کد خبر: ۱۱۶۰۷
۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰
تلفیق درس و کار با ورزش، هنر برادران رفیعی است

تلفیق درس و کار با ورزش، هنر برادران رفیعی است

مهیار و ماهان رفیعی، برادران رزمی‌کاری هستند که در طول فعالیت‌های ورزشی‌شان تا به امروز نشان‌های رنگارنگی از رقابت‌های گوناگون به دست آورده‌اند. مهیار از ۱۵ سالگی هم سر کار می‌رود، هم درس می‌خواند و هم ورزش می‌کند.

مدیر دبستان شهید اختری از استعداد و موفقیت‌های ورزشی این بچه می‌گفت و پیشنهاد داد که در شهرآرامحله معرفی شود؛ اما تصور نمی‌کردیم که این کودک رزمی‌کار این‌قدر کم‌حرف باشد که از آغاز حضورش در دفتر هفته‌نامه تا پایان آن به‌جز چند کلمه نتوانیم حرفی از او بشنویم. 

البته جای شکرش باقی بود که خواسته بودیم همراه با برادرش-که فهمیدیم از او بزرگ‌تر است و کارنامه ورزشی پر و پیمانی دارد- به دفتر شهرآرامحله بیاید و این شد که با این دو برادر و مادرشان همکلام شدیم و درباره این خانواده صحبت‌هایی شنیدیم که برای اهالی منطقه می‌تواند جالب و حتی آموزنده باشد - همان‌گونه که برای ما بود.

مادر خانواده با تشویق و مدیریت باعث دوام فعالیت‌های ورزشی پسر بزرگش مهیار شده و در تربیت این نوجوان کوشا و غیرتمند نقشی بسزا ایفا کرده است؛ از سویی مهیار هم نه‌تنها برادر کوچک‌ترش ماهان، همان پسربچه کم‌حرف را وارد عرصه ورزش کرده، بلکه در عین نوجوانی برای معاش خانواده هم تلاش می‌کند.

او در کنار کار و ورزش، از درس‌خواندن هم غافل نیست و می‌خواهد به بهترین شکل آینده‌اش را بسازد. مهیار و ماهان رفیعی، دانش‌آموزان رزمی‌کار دبیرستان آقا مصطفی خمینی محله رسالت مشهد و دبستان شهیدمسعود اختری(محله فاطمیه) هستند که در طول فعالیت‌های ورزشی‌شان تا به امروز نشان‌های رنگارنگی از رقابت‌های گوناگون به دست آورده‌اند.

معرفی پسرها از زبان مادر

طاهره بخشی مادر بچه‌هاست که خیلی هوایشان را دارد و برای مصاحبه آن‌ها را همراهی کرده است. در طول گفتگو مدام از ویژگی‌های مثبت اخلاقی پسرها می‌گوید و از همین گفتن‌ها درمی‌یابیم که مهیار چقدر فهمیده و به فکر مادر و برادر و خواهر کوچکش است. و ماهان -که نام شناسنامه‌ای‌اش امیرمسعود است- تا چه اندازه مودب و البته خجالتی و سربه‌زیر است.

خانم بخشی می‌گوید: مهیار پسر بزرگم کم‌سن‌وسال بود که به ورزش‌های رزمی علاقه‌مند شد. وقتی اسمش را در کلاس‌های ووشو نوشتیم، خیلی زود استعدادش را در این رشته نشان داد و در آن پیشرفت کرد.

البته زمانی هم به اقتضای کودکی و به سبب سختی‌هایی که در ورزش رزمی هست، دل‌سرد شد اما چون می‌دانستم او می‌تواند ورزشکار موفقی باشد، اجازه ندادم از ووشو دست بکشد. بعدها رشته‌های دیگری را هم دنبال کرد و مقام‌های زیادی هم به دست آورد.

