
بیستوچهارسالی میشود جمشید لامی با عشق و علاقهای که به ورزش دارد، رخت معلم ورزش به تن کردهاست. در همه سالها تبحرش در فوتبال و فوتسال، این دو رشته موردپسند پسرها، از او برای دانشآموزان یک دوست صمیمی ساخته است، رفیقی که «صد» خودش را برای دانشآموزانش میگذارد.
بعد از سالها معلمی، او از سه سال قبل، مدیر دبیرستان فردوسی در خیابان شاهنامه ۶۹ شدهاست. امضای این حکم به نامش، آغازگر راهی شد که سالها رؤیایش را در ذهن میپروراند؛ تبدیل مدرسهای در منطقه محروم به مدرسه هوشمند و اجرای سیستم آموزشی بهروز برای ارتقای دانشآموزان.
او که در ۲۴ سال گذشته خودش خواسته است در مناطق محروم معلم و مدیر باشد، حالا طی سهسال با همان رؤیا از دبیرستان فردوسی که فرسوده و در فهرست مدارس تخریبی بود، مدرسهای هوشمند ساخته است که والدین برای ثبتنام فرزندانشان در آن، صف میکشند.
به باور آنهایی که پسرانشان محصل این مدرسهاند، او اصل معلمبودن را که خدمت به علم است، تماموکمال در این مدرسه اجرا کرده، اما هنوز خود لامی معتقد است آخرین رسالت حضورش در این مدرسه باقی مانده و دوست دارد قبل از رفتنش آن را انجام دهد؛ یعنی ساخت مدرسهای جدید به نام فردوسی بهجای این ساختمان قدیمی در محله فردوسی.
لامی بزرگشده محله طلاب است. به قول خودش از زمینهای خاکی رشد کرده و خودش راهش را پیدا کردهاست. در دبیرستان مهدیزاده محصل رشته برق شده، اما عشق پا به توپی او را به تغییر رشته کشانده است تا بتواند در رشته تربیت بدنی ادامه دهد.
با ثبتنام در رشته تربیتبدنی در مدرسهای در میدان سعدآباد همکلاس کامرانیفر، ترکی، قهرمانی و سخندان شدهاست؛ «درسمان که تمام شد تصمیم گرفتیم معلم بشویم تا تابستانها بیشتر به ورزش برسیم. من و آقایان ترکی، سخندان و کامرانیفر با هم معلمی را از منطقه محروم تبادکان شروع کردیم. البته من فرزند شهید بودم و طبق قانون میتوانستم از روز اول در داخل شهر و بهترین مدرسهها معلم باشم. ولی خودم درخواست خدمت در منطقه محروم را دادم و از سال ۱۳۷۹ تا به امروز در منطقه تبادکان و مدارس محروم ماندهام.»
لامی عاشق ورزش در آخر شهریور سال ۱۴۰۱ وقتی در اداره تبادکان کار اداری داشت، خیلی اتفاقی پیشنهاد مدیریت دبیرستان فردوسی را گرفت. تا آن روز این مدرسه را ندیده بود؛ تعریف میکند: یکی از همکاران سابق مدرسه هم آنجا بود که چند پیشنهاد داد. اولین توصیهاش این بود که حتما در ساعت حضور بچهها درِ ورودی مدرسه را چندقفله کنم. دوم اینکه روی دیوارها حفاظ بکشم تا پسرها از مدرسه فرار نکنند!
با این حرف فکرم درگیر شد مگر مدرسه زندان است که من زندانبان این بچهها باشم! به همیندلیل روز اول مهر که برای اولینبار وارد مدرسه شدم، به همه پسرها اعلام کردم «از امروز قرار نیست درِ مدرسه بسته باشد. همه برای تحصیل اینجا هستید و قول میدهم برای آموزش بهتر شما همه کار کنم. هرکس نمیخواهد میتواند برود و هرکس هم رفت، دیگر برنگردد.»
