کد خبر: ۱۲۹۵۶
۲۷ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
نشان شاهنامه بر شانه بچه‌­های توس

نشان شاهنامه بر شانه بچه‌­های توس

در طرح «یک تابستان با شاهنامه» کودکان و نوجوانان در آرامگاه فردوسی هر روز هفته از طریق یک هنر با شاهنامه آشنا می‌شوند. نقالی، مجسمه‌سازی، تئاتر و کاردستی از جمله این هنرهاست.

تابستان امسال، بچه‌های توس، فضای متفاوتی را تجربه کردند. آنها تعطیلاتشان را با شاهنامه گذراندند و هر‌روز ابیات و داستان‌های شاهنامه را بالا و پایین کردند تا یاد بگیرند چطور سرباز فرهنگی خطه‌ای باشند که از آب و خاکش، فردوسی رشد یافت.

حالا بعد‌از دوماه آموزش، این بچه‌ها از نقالی داستان‌های شاهنامه سر درمی‌آورند، هفت‌خان رستم را روایت می‌کنند، می‌توانند تعدادی از ابیات و داستان‌های شاهنامه را رمزگشایی کنند و از همه مهم‌تر شیفته کتابی شده‌اند که تا پیش از این به‌اندازه چند درسنامه کتاب درسی مدرسه از آن می‌دانستند.

درست اول تابستان بود که با فراخوان مدیریت آرامگاه فردوسی، از اهالی محلات بولوار شاهنامه خواسته شد کودکان و نوجوانانشان را در تابستان به این مجموعه بسپارند. قرار هم این بود که در‌قالب طرح «یک تابستان با شاهنامه» کودکان و نوجوانان این محدوده بیشتر با شاهنامه آشنا شوند تا در آینده، آنها که در جوار آرامگاه فردوسی زندگی می‌کنند، سربازان میراث فرهنگی و حافظان زبان فارسی باشند.

با این کار ارزشمند، طی دوماه مرداد و شهریور، بچه‌های زیادی به‌رایگان آموزش دیدند و هنر تعدادی از آنها را در جشن سده که ۱۰ مهر امسال در آرامگاه فردوسی برگزار می‌شود، خواهیم دید.

گزارش پیش‌رو نگاهی دارد به این طرح خلاقانه که باعث شد همسایه‌های آرامگاه فردوسی بیشتر با شاهنامه آشنا شوند.

 

پنج روز در هفته پای درس حماسی

بچه‌ها سر کلاس آموزش آن‌قدر شوخ و شنگ هستند که گویی به اردو آمده‌اند، اردوی فرهنگی. خیلی‌هایشان هنوز عقربه‌های ساعت به ۱۰ نرسیده، خودشان را به آرامگاه فردوسی می‌رسانند و با کتاب‌های داستانی که بیشترش تیتر شاهنامه و فردوسی دارند، پشت نیمکت و میز‌های چیده‌شده در سایه درختان باغ فردوسی می‌نشینند تا مربی از راه برسد.

خلاف دخترها، پسر‌ها همیشه یک توپ هم به همراه دارند که تا آمدن مربی، گوشه‌ای سرگرم بازی شوند. شور و شعف آنها در اوج بازی که با دیدن مربی نشان‌می‌دهند، عجیب است.

شور و شوقی که بچه‌ها در روز‌های اول برگزاری طرح «یک تابستان با شاهنامه» به آموزش نشان دادند، باعث شد کلاس‌ها از یک روز در هفته به پنج‌روز در هفته ادامه یابد.

حالا این دختران و پسران علاقه‌مند، روز‌های شنبه شاهنامه و نقالی را می‌آموزند، یکشنبه‌ها مفاهیم و رمزگشایی‌های ابیات و داستان‌های شاهنامه را آموزش می‌بینند، روز‌های دوشنبه با آیین‌های باستانی در شاهنامه آشنا می‌شوند، روز‌های سه‌شنبه اشکال شاهنامه را در‌قالب کاردستی در‌می‌آورند و یاد می‌گیرند چطور با گل سفال، مجسمه‌های مربوط به شاهنامه را بسازند و روز‌های چهارشنبه هم با آموزش تئاتر برای نقالی بهتر آماده می‌شوند.

 

پا جای پای پدربزرگ

درمیان دختران، مریم با علاقه زیاد و ماهرانه نقالی می‌کند. دوستانش هم مشتاقانه چشم به حرکات دست و صورت او دوخته‌اند و هرچند دقیقه یک‌بار برایش دست می‌زنند.

