اواخر دهه ۶۰ که مسکن و شهرسازی داشت برای زمینهای محدوده استادیوسفی در قاسمآباد ثبتنام میکرد، همسر زهراخانم هم جزو درخواستدهندگان بود. سال۶۷ که او و همسرش زوجی جوان و دارای سه فرزند قدونیمقد بودند، زمین را در شریعتی ۲۷ تحویل گرفتند و سال ۶۸ شروع به ساخت آن کردند. ۳۱ شهریور۱۳۷۱ درحالی در خانه ساکن شدند که آب، برق، گاز و تلفن نداشتند.
زهراخانم جزو اولین ساکنان محله استاد یوسفی است که آبادشدن همه کوچهپسکوچههایش را دیده، طوریکه اکنون با نگاهکردن به اطرافش میگوید: محله استادیوسفی هم پیر شده است.
او باوجود تمام آبادیها و امکانات اکنون، حسرت قدیم را میخورد. به نظرش در گذشته امنیت، آرامش و صمیمیت بیشتری در محل حاکم بوده است. میگوید: دخترم که میخواست به کلاس اول برود، اینجا مدرسه نداشت. این خانه ادیب۱۲ را که آن موقع آجری بود، برای مدرسه اجاره کرده بودند. حیاطش کوچک بود و صف بچهها داخل خیابان میآمد. بعدها که مدرسه صفورا ساخته شد، اینجا دوباره مسکونی شد.
اولین نانوایی ما در شریعتی ۴۰ بود. آن موقع، بهجای پارک، زمین بایر بود و در آن کانکسی بهعنوان نانوایی گذاشته بودند. همسایهمان خدا خیرش دهد یک بقچه بزرگ نان میخرید و میآورد بین چهارپنجهمسایهای که بودیم، تقسیم میکرد. اینجا هم حدود ۹ سال است که پارک شده.
ابتدا تانکر ۶هزار لیتری آب در خانه داشتیم. همه پنجشش همسایهای که ساکن شریعتی۲۷ بودند، از آن استفاده میکردند. سال ۷۲ یک شیر آب در این خیابان گذاشتند. خوشحال بودیم و با همسایهها میآمدیم همینجا دور هم مینشستیم و ظرفها و لباسهایمان را میشستیم.
اوایل که تلفن نداشتیم، یک آژانس در شریعتی۲۹ بود که به آن «تاکسی خبری» میگفتیم. خودمان میرفتیم به محل آژانس خبر میدادیم که سرویس میخواهیم. بعد که تلفن آمد، به آن «تاکسی تلفنی» گفتیم.
نبش شریعتی۴۰ قبلا «سینما مهران» بود که اولین سینمای قاسمآباد بود. بچههایمان را از طرف مدرسه، برای اردو به آنجا میبردند. دخترم آنقدر خوشحال بود که به هرکس میخواست نشانی خانهمان را بدهد، میگفت روبهروی سینمامهران.
سه تا همسایه ایرانی داشتیم و چهارتا افغانستانی. افغانستانیها اینجا در خیابان شریعتی۲۷ با چوب و میخ، دارهای بافندگی را روی زمین میگذاشتند و سیاهچادر میبافتند. دارهایشان سهچهارمتری میشد و سرتاسر خیابان را میگرفت.
* این گزارش چهارشنبه ۷ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۶ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.