بعداز چند روز، دو پسر از دبیرستان فرار کردند. با حضور والدینشان هم برگشت دوباره را قبول نکردم و با تغییراتی که در فضا و آموزش دادم، دیگر کسی از این مدرسه که پیشتر فرار در آن روال بود فرار نکرد، حتی باوجود قفل نبودن در.
او میگوید: داخل کلاسها خرابتر از نمای بیرون مدرسه بود. صندلیهای فلزی به قدری شکسته و بارها جوش خورده بودند که دیگر جای جوش نداشت. وقتی صندلی میشکست، خیلی از پسرها مجبور به نشستن روی زمین بودند. کلاسها هم رنگورورفته بود. برای اینکه پسرها را علاقهمند به تحصیل کنم باید اول کلاسشان را درست میکردم.
از روزهای اول افتادم دنبال گرفتن نیمکت جدید. هرروز ساعت۷ نشده، قبل از معاون نوسازی داخل دفترش مینشستم تا بیاید. بیشتر از یک ماه هر روز رفتم و آمدم تا موفق شدم فقط برای یکی از کلاسها نیمکت نو بگیرم. البته دست برنداشتم. آنقدر این کار را ادامه دادم و به مسئولان رو انداختم که آنها هم دیدند نمیتوانند از دست من خلاص شوند، برای کل ۱۸۰ دانشآموزم نیمکت نو دادند.
او بعداز آن، کلاسها را مجهز به سیستم هوشمند کرد تا بتواند آموزش را ارتقا دهد.
برای لامی، دیدن رفتوآمد بدون انگیزه دانشآموزان، سخت بود. از نظر خودش سیستم آموزش قدیمی، آنها را به این روز انداخته بود. میگوید: باید سیستم آموزش را در مدرسه تغییر میدادم. با چند معلم نمونه مشورت و سیستم «مدبر» را در مدرسه پیاده کردم.
از امروز قرار نیست درِ مدرسه بسته باشد. قول میدهم برای آموزش بهتر شما همه کار کنم اما هرکس نمیخواهد میتواند برود
در این روند آموزشی، دانشآموان از همه نظر سنجش میشوند و حتی باید تکلیف را طبق آن بهموقع انجام دهند. تسلط والدین بر وضعیت فرزندانشان هم بیشتر میشود. همچنین آزمون جامع برخط و حضوری در مدرسه تعریف شد که پسرها را به تلاش بیشتر ترغیب میکرد.
او سال اول برای اجرای این سیستم در مدرسه، به ازای هر دانشآموز ۸۰ هزارتومان از جیب خودش هزینه کرد؛ «برای من ارتقا و پیشرفت این بچهها مهمتر از هر چیزی بود و امروز که دوسال از آن روزها گذشته نهتنها پشیمان نیستم، بلکه به نظرم از جیب خرجکردن برای این راه خیلی ارزش داشت.»
او با این روش به اندازهای تغییر در روند تحصیل پسرهای محله فردوسی ایجاد کردهاست که الان والدین خودشان هزینه سالانه سیستم هوشمند را میدهند.
لامی معتقد است بهخاطر دل پاک و صاف دانشآموزان محروم اگر کسی دنبال کارشان بیفتد، خیلی زود به نتیجه دلخواه میرسد؛ «یک روز پسرها آمدند و از معلم ریاضی مدرسه گلایه کردند. این معلم ریاضی سال اول تدریسش بود و داخل کلاس بعد چنددقیقه درس، مشغول خواندن کتاب میشد.
نامهای به آموزشوپرورش برای تغییر معلم نوشتم و خودم افتادم دنبال پیداکردن معلم خوب. اتفاقی با آقای کیخواه؟ در اداره آشنا شدم. خودش مؤسسهای برای تیزهوشان داشت و نمونهدولتیها دنبال جذبش بودند. راضیاش کردم و الان هم برای پسران من به همان روشی که در نمونهدولتی مطهری تدریس میکند، زحمت میکشد و پایه ریاضی را قوی کردهاست.»