از دوسال پیش که فقط ۱۵ سالش بود، به دلیل مشکلات زندگی سر کار می‌رود، اما درسش را هم رها نکرده و اسمش را برای کلاس‌های شبانه نوشته است؛ اصولا مهیار برای هر کاری راهی پیدا می‌کند. او بسیار بااراده است و در سخت‌ترین شرایط زندگی مراقب اوضاع خانواده‌اش هست.

این مادر دل‌سوز درباره پسر کوچکش هم حرف‌هایی دارد: اسم شناسنامه‌ای‌اش امیرمسعود است اما همیشه او را ماهان صدا کرده‌ایم که شبیه نام برادرش مهیار و خواهرش مهتاب است؛ در مدرسه و باشگاه ورزشی‌اش هم به همین اسم شناخته می‌شود.

در درس‌هایش همواره بالاترین امتیاز را می‌گیرد؛ یعنی در ارزشیابی کیفی‌توصیفی، امتیاز «خیلی خوب» را به دست می‌آورد. ماهان، هم در خرید مایحتاج روزانه مانند نان و هم در کارهای خانه مثل تمیز و مرتب‌‌کردن خانه به من کمک می‌کند.

بچه‌ای بی‌شیله‌وپیله است و شیطنت‌ها و زرنگ‌بازی‌ها و پنهان‌کاری‌هایی را که برخی کودکان انجام می‌دهند، بلد نیست. الگوی ورزشی‌اش برادر بزرگش است و با دیدن تمرین‌های او با کیسه بوکس در خانه، توجهش به ورزش رزمی جلب شد.

بخشی می‌گوید: از اخلاق بچه‌هایم راضی‌ام؛ بیشترین چیزی که خوشحالم می‌کند این است که آن‌ها به فکر هم هستند. با آن‌ها خیلی صحبت می‌کنم؛ درباره اشتباه نکردن یا کارهایی که دوست ندارم انجام بدهند؛ مثل داد زدن، به کار بردن حرف‌های زشت و ناپسند، نادیده گرفتن حق دیگران.

 

هم دستیار بودم، هم هنرجو   

مهیار رفیعی متولد سال ۷۶ است. او که در کلاس دوم دبیرستان و رشته علوم تجربی درس می‌خواند، ورودش به ورزش رزمی را تحت‌تاثیر فیلم‌دیدن عنوان می‌کند: با تماشای فیلم‌های رزمی از چنین ورزش‌هایی خوشم آمد و در کلاس دوم دبستان در رشته ووشو ثبت‌نام کردم.

مهیار می‌گوید با تماشای فیلم‌های رزمی از چنین ورزش‌هایی خوشم آمد

بعد از حدود سه‌سال و گرفتن کمربند مشکی، تغییر رشته دادم و رشته ژیمناستیک را در پیش گرفتم. مرا در ووشو به دلیل، کم‌سن‌وسال‌بودن به مسابقات نمی‌بردند و به همین دلیل مقام و نشانی در آن به دست نیاوردم.

در ژیمناستیک، یک‌نوبت تمرین می‌کردم و دو نوبت هم دستیار مربی بودم؛ دلیل دستیارشدنم تجربه‌هایی بود که از حرکت‌های نمایشی ووشو داشتم. در این رشته دو سال فعالیت کردم اما به دلیل پاره‌شدن رباط دستم آن را کنار گذاشتم.

این نوجوان رزمی‌کار ادامه می‌دهد: ورزش بعدی که تا امروز هم به آن مشغولم رشته رزمی کیک‌بوکسینگ بود. البته در کنار آن در مسابقات گوناگون رزمی، از ووشو و کونگ‌فو گرفته تا کیک‌بوکسینگ با توجه به شباهت‌های این رشته‌ها با هم شرکت می‌کنم و مقام‌های گوناگونی هم تابه‌حال به دست آورده‌ام. از جمله این مقام‌ها می‌توانم به یک قهرمانی و نایب‌قهرمانی کشور و چندین قهرمانی استان اشاره کنم.

 

به دلیل جوّگیرشدن درد لگن را تحمل کردم!

