
هنوز هم وقتی میخواهد دست به قلمنی و مرکب بزند تا شعر، دلنوشته یا جملهای را روی صفحه بیاورد، اول با دو انگشت باز که نقش قلمنی را ایفا میکند روی هوا آن را تصور میکند بعداز چندباری تمرینش میکند و سپس صدای کشیدن قلمنیاش روی صفحه بلند میشود.
به خاطر دارد کلمات «بانک ملی» روی سردر شعب بانک، اولین ترکیبی بود که تحریر آن چشمش را گرفت. حالا خودش در موقعیتی قرار دارد که سختترین کلمات را با زیباترین شکل روی صفحه پیاده میکند.
سمیه ناطقی ساکن محله تربیت چندسالی است هنر خوشنویسیاش را با حال روحی و فضای دوستداشتنی دوران کودکیاش همراه کرده تا آثاری امامرضایی خلق کند. این صفحات در جشنوارههای هنر رضوی داوری شدهاند و با آنها افتخارآفرینی کرده است، البته خودش افتخار بالاتر را در فرصت قلمزدن برای امامرضا (ع) میداند.
در آموزشگاه شخصیاش و در احاطه تابلوها و صفحات تذهیبشده به گفتوگو مینشینیم. نه قلمنیهای پرشمارِ باریک و قطورش چشمم را میگیرد و نه گلدانها و دیوارهای پرنقشونگارش؛ چشم من دنبال آن خوشنویسیهایی است که ذهنم به آن فکر میکند؛ متنهایی که نشانی از امامرضا (ع) داشته باشند و در وصف سلطان خراسان به رشته تحریر درآمده باشند.
در سرچرخاندن به یک سمت با اولین تابلو مواجه میشوم، اثری با خط خوش که با مرکب مشکی به تحریر درآمده و در مرکز تابلوها نصب شده است. این کار خوشنویسی را سمیه ناطقی در سال ۱۴۰۰ برای حضور در جشنواره ملی خوشنویسی رضوی ارائه کرده و از این اثر قدردانی شده است.
در وصف اولین کاری که برای جشنواره امامرضایی خلق کرده است، میگوید: وقتی فراخوان را دیدم، به نظرم آمد که فرصت خوبی است؛ چون قرار است فقط روی امامرضا (ع) و شخصیت ایشان تمرکز کنم. جشنواره اختصاصی بود و تصمیم گرفتم اثر ارائه کنم و این شعر را انتخاب کردم: «گدایی درت از خلق بینیازم کرد/ که در سؤال کسی جز تو را صدا نزنم// بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک/ به لطف خویش امام رئوف میخردم».
سمیه ناطقی بعداز حدود ۲۵سال کار خوشنویسی بیوقفه، اصول کاری خودش را دارد که اینجای گفتوگو دو مورد را برای ما باز میکند؛ دو اصلی که باعث کشیدهشدن قلمنیاش روی کاغذ، آن هم در وصف امامرضا (ع) شده است.
او میگوید: به نظرم خط روی برگه به زیبایی نمینشیند مگر اینکه اول بر وجود خطاط جاری شده باشد. فکر میکنم متون امام رضایی اول به دلم نشسته است که توانستهام آنها را روی صفحه بیاورم، وگرنه امکان نداشت که دیده شوند و اثرگذار باشند.
او ادامه میدهد: جز دلنشینبودن محتوا نکته دیگری در کارم هست. متنی را روی صفحه نمیآورم مگر اینکه به آن باور داشته باشم و آنچه درباره امامرضا (ع) خطاطی کردهام، هم باور من است و هم شناخت من از حضرت (ع) که منجر به ارادت شده است.
روبهروی تابلو اول، صفحه خطاطی دیگری قرار دارد با عنوان «والی مُلک خراسان». این اثر را هم بانوی هنرمند منطقه ما در جشنواره ملی خوشنویسی سال ۱۴۰۲ ارائه کرده و مجددا از او تقدیر شده است. او میگوید: جشنوارههای امام رضایی برایم حکم مسابقه و مقامآوردن ندارد؛ در آنها شرکت میکنم تا ارادت قلبیام را نشان دهم.
اگر پدر سمیهخانم حوالی سال۱۳۷۷، ادامه شرکت در کلاس خوشنویسی آستان قدس را به دخترش واگذار نکرده بود، شاید او در موقعیت امروزی نبود؛ موقعیتی که حالش با آن خوب است و احساس میکند دنبال استعداد و هنرش رفته است.
سمیه ناطقی تعریف میکند: من از بچگی به خوشنویسی علاقه داشتم؛ روی صفحه یا روی هوا با خودم تمرین میکردم ولی مثل الان کلاس فراوان نبود تا استعدادم را پرورش دهم. پدرم هم این هنر را خیلی دوست داشت. پیشدانشگاهی بودم که او خودش در کلاس خطاطی ثبتنام کرد ولی بعد از دوجلسه گفت «من حال و حوصلهاش را ندارم؛ شما بیا بقیه ترم را برو که استاد خیلی خوبی هم دارد.»
