
تاتامیها یخ زده است. باشگاه شهیداصلانی در محله سیدی با همه وسعتش به یخچالی میماند که وقتی در آن راه میروی، چهارستون بدنت از سرما میلرزد. سه نوجوان و یک جوان به همراه مربیشان در همان سرمای هوا که تاریکی و بیبرقی هم به سختی آن دامن زده است، روی رینگ رفته و مشغول تمریناند؛ چون قرار است دوماسفندبرای مسابقات کیکبوکسینگ اوراسیا به ارمنستان سفر کنند.
نیما نجارباشی، فرهاد فتحی، ارشیا یزداننژاد و امیرعلی حسینی که با هزینه شخصی خودشان به مسابقات میروند، همگی کمربند طلایی این رشته را دارند و همین جواز حضورشان در مسابقات برونمرزی است.
نیما نجارباشی شانزدهساله است و هفتسالی میشود که در رشته کیکبوکسینگ فعالیت دارد. او سال گذشته در مسابقات انتخابی تیم ملی، اول شد. سه ماه پیش هم در مسابقات کشوری این رشته که در مشهد برگزار شد، مقام اول را به دست آورد. در تمام مدت فعالیتش، چه در رده نونهالان و چه حالا که نوجوان است، حتی یک مسابقه را واگذار نکرده است.
او با چشمهایی پرامید و مصمم مقابلم مینشیند و از آرزوهایش میگوید.
- چرا کیکبوکسینگ؟
پدرم وقتی جوان بود، مدت کوتاهی بوکس کار میکرد. او خیلی دوست داشت من رزمیکار شوم. برای همین در این زمینه خیلی مشوقم بود.
- در این رشته احتمال آسیبدیدن ورزشکار زیاد است. با این موضوع مشکلی نداشتی؟
رزمیکارها از روزی که روی تاتامی میروند، پیه همهچیز را به تنشان میمالند؛ من هم میدانستم احتمال دارد آسیب ببینم.
- برایت اتفاق هم افتاد؟ منظورم این است آسیب هم دیدی؟
در مسابقات کشوری انگشتم کامل برگشت. ببینید؛ هنوز بعد از یک سال، بند انگشتم ورم دارد. پدرم در سالن بود. فوری خودم را به مربی رساندم و دستم را نشانش دادم. شیهان علی امیری انگشتم را جا انداخت.
- مسابقه چه شد؟
با همان دست همه مسابقات را پشت سر هم بردم.
- درد انگشت اذیتت نمیکرد؟
چارهای نبود؛ باید میبردم. وقتی نگرانی پدرم را میدیدم، میدانستم نباید امیدش را ناامید کنم.
- یعنی فقط برای پدرت تا الان ادامه دادهای؟
نه اینطورها هم نیست. اوایل تشویقهای پدرم باعث شد علاقهام بیشتر شود، اما وقتی دیدم در اولین مسابقاتم که استانی بود، یکی پس از دیگری حریفانم را پشت سر میگذارم، فهمیدم وقت تلف نکردهام. از همانجا به خودم گفتم یک روز در مسابقات بزرگ جهان شرکت میکنم.
- چقدر برای رسیدن به این هدف تلاش میکنی؟
زندگیام بر مدار این هدف میچرخد. روزی پنجساعت تمرین میکنم. رشته دبیرستانم تربیت بدنی است. درکنار درس، اگر وقت اضافهای داشته باشم، یا فیلمهای مسابقات خودم یا مسابقات مارکوس دیویس را که یکی از بهترینهای این رشته است، تماشا میکنم.
- اولین برد برایت چه حسی داشت؟
وقتی مسابقه تمام شد، مربیام علی امیری، داخل رینگ آمد و با من عکس گرفت که این خیلی برایم لذتبخش بود.
- چیزی به مسابقات اوراسیا نمانده است؛ نگران نیستی؟
راستش اولینبار است که برای شرکت در مسابقه از کشور خارج میشوم. استرسداشتن در چنین موقعیتی، طبیعی است، اما به خودم ایمان دارم. هفتسال است همه وقت و انرژیام را برای رسیدن به هدفم گذاشتهام. تا حالا نباختهام؛ از این به بعد هم قصد باخت ندارم. ازطرفی مربیام جزو اولینهای این رشته در کشور است؛ پس من نسبتبه حریفانم این برتری را دارم.
