فاطمه نورپور سال۵۷ در محله خاتمالانبیا(ص) به دنیا آمد، همینجا ازدواج کرد و همچنان در آن سکونت دارد واز فعالان محله و عضو شورای اجتماعی است. بارها فرزندانش از او خواستهاند خانه را تعویض کنند، اما او با این محل و خاطرات و تاریخچه آن، طوری مأنوس است که حاضر نیست این کار را انجام دهد.
قدیم خیلی از این خانههای مسکونی فعلی، زمین زراعی بوده است و فقط پنج طایفه رحمتی، نورپور، علیزاده، دهقان و اکبرزاده در آن سکونت داشتند. او از طایفه نورپور است و مانند پدر و پدربزرگش دغدغههای زیادی برای آبادی و رفع مشکلات محل دارد.
خاطرات فاطمه خانم از بقالی احمد زغالی، لباس سرنوشابهای آبجیزهرا، مندلی سلمانی و... شنیدنی است. قدیم در خیابان امامزمان ۲، خانه محمدعلی علیزاده بود که او را «مندلی» صدا میکردند. سلمانی داشت. ختنه میکرد. دندان میکشید. آشپزی مراسم را انجام میداد. خلاصه همهکاره محل بود. هنوز طعم برنج و مرغهایش زیر زبانم است.
مرکز یادگیری دانش که در خیابان امام زمان ۴ قرار دارد، قبلا مدرسه ما بود. خانه عمویم روبهروی مدرسه بود. از پنجره کلاس از او ساندویچ و خوراکی میگرفتم. به دوستانم هم میداد.
این خانه در خیابان میثمیپور ۴ خانه کسی بود که «آبجیزهرا» صدایش میکردند. یک لباس داشت که تمامش پوشیده از سرنوشابه بود.
چهارشنبهسوریها آن را میپوشید. وقتی حرکت میکرد، سرهای فلزی نوشابهها به هم میخورد. من و دوستهایم پشت سرش راه میرفتیم و دست میزدیم. توس ۶۸ به «کوچه درخت توت» معروف بود. فصل توت که میشد، من و خواهرانم و بقیه بچههای محل، دوروبر این درختهای توت بودیم. هنوز هم از آنها توت میتکانیم و میخوریم.
موقع کودکی من اینجا لبنیاتی نبود. در خیابان میثمیپور۱ حاجفاطمه در خانهاش سه تا گاو داشت. یک پارچ قرمز داشتیم؛ آن را میبردم همانجا از گاوش شیر میدوشید و در پارچ میریخت و میداد دستم. دیگر شیری با آن طعم نخوردم.
مسجد اماممحمدباقر (ع) در توس۶۶ بیشاز نودسال قدمت دارد. مرحوم پدربزرگم، فرجالله نورپور اولین مؤذن این مسجد بود. آن زمان طبل نداشتند و سحرهای ماه رمضان، با چوب به حلب روغن میزد و با چاووشیخوانیهایش مردم را بیدار میکرد.
* این گزارش چهارشنبه ۱۰ بهمنماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۵ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.