
ابراهیم روحانینیا از ساکنان قدیمی و خوشبرخورد محله لشکر است. از سال۶۰ که خانههای این شهرک به نظامیان لشکر۷۷ واگذار شد، او هم در این محل سکونت پیدا کرد. آن موقع جوانی بیستودوساله بود.
آقاابراهیم از ابتدا تاکنون، نماینده و معتمد مردم محل بوده و کارهای متعددی برای آبادانی و رفع مشکلات آن انجام داده است. وقتی با او در محل زندگیاش دور میزنیم، افراد مختلفی را میشناسد و با آنها احوالپرسی میکند. آقاابراهیم خاطرات زیادی از قدیم این محل و مردم آن دارد و با هر نگاهی که به اطراف میاندازد، یک جمله را تکرار میکند: «خداراشکر. همهجا آباد شده است.»
اوایل دهه۶۰ که مینیبوس داشتم، از آن برای سرویس مدرسه استفاده میکردم. یک روز اینجا در خیابان برادران شهیدحسینی ۹ بچهها را به صف، سوار مینیبوس کردیم. کیفهایشان را هم کنار خیابان گذاشته بودیم. بچهها که سوار شدند، سگهای گرسنه آمدند و کیفهای بچهها را که بوی گوشت میداد، به دندان گرفتند و بردند.
اوایل دهه ۶۰ در میدان نهم آذر، خانههای گنبدی مخروبه و قلعهمانندی بود. کسی در آنها سکونت نداشت و محل تفریح و بازی نوجوانان شده بود. یک بار که دنبال دزد کردیم، رفت در همان قلعهها پنهان شد.
البته از آخر گرفتیمش و تحویل کلانتری دادیم.
مکان فعلی بانک صادرات در شهیدفلاحی ۲۶ مرکز مخابرات بود و به واسطه آن میتوانستیم با خانوادههایمان صحبت کنیم. سال ۶۴ وقتی جبهه بودم، تلفنی به من گفتند لوزه پسرم را عمل کردهاند.
اشتباهی فکر کردم توده سرطانی دارد. نمیدانید با چه حالی خودم را از جبهه به خانه رساندم.
سال ۷۲ تیم فوتبال تشکیل دادیم. این تیرهای دروازه در شهیدفلاحی ۱۶ را خودم کاشتم. بیستتا تیم در همین محل داشتیم. یک منبع آب کنار زمین بود. یک بار حین برگزاری مسابقات محلات مشهد، منبع آب افتاد.
خدا با ما بود که کسی آسیبی ندید.
دهه ۶۰ همه زمینهای اطراف شهرک لشکر بیابان و بایر بود. مقابل دانشگاه خیام و نزدیک پل هوایی کنونی، آقای «صفرزاده» نامی بود که با حلب، یک اتاقک درست کرده و در آن اقلامی مانند کیک، نوشابه، پفک و... میفروخت و به «سوپرحلبی» معروف شده بود.
اولین نانوایی محل در خیابان فاطمیه ۱۴ راهاندازی شد. سال ۶۷ آقا غلامرضا سیرجانی -خدارحمتش کند- این نانوایی را احداث کرد. نان خیلی خوبی هم داشت. بعد از فوتش پسرش، آن را اداره میکند.
* این گزارش چهارشنبه ۲۷ فروردینماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۲ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.