ارشیا یزداننژاد چهاردهساله است و از هفتسالگی ورزش میکند. علاقهاش به رشتههای رزمی را مدیون اقوام رزمیکارش میداند. داییاش شیهان کیوکوشین بوده و عمویش مربی کاراته. پدرش هم مدتی کشتی میگرفته و مادرش ژیمناستیککار بوده است.
این ژن خوب باعث شد ارشیا رزمیکار شود. او هفتمدال طلا و یک نقره در سطح استان و کشور و کمربند طلایی کیکبوکسینگ را در کارنامه دارد. از نظر مربی، او بسیار جنگجو و باانگیزه است.
رزمیکارها از روزی که روی تاتامی میروند، پیه همهچیز را به تنشان میمالند
- ورزش چقدر برایت جدی است؟
همه عشقم کیکبوکسینگ است. روزی سهساعت در باشگاه و دوسهساعت هم در خانه با پسر همسایه که او هم رزمیکار است، تمرین میکنم.
- چطور شد ژیمناستیککار نشدی؟ مادرت در این رشته فعالیت داشته است.
ژیمناستیک را خیلی دوست دارم، اما رزمی چیز دیگری است. البته پشتک وارو و خیلی حرکات دیگر رشته ژیمناستیک را خوب بلدم.
- لابد این حرکات نمایشی را در سالن، جلو دوستانت اجرا میکنی تا بفهمند آمادگی بدنی مناسبی داری؟
چندسال اول از این کارها میکردم، اما دوسهسالی است که مربی قدغن کرده است.
- چرا؟
یک بار آمدم نیموارو بزنم، آن هم بدون استفاده از دست. با گردن آمدم پایین. خدا رحم کرد که اتفاق بدی برایم نیفتاد.
- بیشتر توضیح بده.
سر یکی از تمرینات جلو شیهان امیری برای اینکه نشان بدهم چقدر روی بدنم مسلطم، حرکت نیموارو را اجرا کردم. او نمیدانست قرار نیست از دستم استفاده کنم. محاسباتم درست در نیامد و با گردن روی زمین افتادم. سرم گیج میرفت و تا نیمساعت حالت تهوع داشتم. مربی آنقدر نگران شد که آن روز باشگاه را تعطیل کرد. البته این حرکت را بعد که بهتر شدم، آنقدر تمرین کردم تا درست انجامش بدهم. (میخندد)
- توی دعواها هم از حرکات رزمی استفاده میکنی؟
یک بار استفاده کردم و هنوز پشیمانم. با یکی از بچههای مدرسه که فحش زشتی داد، دعوا کردم. کار به زد و خورد رسید. لباس همکلاسیام پر از خون شده بود. سر این ماجرا تنبیه بدی شدم. از آنجا به خودم و مربی قول دادم هیچوقت در خیابان از این حرکات استفاده نکنم.
- تو هم در رده نونهالان بارها قهرمان شدهای و هم نوجوانان. مهمترین بُردت کدام بوده است؟
سال گذشته در مسابقات قهرمانی کشور، حریفم از من یک سروگردن بلندتر بود. وقتی او را شکست دادم، همه تماشاگران توی سالن برایم بلند شدند.
امیرعلی حسینی یازدهساله است و در کلاس چهارم درس میخواند. او از کلاس اول به رشتههای رزمی علاقه داشت. این علاقه با دیدن فیلمهایی که در آن مبارزه انجام میشد، شکل گرفته بود، اما خانواده امیرعلی نگران بودند بهخاطر سن کم به او آسیب برسد. بالاخره وقتی کلاس دوم بود، اصرارهایش نتیجه داد؛ این درحالی بود که امیرعلی پسری با اضافه وزن زیاد بود که اوقات خوشش با خوردن تنقلات سپری میشد.
- آمده بودی باشگاه لاغر شوی یا با داشتن اضافهوزن به فکر قهرمانی هم بودی؟
من دوست داشتم اگر بناست به باشگاه بروم، در رشته رزمی فعالیت کنم. خانوادهام وقتی دیدند وزنم خیلی دارد زیاد میشود، در باشگاه ثبتنامم کردند تا هم به علاقهام برسم و هم لاغر شوم.