حضور در این کلاسها، شروعی شد برای اینکه سمیه ناطقی خوشنویس شود و این راه تا الان ادامه دارد. او درباره اولین خطاطیهای رسمیاش میگوید: زیرنظر استاد ذوالریاستین خطاطی را حرفهای یاد گرفتم. یادم است به سطح مطلوبی که رسیدم، استاد فال حافظ میگرفتند و آن ابیات را به هنرجوها میدادند تا خوشنویسی کنند.
سمیه ناطقی بهجز نشستن پای میز تحریر و کشیدن قلمنی روی صفحه کاغذ یک فعالیت دیگر هم دارد، فعالیتی که از فضای کارش مشخص است. هنرجوهای خوشنویسی پای ثابت آموزشهای او هستند.
خودش درباره این کار میگوید: بخش زیادی از فعالیتم این روزها به آموزش خوشنویسی میگذرد، یا در مدارس یا در آموزشگاه شخصیام. این کار به اندازه خطاطی لذتبخش است، چون به من فرصت میدهد که هنرم را به دیگران یاد بدهم.
سمیه ناطقی که پرشمار آثار خطاطی دارد و بخشی از کارش را بر خوشنویسی آثار امام رضایی معطوف کرده است، حسابوکتاب کارش را با امامرضا (ع) را میداند. او سلطان سریر ارتضاء را نور و روشنایی شهر بهشت میداند.
نوری که به قلمنی و صفحه گلاسه کار او هم در این سالها تابیده و این بانوی هنرمند در دنیای هنر رضوی قدم گذاشته است. او میگوید: خطاطی من برای امامرضا (ع) برای پاسخ به یک سؤال در درون خودم بوده است.
همیشه وقتی به حرم میرفتم و آن عظمت و شکوه را میدیدم، به خودم میگفتم من برای امامرضا (ع) چه کاری کردهام؟ یک نوع شرمندگی شخصی داشتم. با خودم میگفتم، یکی با وقفش، یکی با نذرش و دیگری با خادمبودنش به امامرضا (ع) عرض ارادت میکند، ولی من چیزی برای اینکه این قدمها را بردارم نداشتم.
افرادی بودند که میگفتند فضای هنر این آثار و رفتار مذهبی را نمیپسندد و به نوعی من را از این کارهای هنری بازمیداشتند
او ادامه میدهد: در این سالها که در جشنوارهها شرکت میکنم و کارهای امام رضایی من دیده میشود، احساس میکنم به بخشی از این سؤال پاسخ دادهام.
خطاط حاذق شهرمان در این سالها با کارهای امامرضاییاش توجه استادان و هنرمندان این حوزه را جلب کرده است، البته که خودش میگوید دنبال توجه و مقام و جایزه نبوده، اما بارها تشویق شده و حال خوبی هم پیدا کرده است. واکنشهای منفی و رویگردانی از او و هنرش نیز اثری بر تصمیماتش نداشته است.
تعریف میکند: متأسفانه برخی دوستان و آشنایان از زوایای دیگری به هنر و اعتقادات جامعه نگاه میکنند که این نگرش ماحصل چندقطبیشدن جامعه است. در همین زمانهایی که من آثارم را برای عرض ادب به محضر امام هشتم آماده میکردم، افرادی بودند که به من میگفتند امروز جامعه و فضای هنر این آثار و رفتار مذهبی را نمیپسندد و به نوعی من را از این کارهای هنری بازمیداشتند، اما جواب من هم «نه» بود!
او میگوید: کار من برای امامرضا (ع)، یک کار دلی بود و برایم اهمیتی نداشت که دیگران چه فکر و قضاوتی درباره من و هنرم دارند.
آثار خوشنویسی در بارگاه منور رضوی حکم گنجینه را دارند، از خط ثلث بایسنقرمیرزا در دوره تیموری بر طاق مسجد گوهرشاد گرفته تا خط ماندگار علیرضا عباسی که در دوره صفوی بر ایوان صحن عتیق نشسته است. این روال در قرنهای بعدی هم ادامه یافته و آثار نستعلیق و ثلث از خود ضریح تا درب صحنها و گنبد چشمنوازی میکنند. این آثار، الهامبخش ذهن و فکر ناطقی در مسیر خلق خوشنویسیهای زیبایش بودهاند.
او میگوید: از زمانی که متوجه علاقهام به خوشنویسی شدم، حضورم هم در حرم شکل متفاوتی داشت. وقتی به حرم میرفتم کمی از حال معنوی و زیارت که فاصله میگرفتم، همه حواسم پرت خطوط و کتیبههای حرم میشد.