دبیرستان فردوسی تنها مدرسه محدوده تبادکان است که هوشمند شده و مجهز به سیستم آموزشی جدیدی است. آنطورکه لامی میگوید، این تغییرات باعث پیشرفت تحصیلی پسران این محدوده شده و مثال آن، کمشدن تعداد ترکتحصیلکردههاست.
او میگوید: سال اول حضورم در مدرسه، از ۶۸ دانشآموز که امتحان نهایی داده بودند و طبق معدل باید انتخاب رشته میکردند، فقط یک دانشآموز در رشتههای نظری پذیرفته شد. از طرف دیگر فقط شصتدرصد برای ثبت نام در پایه دهم پرونده گرفتند و بقیه مراجعه نکردند؛ این یعنی چهلدرصدشان ترک تحصیل کردند.
طبق توضیحات این مدیر مدرسه با تغییرات ایجادشده در روند آموزش، نهتنها تعداد ترکتحصیلکردهها کاهش یافته و بیشتر از ۷ درصد نیست، بلکه تعداد قبولیها در رشتههای نظری افزایش یافته است. حالا دانشآموزان راحتتر میتوانند در رشته موردعلاقهشان وارد شوند.
او میگوید: در امتحانات نهایی سالگذشته ۲۸ دانشآموز در رشته تجربی (گروه الف)، ۳۵ نفر در رشته ریاضی (گروه الف) و ۳۵ نفر هم در رشته انسانی (گروه الف) پذیرفته شدند و دو دانشآموزمان هم به نمونهدولتی راه پیداکردند. حالا برای ثبتنام در مدرسه هرسال کلی متقاضی داریم. حتی از تربت جام و منزلآباد برای ثبتنام میآیند. سال گذشته در سایت حدود ۱۳۰ نفر بیشتر از ظرفیت مدرسه برای آزمون ورودی این مدرسه دولتی ثبتنام کرده بودند.
برای لامی درکنار درس، تفریح پسرها خیلی اهمیت دارد. خودش از پنجره اشارهای به ورزش دانشآموزان کرده و تعریف میکند: باید انرژی این پسرها درست خالی شود. روز اول که حکم مدیریت را گرفتم، به آقای سخندان زنگ زدم تا معلم ورزش مدرسهام شود. پسرها دوست دارند حرفهای ورزش کنند.
با حضور او استعداد بچهها کشف شد. الان از مدرسه سهدانشآموز فوتسالیست داریم و آقای کهن از همین مدرسه در رده نوجوانان در لیگ کشوری فوتبال بازی میکند. همچنین دانشآموز دیگرمان در تیم ملی نونهالان توپ میزند.
البته لامی با کمک سخندان «یک روز تفریح بهجای تحصیل» را هم در برنامه ماهیانه مدرسه اجرا کردهاند. طبق آن، هرماه دانشآموزان یک روز بدون کیف به مدرسه میآیند و با حضور معلمها در مسابقات فوتسال، فوتبال دستی، طنابکشی و پینگپنگ به رقابت با هم میپردازند.
جمشید لامی معتقد است صفا و عشقی را که در دل دانشآموزان مناطق محروم هست، نمیتوان جای دیگر پیدا کرد؛ بچههایی که اتفاقا بسیار بااستعدادند. او دوست دارد تا آخرین روز خدمتش در منطقه محروم بماند و آرزویش نوسازی این مدرسه است.
درباره روند نوسازی مدرسه هم چنین تعریف میکند: مدرسه را آسفالت کردم. کوچه مجاورش که خاکی بود و دانشآموزان همیشه باید در زمستان از میان گلولای میآمدند، با پیگیری آسفالت شد. اما خود دبیرستان حداقل شصتسال سن دارد و باید نوسازی شود.
با پیگیری از اداره کل نوسازی، نقشههای نوسازی آن هم تهیه و حتی مقرر شد در انتهای حیاط، ساخت ساختمان جدید شروع شود، اما متأسفانه اداره کل میراثفرهنگی اجازه نداد. میراث فرهنگی زمین این مدرسه را برای توسعه آرامگاه میخواهد. در ازای آن باید زمین جدیدی برای ساخت مدرسه بدهد که امیدوارم تا روزی که اینجا هستم، بتوانم این زمین را بگیرم و ساخت مدرسه جدید شروع شود.