- نتیجه هم داد؟
بله وقت ثبت نام، کلاس دوم بودم و ۶۳ کیلو وزن داشتم؛ الان کلاس چهارمم و ۵۵ کیلو هستم.
- با آن وزن ورزش کردن سخت نبود؟
روزهای اول فکر میکردم موفق نمیشوم. به مربی میگفتم آرزو دارم بتوانم غلت بخورم. راستش راهرفتن هم برایم سخت بود، چه برسد به حرکات سخت رزمی.
- چقدر طول کشید که موفق شوی؟
۶ ماه بعد از ثبت نام، میتوانستم پاهایم را ۱۸۰ درجه باز کنم و لاغر هم شده بودم. هرکدام از فامیل من را میدیدند، تعجب میکردند.
- کی به این نتیجه رسیدی که استعداد رزمی داری؟
مربی همیشه میگفت داشتن استعداد اصلا مهم نیست. مهم پشتکار است. آدمهای بسیاری هستند که دنبال استعدادشان نمیروند. پس چیزی که اهمیت دارد، علاقه و پشتکار فرد است. من علاقه زیادی به رشته رزمی داشتم و هرروز تمرین میکردم.
وقتی در مسابقات شرکت کردم، پدرم فکر نمیکرد قهرمانی استان را به دست بیاورم. گفت اگر کمربند طلایی را هم به دست بیاوری بهعنوان جایزه میبرمت یک کشور خارجی. کمربند را بردم و آن سفر را رفتم.
- پدرت در مسابقات همراهیات میکند؟
بله، او از روز اول در همه روزهای تمرین همراهم میآید؛ مسابقات که جای خود دارد. او خیلی تشویقم میکند.
فرهاد فتحی ۳۱ سال دارد. او از دوازدهسالگی ورزش را با کشتی شروع کرده است. کنترل چهارپسر در خانه، کار راحتی نبود؛ برای همین خانواده آقای فتحی، فرهاد را که از همهشان شیطنت بیشتری داشت، در باشگاه محله ثبتنام کرد تا در خانه کمتر آتش بسوزاند. رفتوآمد به باشگاه باعث شد او با رشتههای رزمی آشنا شود. دیدن حرکات زیبا در ووشو او را به این رشته علاقهمند کرد. فرهاد مقامهای مختلفی، از استانی تا کشوری، در این رشته به دست آورد.
ازدواج و تحصیل در مقطع کارشناسیارشد باعث شد زمان کمتری را در باشگاه بگذراند و گاهی تنها در مسابقات شرکت کند. او در همان شرایط توانست مدرک داوری کامبت (مبارزه) از فدراسیون انجمنهای رزمی را بگیرد. سال۹۸ در شهرستان جوین، مسابقات ووشو برگزار شد.
استاد علی امیری، داور فدراسیون ورزشهای رزمی بود. طی مسابقات ارتباط فرهاد و شیهان امیری صمیمانهتر شد و به این نتیجه رسیدند که فرهاد، رشته ورزشیاش را از ووشو به کیکبوکسینگ تغییر دهد. او بهخاطر مهارت در کشتی و ووشو بهسرعت توانست در رشته جدید موفق ظاهر شود، بهطوریکه کمربند طلایی این رشته را کسب کرد و یکی از شانسهای رده بزرگسالان برای دریافت مدال در مسابقات اوراسیاست.
- با تغییر رشته ورزشی، ریسک نکردی؟
نمیشود گفت ریسک کردم. ووشو محدودیت سنی دارد. بهترین ووشوکاران در سیسالگی از این رشته کنارهگیری میکنند. چون بیشتر حرکات ووشو، گرفتن و زمینزدن حریف است برای همین احتمال آسیب در آن خیلی زیاد است.
سن که بالا میرود، احتمال آسیبدیدگی در ناحیه کتف و زانو هم بیشتر میشود. ازطرفی کیکبوکسینگ در همه دنیا طرفدار دارد، اما ووشو بیشتر بین کشورهای آسیایی پرطرفدار است. ازطرفی هر دو رشته رزمی هستند و شباهتهای زیادی به هم دارند. البته ووشو سختتر است و کیکبوکسینگ رشتهای سبکتر.
