کد خبر: ۹۷۷۳
۲۴ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰

حتی خط‌خطی هم آرامش بخش است!

الهام ظهورنیا از نقاشان قدیمی مشهد است، او از سال ۸۱ و بعداز فارغ‌التحصیلی از دانشگاه هنر شاهد تهران به تدریس مشغول شده و برای شروع کارش به مجتمع فرهنگی هنری امام خمینی (ره) در محله خواجه‌ربیع می‌رود.

«سال‌هاست مدرّس نقاشی است و از شغلش لذت می‌برد.» این چکیده یک‌جمله‌ای، حاصل گفتگویی است که با الهام ظهورنیا، کارشناس هنر نقاشی انجام داده‌ام. جملات زیادی بود که می‌توانست چکیده و مقدمه‌های متفاوتی برای این گزارش بسازد، اما جان کلام، همان بود که گفتم.

ارزش‌های شغلی برای آدم‌ها فرق می‌کند و همیشه بحث «درآمد» نیست که ملاک انتخاب شغل افراد می‌شود. برای بعضی، لذت و رضایت کاری اهمیت دارد؛ چراکه با رضایت کلی در زندگی انسان ارتباط مستقیم دارد و بر کیفیت آن اثر می‌گذارد.

این، همان دلیلی است که باعث می‌شود خیلی از آدم‌ها در مشاغلی باقی بمانند که در تطابق با معیار‌های بیرونی، چندان هم رضایت‌بخش به نظر نمی‌رسند؛ کسانی مثل بانوی نقاش محله رسالت که حتی قبل از آنکه بر زبان بیاورد، از لابه‌لای حرف‌هایش می‌شد فهمید با وجود داشتن مشکلات کاری، عاشق تدریس نقاشی است و هنرجویانش را دوست دارد.

 

شروع کار من

«از سال ۸۱ و بعداز فارغ‌التحصیلی از دانشگاه هنر شاهد تهران به تدریس مشغول شدم. شروع کارم این‌گونه بود که خودم به مجتمع فرهنگی هنری امام خمینی (ره) در محله خواجه‌ربیع مراجعه کردم و با ارائه مدارکم خواستار تدریس شدم.

چون در آن زمان مربی‌های نقاشی در مجتمع، مدرک دانشگاهی نداشتند، با همکاری من اعلام موافقت شد و تا امروز که ۱۱ سال از آن زمان می‌گذرد به این کار ادامه داده‌ام.» ظهورنیا در سال‌های اخیر علاوه‌بر همکاری با مجتمع امام خمینی (ره)، در مدارس غیرانتفاعی نیز تدریس می‌کند.

 

کودکی و نوجوانی من

«از دوران بچگی، نقاشی را دوست داشتم. در خانه به‌جای خواهر و برادرم نقاشی می‌کشیدم و سر زنگ نقاشی نیز به‌جای بقیه دانش‌آموزان. درست یادم نمی‌آید سال آخر راهنمایی بود یا اول دبیرستان که برای اولین‌بار در مسابقات نقاشیِ سطح استان، مقام اول را به‌دست آوردم.»

در خانه به‌جای خواهر و برادرم نقاشی می‌کشیدم و در مدرسه سر زنگ نقاشی نیز به‌جای بقیه دانش‌آموزان

او همیشه در برنامه‌های پرورشی مدرسه فعالیت داشته و هنوز به خاطر دارد که در آن زمان، مدارس معلم هنر وجود نداشتند و معلم پرورشی، اجتماعی یا... سر زنگ هنر به کلاس می‌آمده‌اند.

 

چطور شد من نقاشی خواندم؟

«رشته‌ام تجربی بود و سال اول که کنکور دادم، پرستاری زاهدان قبول شدم، اما نرفتم. سال دوم به‌خاطر علاقه‌ام به نقاشی، دروس کنکور هنر را خواندم و دانشگاه تهران قبول شدم. پدرم افسر ارتش بود و به‌دلیل شغلش، آن موقع ما ساکن تهران بودیم و از کودکی همان‌جا بزرگ شده بودم.»

با فارغ‌التحصیلی هنرمند محله ما در سال ۸۱، پدرش نیز هم‌زمان بازنشسته می‌شود و به مشهد که اصالت خانوادگی‌شان از اینجاست، برمی‌گردند. این‌طور می‌شود که او کارش را در این شهر شروع می‌کند.

 

الهام ظهورنیا، نقاشی که کارش را با آموزش به بچه‌های خواجه ربیع شروع می‌کند

 

توصیه من به هنرجویانم

«فضای هنری مشهد چندان رضایت‌بخش نیست و آن‌طورکه باید و شاید به هنر نقاشی اهمیت داده نمی‌شود. مادران هنرجویانم تمایل دارند دخترانشان به‌دنبال یادگرفتن هنری بروند که به‌طور مستقیم به درد زندگی‌شان می‌خورد. این درحالی است که هنر نقاشی به‌خاطر اینکه پیام‌های درونی انسان را بیان می‌کند موجب تعادل روحی و سلامت روانی فرد می‌شود.»

الهام ظهورنیا همیشه به هنرجویانش می‌گوید هر وقت می‌خواهید از نظر روحی تخلیه شوید حتی اگر شده با خط‌خطی‌کردن بر روی تخته شاسی، ذهن خود را بر روی کاغذ خالی کنید تا به آرامش برسید.

 

محله من

«از سال ۸۵ در محله رسالت ساکن شده‌ام. یک سال در مسجد محله، نقاشی درس می‌دادم وبر دیوار داخل مسجد با کمک دو نفر از هنرجویانم نقاشی کشیدیم. سال‌های اول سکونتم کلاس‌های خصوصی داشتم، اما در حال حاضر به‌خاطر داشتن فرزند و مشغله کاری، این کلاس‌ها را تعطیل کرده‌ام»

محله‌اش را به‌خاطر سکوتش دوست دارد و از همسایه‌هایش نیز کاملا راضی است. بعضی از آنها ظهورنیا را به‌عنوان نقاش  می‌شناسند.

 

همسایه‌های من

«چون سرکار می‌روم، فرصتی برای معاشرت با همسایه‌ها ندارم و ارتباطم فقط در حد سلام و علیک است، اما درصورتی‌که وقت داشته باشم تمایل دارم ارتباطم را بیشتر کنم. به‌هرحال در مواقعی ممکن است همسایه‌ها به هم احتیاج پیدا کنند و لازمه‌اش این است که یکدیگر را از قبل بشناسند.»

«سالم، ساکت، صمیمی» تعبیری سه‌واژه‌ای است که این بانوی هنرمند برای محله‌اش به‌کار می‌برد. نزدیک منزلش بازار میوه و تره‌بار است، همچنین در بولوار استاد یوسفی، فروشگاهی هست که بیشتر از آنجا خرید می‌کند و از نظر دسترسی برای خرید منزل، مشکلی در محله ندارد.

 

تنها گله من

«باکس‌های زباله در محله ما کم است و همین باعث شده اهالی مجبور شوند پلاستیک‌های زباله را دستشان بگیرند و چند کوچه بالاتر ببرند یا اینکه پلاستیک‌ها را جلوی درِ مجتمع‌ها بگذارند که باعث آلودگی محیطی می‌شود و برای سلامت اهالی مضر است.»

این تنها گلایه‌ای است که ظهورنیا در پایان گفتگو از شهرداری منطقه خود دارد و به‌عنوان یک شهروند، تقاضای رفع آن را مطرح می‌کند.

* این گزارش چهارشنبه، ۸ آبان ۹۲ در شماره ۷۶ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44