محمدطاها صفری که امسال کلاس نهمی است، یکی از دستاوردهای حضور مدیر جدید را ارتقای سطح آموزش میداند و میگوید: با تلاشهای آقای لامی، معلمهای خوبی جذب مدرسه شدند. معلم ریاضی و زبان انگلیسی عوض شد. الان همه ما به این دو درس علاقهمند شدهایم. مثلا خود من دوست دارم حسابدار شوم. حتی زبان انگلیسی ما پیشرفت کرده و کمترین نمره کلاسمان ۱۶ است، درحالی که قبلا حتی نمیتوانستیم درست دیکته زبان بنویسیم.
روز اول که حکم مدیریت را گرفتم، به آقای سخندان زنگ زدم تا معلم ورزش مدرسهام شود. پسرها دوست دارند حرفهای ورزش کنند
آنطورکه محمدطاها میگوید، آقای لامی اصلا اهل تنبیه نیست، بلکه حسن رفتار و شهرتش در داوری باعث شده است بچهها جذبش شوند، اخلاقشان را خوب کنند و حرفگوشکن باشند تا جاییکه هنوز حرف از دهانش درنیامده، همه میگویند: چشم.
اولیا در دبیرستان فردوسی همراه خوبی برای مدیر و معلمان هستند. مریم جعفری این را به زحمتهای جمشید لامی برای دانشآموزان مدرسه ربط میدهد و میگوید: قبل از آمدن آقای لامی، با اینکه درِ ورودی را قفل میکردند، پسرها از روی دیوار مدرسه بیرون میپریدند و فرار میکردند. اما با کارهای آقای لامی و ارتباط خوب و دوستانه با بچههایمان، الان درِ مدرسه باز است ولی یک نفر هم از درس فرار نمیکند. موضوع مهمتر این است که سطح علمی بچههایمان بالا رفته است.
شاید باورتان نشود ولی با جان و دل برای پسرهای ما زحمت میکشد. وقتی با سختی زیاد آقای کیخواه؟ را بهعنوان معلم ریاضی به این مدرسه آورد، چند مدرسه نمونهدولتی بهدنبال جذب او بودند و میخواستند او را از این مدرسه بگیرند. آقای لامی آنقدر دوندگی کرد و برای نگهداشتن این معلم نمونه تلاش کرد که بهخاطر بیماری قلبیاش دو شب در بیمارستان بستری شد.
زهرا نظری، مادر پنجدختر و پسر است که فرزندانش در چند مدرسه مختلف تحصیل میکنند. او تأکید میکند هیچ مدیری همچون آقای لامی، دلسوز دانشآموزان نیست و میگوید: من خودم دیدم که برای تغییر معلم ریاضی و گرفتن معلم خوب چه تلاشی کرد. چند روز مریض شد و حتی بهخاطر بیماری، دندانهایش آسیب دید ولی دست برنداشت و برای بچههای ما معلم نمونه آورد.
او حتی برای پسران ما آقای سخندان، داور ملی و بینالمللی، را بهعنوان معلم ورزش به مدرسه آورد که با اخلاق و برنامههای نشاط دانشآموزیاش باعث شده است پسرانمان به تحصیل علاقهمند شوند.
آقای لامی از همه نظر هوای بچهها را دارد. نزدیک ایام نوروز چند تن از بچههای مدرسه را که اوضاع مالی مناسبی ندارند با همراهی مادرانشان برای خرید برده و همه هزینهها را خودش داده است. حتی به وقت تهیه لباس فرم اگر خانوادهای دستش تنگ باشد از جیب خودش پرداخت میکند.
زهرا نظری میگوید: شاید باورتان نشود که برای این همه تلاش از او تاکنون حتی یکبار هم از سوی آموزشوپرورش تقدیر نشدهاست و آقای لامی بدون چشمداشت خود جوش چنین اقداماتی را در محله انجام داده است.
* این گزارش پنجشنبه ۱۱ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۵۹۱ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.