او با اشاره به خاطراتی از حرکت‌های ورزشی در زندگی روزمره تعریف می‌کند: گاهی در جشن‌ها و مناسبت‌های ویژه مدرسه مانند دهه فجر حرکت‌های نمایشی ژیمناستیک اجرا کرده‌ام.

زمانی هم یادم می‌آید که در بوستان کوهسنگی من و دوستانم با گروهی دیگر به عنوان کُری‌خوانی حرکات نمایشی ورزشی انجام می‌دادیم، موقع واروزدن لگنم آسیب دید اما برای اینکه کم نیاورم، درد را تحمل کردم و حتی باهیجان‌تر حرکت‌هایم را اجرا کردم؛ به‌ویژه که جوّ و تشویق مردمی که دورمان جمع شده بودند آدم را تحت تاثیر قرار می‌داد!

مهیار معتقد است ظرفیت‌ها و توانایی‌های مشهد در ورزش‌های رزمی خیلی بالاست: در مسابقاتی کشوری تیم خراسان جنوبی هم شرکت کرد و با به دست آوردن ۱۳ نشان طلا عنوان نخست تیمی را به دست آورد؛ درحالی‌که خود تهران که میزبان بود فقط پنج طلا گرفت.

جالب است بدانید ما اعضای تیمِ نخست، همگی مشهدی بودیم که به نمایندگی از خراسان جنوبی به آن رقابت‌ها رفته بودیم. اتفاقا در مسابقه‌هایی که در سطح مشهد برگزار می‌شود کار سخت‌تری در پیش داریم؛ چون با حریفان سرسخت‌تری رودررو می‌شویم.

 

۲۰ کیلومتر پیاده‌روی در سوز شب زمستانی

او به مشکلات سر راهش هم می‌پردازد و می‌گوید: رشته کیک‌بوکسینگ هنوز در ایران فدراسیون مستقل ندارد و برای شرکت در رقابت‌های آن هزینه‌ها به عهده خود رزمی‌کار است. شما برای حضور در مسابقاتی که اگر در مبارزه نخست حذف شوی فقط سه‌دقیقه مبارزه کرده‌ای، تنها به عنوان مبلغ ورودی آن ۳۰ هزارتومان باید بپردازی.

اگر مسابقه در شهر دیگری باشد، هزینه رفت و برگشت و مشکل اسکان هم هست. سال گذشته به رقابت‌هایی رفته بودم که در مردآباد کرج برگزار می‌شد. ساعت ۱۲:۳۰ شبی که این دوره به پایان رسید، دیگر اجازه ندادند برای استراحت در خوابگاه بمانیم.

مردآباد وضعیتی شبیه روستا داشت و در آن وقت شب ماشینی هم پیدا نمی‌شد؛ من و دوستانم ناچار شدیم در سوز و سرمای آن شب زمستانی حدود ۲۰ کیلومتر پیاده‌روی کنیم تا به داخل شهر برسیم.

 

مهیار و ماهان، دو برادر رزمی کار و قهرمان

 

قهرمانِ واقعیِ کِی‌وان

از این نوجوان ورزش‌دوست درباره فکرها و برنامه‌هایش برای آینده می‌پرسیم، می‌گوید: دوست دارم در مسابقات کی‌وان(k1) شرکت کنم. کسی که بتواند در این مسابقات جهانی قهرمان شود قهرمان واقعی است؛ چون در آن بهترین‌های رشته‌های گوناگون رزمی حضور دارند.

او ادامه می‌دهد: در زمینه شغلی هم دلم می‌خواهد پزشک ارتوپد شوم. البته بااینکه تا پیش از ورود به دبیرستان شاگرد ممتاز بودم، رفتن به سر کار و همچنین ورزش‌کردن، صبح تا شب وقتم را پر می‌کند و این باعث افت تحصیلی‌ام شده اما تلاش خواهم کرد که هرطور شده درسم را بخوانم.

