطه جویا میشوم، لبخند تلخی روی لب میآورد و میگوید: متاسفانه برخی آدمها موفق میشوند از اعتقادات مذهبی مردم سوءاستفاده کرده و از این راه کسب درآمد کنند.
ریحانه محمدیان ادامه میدهد: مادر یکی از دوستانم که دخترش ازدواج نمیکرد، برایش دعا گرفته بود. دعانویس به او هشدار داده بوده که کسی بخت دخترش را بسته و باید برای بازکردن بختش مراحل دیگری نیز طی شود وگرنه او هیچوقت ازدواج نخواهد کرد. اکنون چند ماه است که بین این دختر و خانوادهاش اختلاف بزرگی افتاده و او آسیبهای روحی بسیاری دیده است، درحالیکه به نظر من دوستم بیشتر احتیاج به مشاوره دارد تا دعانویس.
زندگی دیگران را خراب کردن!
اگر دعانویسی و هرآنچه به آن مرتبط است فقط برای رفع مشکلات شخصی بود، میشد بهگونهای استفاده از آن را توجیه کرد. اما استفاده کردن از آن برای خراب کردن زندگی دیگران حتی اگر به جایی هم نرسد، موضوع دردآوری است که برخی در دعانویسی به دنبال آن هستند.
صنوبری یکی از اهالی محله فردوسی است که با کاغذهای تاخوردهای که بعد از اسبابکشی در خانهاش پیدا کرده، به سراغم میآید و کلمات عربی که بهوضوح در آنها خودنمایی میکند را نشانم میدهد؛ واژههایی چون فراق و تخریب بهخوبی در میان خطوط درهم و کلمات مبهم به چشم میخورد.
آموزش دعانویسی
تمایل به دعانویسی و دعاگرفتن بین جوانترها به جایی رسیده که برخی مدعی آموزش دعانویسی هم شدهاند، مثلا برخی سایتها، مکانها یا افراد بهصورت شخصی به این کار میپردازند و به بهانه طولانی بودن مدت یادگیری از افراد سوءاستفاده مالی یا فکری میکنند.
تمایل به دعانویسی و دعاگرفتن بین جوانترها به جایی رسیده که برخی مدعی آموزش دعانویسی هم شدهاند
اگر همه اینها را هم نادیده بگیریم و مدعی شویم که هیچ سوءاستفاده مالی درکار نیست، منحرف شدن ذهن از مسائل مفید و کاربردی روزمره چون تحصیل، اشتغال و... به موضوعی چون دنیای وهمآمیزی که برخی وعده آن را در ارتباط با اجنه و کتب ادعیه و... میدهند، بزرگترین آسیبی است که به اجتماع وارد میآید.
سوءاستفاده جنسی
با اینکه باور کردن خبر سوءاستفاده جنسی رمالان و دعانویسان از بانوان برایم سخت بود اما وقتی یکی از اهالی محله ایثار این موضوع را تعریف میکند با معنای جدیدی از این نوع سودجویی آشنا میشوم.
زکیه امیرزاد تعریف میکند: مدتی پیش به یکی از مراکزی مراجعه کردم که دختران در یک روز مشخص برای بختگشایی به آنجا میرفتند. پیرمردی که برایمان دعاهای بختگشایی مینوشت، وظیفه خود میدانست به ما آموزش روابط زناشویی بدهد و بعد هم نظر خانمها را در اینباره میپرسید. مشخص بود که از این گفتگو لذت میبرد.
دعانویسی علم است!
اگر جستجوی مختصری در دنیای مجازی داشته باشید با دعانویسی، سحر و جادو به عنوان علمی که سخت به دست می آید، مواجه میشوید که برخی از عالمان نیز آن را معرفی کردهاند. پس موضوع ما نفی دعانویسی به طور مطلق نیست بلکه موضوع سوءاستفاده افراد نادانی است که در لباس عالمان این علم به شیادی و کسب درآمد از این راه پرداخته و با سوءاستفاده از اعتقادات مردم آنها را جذب هرزهگوییهایی خود میکنند.
چه بسا در این میان افراد بسیار اندکی هم باشند که این کار را به شیوه عالمان و به شکل صحیح انجام بدهند، اما وقتی تغییرات اجتماعی راههای مختلفی را برای حل مشکلات انسانها به وجود آورده، توسل به دعانویسی و جادو و طلسم، انسانها را به کجا و چه چیزی می رساند؟ این همان پرتگاهی است که انسانهای زودباور که فقر فرهنگی و اقتصادی دارند را به درون خود میکشاند.