- با داشتن کار و زندگی مشترک چطور فرصت باشگاه آمدن دارید؟ همسرتان شاکی نیست؟
راستش روز خواستگاری با او شرط گذاشتم. او از همان اول میدانست بخشی از وقتم در باشگاه و شرکت در مسابقات میگذرد. حالا هم که فرزند دوسالونیمهای دارم، باز هم بعد از محل کار به باشگاه میآیم و خودم را برای مسابقات اوراسیا آماده میکنم.
- از کار و کاسبی عقب نمیمانید؟
من فوقلیسانس برق دارم و خودم پیمانکارم. پروژه برمیدارم و کار را مدیریت میکنم، وگرنه از پس هزینههای زندگی برنمیآمدم.
- پس وقتتان در روز به کار و ورزش میگذرد.
بله. فعلا تا رفتن به مسابقات اوراسیا هر روز ساعت ۶ از سر کار، مستقیم به باشگاه میآیم و تا ۱۰ شب تمرین میکنم. بعد از مسابقات فشار تمرینات کمتر میشود.
- چه چیزی باعث شد دوباره ورزش را جدی دنبال کنید؟
راستش استاد امیری، روحیه مبارزه را دوباره در من زنده کرد.
- از سختیهای شرکت در این مسابقات بگویید.
فکر کنم همین را بگویم کافی است که در چهلروز ۱۰ کیلو وزن کم کردهام تا سر وزن باشم و در مسابقات در وزن منفی ۸۰ کیلو شرکت کنم.
شیهان علی امیری سیونهساله است و چهره شناختهشده ورزش رزمی کشور. او رئیس و بنیانگذار سبک کامبت در شرق کشور است و ۱۰ سالی میشود که رئیس کمیته داوران استان خراسان رضوی است.
او در دوران قهرمانی، دهها مدال و کمربند و بازوبند قهرمانی و پهلوانی ووشو، کامبت و کیکبوکسینگ را کسب کرده است. ۲۹ سال است در این رشته فعالیت میکند و بیستسالی میشود که مربی شاگردان بسیاری در محله سیدی است.
- اول از همه از مسابقات اوراسیا بگویید.
دوم اسفند به ارمنستان میرویم و سوم اسفند قرعهکشی بازیها شروع میشود. شرکتکنندگانی از چند کشور اروپایی و آسیایی در این سری از مسابقات شرکت کردهاند. بناست پنجروز آنجا باشیم. هرکدام از رزمیکاران تنها یک بازی دارند. آنها در همان یک بازی باید حاصل ماهها تلاششان را به نمایش بگذارند.
- این تکبازی بودن استرس را زیاد نمیکند؟
همینطور است. ولی مسابقات بوکس و خیلی مسابقات دیگر بهصورت تکبازی برگزار میشود. یک بار توی رینگ میروی؛ یا میبری یا میبازی.
- آمادگی بدنی بچهها در چه سطحی است؟
ببینید؛ کسی که به مسابقات برونمرزی میرود، آمادگی بدنی لازم را دارد، اما چیزی که فرق بین دو بازیکن است، آمادگی ذهنی است. ما هر حرکت را هزارانبار تکرار میکنیم و حریفمان هم همینطور. فرق ورزشکاران در روحیه آنهاست.
- در این زمینه چطور؟
من همه تلاشم را کردهام که شاگردانم قبول کنند برندهاند و در رده خودشان بهترین هستند. هر چهارشاگردم روحیهای جنگنده و قوی دارند. امیدوارم برای کشورمان مدالهای خوبی کسب کنند.
- در مربیگری، عشق و علاقه چقدر مؤثر است؟
همهاش عشق است. اگر اینطور نبود، این وقت و انرژی و سرمایه را اگر در بنگاه ماشین یا املاک هزینه میکردم، حالا یکی از مَلاکهای سیدی بودم، اما برای اینکه بچههای سیدی ورزش کنند و به سمت اعتیاد نروند، سالهاست در حوزه ورزش تلاش میکنم.
* این گزارش سهشنبه ۳۰ بهمنماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۱ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.