 

برادرم را بردم باشگاه تا وقتش در کوچه هدر نرود

از مهیار درباره روابط او با برادر و مادرش هم می‌پرسیم: مادرم چه با حمایت‌های مالی و چه با اصرارشان نقش مهمی در فعالیت‌های ورزشی‌ام دارند. در کودکی اگر بااستعداد باشی در چند ماه اول ورزش‌کردنت خیلی پیشرفت خواهی کرد اما بعد برای مدتی دچار افت می‌شوی؛ چون اصول مبارزه را یاد گرفته‌ای اما از به‌کارگیریِ درستِ فکرت در مبارزه ناتوانی.

این وضعیت برای من در اوایل فعالیت در ووشو باعث دل‌سردی‌ام شد اما مادرم تشویقم کرد و مانع از این شد که ووشو را ترک کنم. با ماهان هم ارتباط خوبی داریم؛ هشت‌ماه پیش وقتی علاقه‌اش را به تمرین‌های ورزشی‌ام دیدم، او را با خود به باشگاه بردم و اسمش را برای رشته کیک‌بوکسینگ نوشتم.

معتقد بودم ورزش نمی‌گذارد که او وقتش را با بچه‌های کوچه و خیابان به بیهودگی بگذراند. درکل اگرچه مراقبش هستم، وقتی بخواهد در چیزی، مثلا ورزش یا درس، افت کند، برای کارهایش سخت‌گیری می‌کنم.

 

آموزگار رزمی‌کار!

ماهان رفیعی متولد ۱۳۸۲ است و در کلاس ششم درس می‌خواند. بسیار کم‌حرف است و هر کاری که می‌کنیم صحبت چندانی نمی‌کند و بیشتر پاسخ‌های تک‌کلمه‌ای می‌دهد. همین‌قدر می‌فهمیم که درس‌خوان و باهوش است و از آنجا که درس دادن به دیگران را هم دوست دارد، دلش می‌خواهد وقتی بزرگ شد شغل معلمی را درپیش بگیرد.

همچنین می‌گوید که اهل قهرکردن نیست؛ ویژگی‌ای که ظاهرا یکی از اصول اخلاقی این خانواده است و حتی بعد از مخالفت‌ها و اختلاف‌نظر‌های اساسی درباره چیزی باز با هم خوبند و مشکل پیش‌آمده را به راحتی فراموش می‌کنند.

ماهان در همین مدت کوتاهی که ورزش رزمی را آغاز کرده، توانسته یک رتبه نخست کشور، یک مقام نخست استانی و چند عنوان دوم استان را به دست بیاورد.

مهیار تازه سر کار می‌رفت و با همان درآمدش برای بچه‌ها لباس عید می‌خرید

 

پسری که در ۱۵ سالگی تکیه‌گاه خانواده شد

از مادر دانش‌آموزان ورزشکار منطقه خودمان می‌خواهیم خاطره‌ای از فرزندانش برایمان تعریف کند. او هم ماجرای مدنظر را برایمان شرح می‌دهد؛ درحالی که احساساتی و منقلب شده است: حدود دو سال پیش، نزدیک سال نو دچار مشکلی روحی شده بودم و حال خوبی نداشتم.

یک‌روز دیدم مهیار از راه رسید و گفت که می‌خواهد خواهر و برادرش را با خود ببرد بیرون. تازه سر کار می‌رفت و با همان درآمدش برای بچه‌ها لباس عید خرید. روحیه گرفتم و احساس خوبی پیدا کردم؛ از اینکه پسرم مرد شده و می‌تواند تکیه‌گاه خوبی برای مادر و خواهر و برادرش باشد.

مشخصه بارز این خانواده گرم و صمیمی این است که هوای هم را دارند؛ هریکی از اعضای این خانواده هوادار بقیه است و از آنها در برابر هجوم سختی‌ها و مشکلات، جانانه دفاع می‌کند؛ به معنای واقعی یک‌خانواده‌اند.

 

* این گزارش یکشنبه، ۲۳ آذر ۹۳ در شماره ۱۳۲ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44