
۴۰ سال دوخت و دوز با کوکهای رفاقت
سکینه سرچاهی| عاشق کوچه قدیمی خاطرهها هستم؛ عاشق بوی خوش قدیمها، وقتی پدربزرگ کتوشلوار نو برتن میکرد، کنار درخت قدیمی مقابل خانه میایستاد و همه بچهها را دور خودش جمع میکرد تا با هم عکس یادگاری بگیریم. کوچه قدیمی هنوز هست، درخت توت تنومند هم هست اما از خاطره عکسهای یادگاری فقط خیاطخانه قدیمی و خیاطباشی قدیمی محلهمان باقی مانده و دستهایی که نخ و سوزن به دست هنوز میدوزند و میدوزند و میدوزند...
وقتی به قدیمیها دقت میکنی میبینی که به نوع لباسپوشیدن اهمیت زیادی می دادند؛ هر لباسی نمیپوشیدند، در انتخاب جنس لباس وسواس به خرج میدادند و معمولا به جای خرید از بازار، سفارش دوخت میدادند. به همینخاطر برخلاف این روزها که بازار بهدست جنسهای چینی افتاده، بازار خیاطها حسابی گرم بود و برای خود بروبیایی داشتند.
اما حالا با وجود همه تغییراتی که در این شغل رخ داده، بسیاری از خیاطهای قدیمی با حفظ اصالت و سبک و سیاق کار خود هنوز مشتریان قدیمیشان را حفظ کردهاند و فعالیت خود را به همان شکل قدیم ادامه میدهند؛ مانند دوخیاط قدیمی محله ایثارمشهد که سالهاست هردو در کنار هم برای مشتریان خود کتوشلوار میدوزند.
۱۵سال شاگردی در خیاطی عرفانی
مغازهای ۱۲متری که هنوز همان شکل و شمایل ۴۰ سال پیش خود را حفظ کرده است؛ نه قفسهای برای نگهداری پارچهها به چشم میخورد و نه اتاق پُرو خیاطان امروزی را دارد. به همین سادگی است حتی بیریاتر از سقف چوبیاش که سقف سالها رفاقت دو تا از قدیمیترین خیاطهای محله ماست.
غلامرضا و علیاصغر غیر از اینکه سالهاست با هم همکارند با هم نسبت فامیلی هم دارند که بر رفاقت این سالهای باهمبودنشان افزوده است. این پسرعمه، پسردایی را وقتی هرکدام در گوشهای از مغازه، پشت میز خود آرام و بیصدا کار خود را انجام میدهند، میبینم. رحیمی، کمی جوانتر است و حوصله بیشتری برای حرف زدن دارد اما عرفانی که گذشت زمان موهایش را سفید کرده و لرزه به دستان پیرش انداخته، بیشتر دوست دارد حرفهای همکارش را بشنود.
غلامرضا رحیمی که سال۱۳۳۲ در روستای کاریز نو متولد شده، میگوید در سال۱۳۴۲ به مشهد آمده و بعد از ۱۵سال شاگردی در خیاطی عرفانی به همراه پسرعمه خود علیاصغر عرفانی بهطور مشارکتی مشغول به کار شدهاند. غلامرضا میگوید: بیش از ۴۰سال است که ما ساعات زیادی از روز را در کنار هم هستیم و خیاطی میکنیم.
چرخهایمان ژوکی ساده بود
دو چرخ خیاطی برقی، چرخ سردوز و دو میز اتو در گوشههای مغازه به چشم میخورد.رحیمی که پارچهای در دست گرفته و با سوزنی که در دست دارد در حال کوک زدن است، میگوید: اوایل مغازه را با ۴۰هزار تومان راه انداختیم. آن زمان چرخهایمان ژوکی ساده بود و مدتها با چرخش دستگیره با آن کار میکردیم اما بعد از مدتی خودمان با نصب دینام آن را برقی کردیم. با این وجود طولی نکشید که با آمدن چرخهای برقی ساخت ژاپن چرخهایمان را عوض کردیم و هرکدام را به قیمت دو هزار و ۵۰۰ تومان خریدیم.
در گذشته چرخهایمان ژوکی ساده بود و مدتها با چرخش دستگیره با آن کار میکردیم
اتوی زغالی داشتیم
عرفانی که از یادآوری خاطرات سالهای اول کار لبخندی بر لبانش نشانده به اتوهای ذغالی اشاره میکند و میگوید: پیش از انقلاب از اتوهای زغالی استفاده میکردیم که با گذاشتن زغال در آن گرم میشد، اما بعد از مدتها دو اتوی چدن خریدیم و سالهاست که از آنها استفاده میکنیم.
او قیچی در دستش را نشان میدهد و میگوید: این قیچی هم خیلی قدیمی است و بیش از ۴۰ سال عمر دارد که حاضر نیستم آن را با هیچ قیچی جدیدی عوض کنم. غلامرضا که کت و شلوار بخشی از زندگیاش شده برایمان توضیح میدهد: اول باید اندازه مشتری را گرفت؛ بعد با استفاده از الگو پارچه را برش میدهیم و کوکهای درشت میزنیم؛ در این مرحله مشتری لباس را برای پرو میپوشد. بعد از آنکه اندازههای دقیق مشخص شد، چرخکاری میشود و در آخر آن را اتو میزنیم.