تاریخچه دعانویسی
از آنجا که جستجوی چندروزهمان برای پیداکردن عالم یا محققی که در این زمینه اظهارنظر کند، بینتیجه میماند، سراغ یکی از محققانی که سایتی در این خصوص راهاندازی و تحقیقات 25ساله خود را روی آن قرار داده، میرویم و نظر وی را در این خصوص جویا میشویم.
رهنما که از ۲۵ سال پیش تاکنون وقتش را روی تحقیق در زمینه علوم غریبه و دعانویسیهای دروغین گذاشته از تاریخچه پیدایش دعانویسی میگوید: «زمان پیامبر وقتی مردم مشکلی داشتند، به ایشان مراجعه میکردند و پیامبر اکرم (ص) نیز آیات و دعاهایی را برای حل مشکلشان به آنها میگفتند. اما از آنجا که بیشتر مردم سواد نداشتند این دعاها را افراد باسواد در دفاتری مینوشتند. بعدها همه این دعاها جمعآوری و در کتابهایی نگهداری شد.»
رهنما ادامه میدهد: «این جریان بعدها به صورت ادعا درآمد و افرادی با دراختیار داشتن این دعاها ادعای کرامات کردند و راهی برای کسب درآمد خود به وجود آوردند، درحالیکه دسترسی به این کتابهای دعا کار سختی نیست و افراد میتوانند آن را تهیه کنند.»
علمی به نام دعانویسی وجود ندارد
این محقق که گزارشهای میدانی بسیاری در اینباره داشته، یادآور میشود:« بیشتر افرادی که بیکار یا معتاد هستند با سید معرفیکردن خود از این راه کسب درآمد میکنند.»
رهنما که بخش مهمی از مطالب سایتش مربوط به معرفی علوم غریبه است، در ادامه میگوید: «تعداد عالمان این علم بسیار کم است بهطوریکه اگر قرار باشد در کل ایران آنها را پیدا کنیم، تعدادشان به زحمت به هزار نفر میرسد.»
او تاکید میکند:« چیزی به نام علم دعانویسی وجود ندارد بلکه فقط بخشی از علوم غریبه است که در آن از قدرت اجزای آفرینش استفاده میشود مثلا دختر زیبایی که خواستگار ندارد، مشکلی با علل درونی دارد که با استفاده از علم حروف یعنی قدرت حروف بر اجزای آفرینش مشکلش معلوم میشود.»
وی تاکید میکند: « علم نجوم بخشی از علوم غریبه است و کسی که ادعای آگاهی از علوم غریبه را دارد و میتواند دعا بنویسد، باید با علم نجوم هم آشنایی کامل داشته باشد.»
نشانه گرفتن اعتقادات مذهبی
دکتر حسنی، جامعهشناس صاحبنظری که مدتی است مطالعه روی محلات مختلف مشهد را در برنامه کاری خود قرار داده با آگاهی از ویژگیهای محلات منطقه۴، فقر فرهنگی را مهمترین عامل زودباوری افراد و گرایششان به دعانویسی و رمالی و طالعبینی میداند و در اینباره میگوید: رمالی و دعانویسی در شرایط خاص و در جوامعی که ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی خاص دارند، گسترش پیدا میکند و با هدف قرار دادن ارزشها و اعتقادات مردم رشد مییابد.
مردم از روی ناآگاهی بهخاطر اعتقادات مذهبیشان سراغ دعانویسی میروند، به حرمت کلام خدا به آن شک نمیکنند
راهی کم هزینه برای حل مشکلات
بسیاری از مردمی که از روی ناآگاهی بهخاطر اعتقادات مذهبیشان سراغ دعانویسی میروند و به حرمت کلمات و آیات الهی که در این بین ردوبدل میشود، به این منبع درآمد رمالان و دعانویسان شک نمیکنند، در مناطق حاشیهای و پایین شهر زندگی میکنند، جایی که فقر فرهنگی مهمترین عامل وجود چنین معضلی است.
دکتر حسنی تاکید میکند: مسائل اقتصادی هم زمینه را برای گرایش مردم به این افراد سودجو فراهم میکند، زیرا این افراد با دریافت هزینههای اندک برای سلامتی، بهبود بیماری، رفع کسالت و... هم دعا مینویسند که هزینهاش از هزینههای درمانی بسیار پایینتر است.
این جامعهشناس اظهار میدارد: جامعه باید از راههای درست پاسخگوی مشکلات باشد و با در اختیار گذاشتن مراکز و محافل مختلف برای پاسخگویی به نیازهای مردم از فعالیت سودجویان جلوگیری کند.
* این گزارش یکشنبه، ۲۷ مرداد ۹۲ در شماره ۶۷ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.