او ادامه میدهد: چند سالی است استاد توکلیزاده از بین ما رفتهاند، اما کتیبههای ایشان در روضه منوره هنوز به یادگار ماندگار است. یا خطوط آقای مهدیزاده روی درهای چوبی بزرگ همیشه توجه من را جلب میکند. به نظر من، این ماندگاری آن هم در حرم امامرضا (ع) اتفاقی نیست، هم خلوص فرد را نشان میدهد و هم لیاقتش را.
وقتی از حرم و خطاطی در آستان ملائکپاسبان رضوی صحبت میکند، به وجد میآید؛ این را از حالت چشمها و حرکت دستانش میتوان فهمید. او کار برای امامرضا (ع) را دوست دارد و تا همینجا هم شاکر خداست که موردتوجه امام رئوف (ع) بوده است. البته شاید بعضی وقتها با خودش فکر کرده است که چه خوب میشود که کارهای امامرضاییاش از دیوار نمایشگاهها و پوستر جشنوارهها به فاصله نزدیکتری تا روضه منوره برسد.
وقتی این موضوع را از او جویا میشویم، پاسخ میدهد: یعنی روزی میشود؟ قطعا اگر روزی من به آن درجه از توانمندی و سعادت برسم که خطم در گوشهای از حرم مطهر قرار بگیرد، برایم افتخاری است؛ به این آرزو در زندگی فکر کردهام.
سمیهخانم ادامه میدهد: اگر روزی این توفیق حاصل شود، همهجوره استقبال میکنم و حال خوبی است برایم و فکر میکنم این اثر هرچه به روضه منوره نزدیکتر باشد، خوشحالترم میکند.
از اولین خوشنویسی امامرضایی سمیهخانم برای دربار ولایتمدار رضوی بیستسالی میگذرد، اما شاید مِهر صحن و سرای سراسر نور امام هشتم، خیلی دورتر و از دوران کودکی سمیهخانم به دلش نشسته باشد، شاید از همان روزها که معلم کلاس پنجمش آنها را تشویق به خواندن خطاطیها و کتیبههای حرم امام رضا (ع) میکرد.
او در وصف آن خاطره میگوید: آقای عباسی، معلم خوب و دغدغهمندی بود؛ به ما میگفت «هرکس به حرم امام رضا (ع) برود و نوشتههای دور ضریح را بخواند پیش من جایزه دارد.»
ناطقی وقتی تصمیم گرفت اثری را به یک برنامه امام رضایی ارائه کند، با بیت اغنیا مکه روند و فقرا سمت تو آیند ...شروع کرد
سمیهخانم اینطور ادامه میدهد: من که از همان زمان خطاطی و خط خوش را دوست داشتم، با پدرم به حرم میرفتم و بهسختی لابهلای جمعیت، خودم را به ضریح میرساندم و به متنها نگاه میکردم. خیلی زیبا بود ولی خواندنش سخت بود. یادم است در حد تککلمه میفهمیدم ولی نمیتوانستم جمله یا بیت کاملی را بخوانم. همان زمان متوجه میشدم که با یک اثر هنری ارزشمند مواجه شدهام.
«اغنیا مکه روند و فقرا سمت تو آیند/ جان به قربان تو شاها که حج فقرایی». سمیه ناطقی وقتی برای اولینبار تصمیم گرفت اثری را به یک برنامه امام رضایی ارائه کند، با این بیت شروع کرد؛ بیتی که از نوجوانی ملکه ذهنش شده بود.
او میگوید: سال ۱۳۸۳ فراخوان نمایشگاهی با عنوان آثار خوشنویسی با موضوع هنر رضوی را دیدم. بلافاصله این بیت به ذهنم رسید و همان را بعداز چندبار تمرین روی صفحه آوردم، دادم برای تذهیب و به دبیرخانه نمایشگاه فرستادم.
او تعریف میکند: روزی که قرار شد اساتید خوشنویس و در رأس آنها استاد امیرخانی از آثار بازدید کنند، من هم به نمایشگاه بینالمللی رفتم. هرکسی اساتید را به سمت اثر خودش میبرد و کار خود را معرفی میکرد. لابهلای شلوغی جمعیت اصلا نمیتوانستم به آنها نزدیک شوم. ناگهان شنیدم صدای آدمهایی میآید که سمیه ناطقی را صدا میزنند. یک نفر من را از میان جمعیت کشید و هل داد سمت تابلویم. ایشان به من گفتند «این کار اثر شماست؟»
نگاه کردم دیدم خط من است. آقای امیرخانی اول بهشوخی گفتند «این چه خطی است! چرا اینقدر مردانه نوشتهای؟» من ترسیدم که خیلی بد نوشتهام. به یکباره همه خندیدند و کلی از کارم تعریف کردند که انرژی مثبتی بود برای ادامه راهم.
* این گزارش پنجشنبه ۱۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۷ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.