امروزیها حاضری میخرند
غلامرضا و علی اصغر از روزهایی حرف میزنندکه هر دست کت و شلوار را به صد تومان میدوختند ولی حالا قیمت دوخت هر دست آن حداقل ۷۰هزار تومان میشود. میخواهم بدانم مشتریهای قدیمشان هنوز هم به آنها سر میزنند یا نه؛ علیاصغر که دستانش هنگام کوکزدن میلرزد و بهآرامی کار میکند ما را همراه میکند با روزهایی که به خاطر سفارش زیاد هرهفته دو دست کت و شلوار میدوختند و روزانه هشت ساعت صرف این کار میکردند.
او میگوید: در گذشته مشتریها بیشتر بودند؛ زیرا مردم به دوخته شدن کت و شلوار اهمیت میدادند و دوست داشتند لباس باکیفیت بپوشند اما حالا بیشتر مردم ترجیح میدهند کت و شلوار آماده بخرند. قدیمیها خیلی صبور بودند اما امروزیها برای اینکه زودتر به نتیجه برسند ترجیح میدهند به بازار رفته و لباس آماده بخرند. غلامرضا ادامه میدهد: با این حال هنوز مشتریهایی داریم که برای دوختن کت و شلوار به اینجا میآیند.
کار و دوستی
عرفانی ۸۴سال دارد و بیشتر عمر خود را در راه دوخت و دوز گذرانده است که بیشترین خاطراتش در همین سالهای کار در ذهن او جای گرفتهاند؛ او میگوید: هنگامیکه شاگرد بودم یکی از همکارانم هنگام اتو زدن، شلواری را سوزاند و برای تعمیر آن را رفو کرد؛ او از من خواست که به صاحبکارمان چیزی نگویم و من هم به خاطر دوستیمان حرفی نزدم.
از چراغ نفتی تا کت و شلوار یادگاری
حرف از خاطره که میشود، رحیمی به کت و شلوار کوچکی که در گوشهای از مغازهاش قرار دارد اشاره میکند و میگوید: آن زمانها که پسرم هفتساله بود برای او کت و شلواری دوختم که باعث شده بود همه به او شاهداماد بگویند؛ به همین خاطر آن را بیشتر از یکبار نپوشید اما من آن را یادگاری نگه داشتم و گوشه مغازه گذاشتم. او گریزی هم به زمستانهای سرد میزند و تعریف میکند: مغازه را با نفت در چراغهای علاءالدین گرم میکردیم و هر زمستان پنج دبه ۲۰لیتری نفت مصرف میکردیم.
آن زمانها که پسرم هفتساله بود برای او کت و شلواری دوختم که باعث شده بود همه به او شاهداماد بگویند
دامادها کتوشلوار سورمهای میپوشیدند
اما حرف که به اینجا میرسد رحیمی خاطره نخستین کتوشلواری که برای داماد دوخته بود را تعریف میکند و از دامادهایی میگوید که بیشتر ترجیح میدادند کتوشلوار سورمهای رنگ بر تن کنند.
عید نوروز شب تا صبح کار میکردیم
رحیمی ادامه میدهد: افرادی که وضعیت مالی مناسبتری داشتند سالی دو بار سفارش کتوشلوار میدادند بقیه هم حداقل یکبار در سال سفارش میدادند، بهویژه نزدیک عیدنوروز که حسابی سرمان شلوغ میشد و شبانهروزی کار میکردیم. او اضافه میکند: قدیم مردم بیشتر پارچههای فاستونی خارجی انگلیسی، سیلکا، آلمانی، کانگا و... که در بازار هم زیاد وجود داشت را انتخاب میکردند.
جوانها کتوشلوار میپوشیدند
عرفانی نیز ما را با خود همراه میکند و به سال۱۳۵۰ میبرد، زمانیکه بیشتر جوانها کتوشلوار میپوشیدند و این لباس همیشگیشان بود. او تعریف میکند: جوانهای قدیم از کتوشلوار بهعنوان لباسی که هم رسمی و هم غیر رسمی بود استفاده میکردند به همین خاطر همیشه باوقار بهنظر میرسیدند در حالیکه اکنون مشاهده میشود بیشتر افراد میانسال، سالمند و افرادی که دارای جایگاه اجتماعی خاصی هستند تمایل به استفاده از کت و شلوار دارند و جوانها بیشتر به پوشیدن لباسهای اسپرت و غربی روی آوردهاند.
شلوارهای دامنگرد
عرفانی ادامه میدهد: آن زمان کتوشلوارها را مدلهای دامنگرد و دامن کلوش ساده و چاکدار میدوختیم که طرفداران زیادی داشت و تقریبا همه جوانها همین مدلها را میپوشیدند. یادم میآید در سالهای ۵۷ تا ۶۰ بیش از ۱۰۰ تا ۲۰۰ کتوشلوار این مدلی دوختهام.رحیمی و عرفانی به دلیل همکاری ۴۰ساله همچنین رفاقت صمیمانهشان بین اهالی محله زبانزد هستند.
این دو خیاط، کت و شلوار را لباسی اداری و بینالمللی میدانند برای همین هم میگویند دوخت کت و شلوار از چهار سال پیش تا الان تغییر زیادی نکرده است.رادیویی قدیمی که بر روی دیوار نصب شده است، تنها رفیق لحظههای سکوت خیاطباشیهای محله ماست. آنها از سالها در کنار هم بودن و کارکردن خوشحال و راضی هستند و درحالیکه همیشه انگشتدانه بر انگشتان خود دارند، کوک میزنند. گرچه در این سالها از ایستادنهای زیاد دچار کمردرد و پادرد شدهاند و چشمهایشان نیز ضعیف شده، روزهای عید برای آنها هنوز روزهای بسیار پرکاری است.
* این گزارش یکشنبه، ۳ دی ۹۱ در شماره ۳۵ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.