مریم امین‌پور با گذراندن این کلاس‌ها حالا بیشتر از همیشه برای نقال شدن شوق دارد و حتی دوست دارد در آینده این هنر را حرفه‌ای‌تر ادامه دهد.

چون ابیات و داستان‌های شاهنامه رمزگشایی شد، به حفظ‌کردن شاهنامه هم علاقه پیدا کردم

این نوجوان محله فردوسی که می‌توان هر‌روز او را در کلاس‌ها پیدا کرد، می‌گوید در کلاس‌های تابستانه بیشتر با شاهنامه آشنا شده‌است؛ «پیش از این برای اهالی این محله کلاس آموزشی برگزار نشده بود تا فردوسی و شاهنامه را بیشتر بشناسند. اما خود من به‌خاطر نقال‌بودن مرحوم پدربزرگم، قاسم امین‌پور، تاحدودی با شاهنامه آشنا بودم. در این کلا‌س‌ها یاد گرفتم چطور نقالی را با حرکات اجرا کنم.

از طرف دیگر، چون ابیات و داستان‌های شاهنامه رمزگشایی شد، به حفظ‌کردن شاهنامه هم علاقه پیدا کردم و در طول دوماه موفق شدم داستان و ابیات مربوط به کیومرث و بخش‌های ستایش و آفرینش را حفظ کنم.»

 

راوی شاهنامه در خانه

نرجس، فاطمه و کوثر سه خواهری هستند که با هم در کلاس‌های «یک تابستان با شاهنامه» شرکت می‌کنند.

کوثر سیزده‌ساله بیشتر از خواهرانش با شاهنامه آشناست که دلیل آن را کتاب‌های درسی کلاس دوم، پنجم و ششمش می‌داند.

اومی‌گوید: می‌دانستم فردوسی سی‌سال برای کتابش زحمت کشیده است، اما وقتی خانم توکلی‌فر ابیات و داستان‌های آن را رمزگشایی کرد، تازه متوجه شدم شاهنامه چه گنجی است.

نرجس و فاطمه هم مثل خواهرشان در این کلاس‌ها بیشتر با شاهنامه آشنا شده‌اند؛ البته، چون سنشان کم است، عاشق بخش ساخت کاردستی هستند.

نرجس می‌گوید: با ساخت کاردستی، داستان‌های شاهنامه را هیچ وقت فراموش نمی‌کنیم؛ مثلا وقتی کاردستی آتش و هوشنگ را ساختیم، متوجه شدم که داستان خلق آتش در شاهنامه چگونه است. این داستان آن‌قدر برایم جذاب بود که وقتی به خانه رسیدم، چندین‌بار برای پدر و مادرم تعریفش کردم.

 

نشان شاهنامه بر شانه بچه‌­های توس

 

وطن‌پرست باشیم

مبینا بهادر می‌گوید خانواده‌اش از چند نسل قبل ساکن محله فردوسی بوده‌اند و این خاک را دوست دارد. او از تأثیر معلم فارسی‌اش در علاقه‌مندی‌اش به شاهنامه می‌گوید و اینکه این کلاس‌ها چقدر بر اطلاعاتش درباره فردوسی و شاهنامه افزوده است.

مبینا که چند‌تن از دوستانش را هم تشویق کرده که به این کلاس‌ها بیایند، درباره حس جدیدی که بعد‌از آموزش دارد، چنین می‌گوید: مربی‌های ما خیلی زیبا داستان‌های شاهنامه را تعریف کردند و من که کتاب زیاد می‌خوانم، الان می‌گویم هنوز داستانی‌هایی که مثل شاهنامه بی‌نظیر باشد، نخوانده‌ام.

با خوانش داستان‌ها در کلاس‌های تابستان یاد گرفتیم قدر خاکمان را بدانیم، وطن‌پرست باشیم و حتی به یک برگ درخت از کشورمان و به‌خصوص محله‌مان آسیب نرسانیم. از طرف دیگر آن‌قدر داستان‌هایی که استادمان تعریف کرد، برایم شیرین بود که تصمیم گرفتم به‌جای کتاب داستان‌های خارجی، داستان‌های شاهنامه را بخوانم.

 

حالا دیگر به هفت‌خان تسلط دارم

ریحانه زارع بیشتر از بچه‌های دیگر دوست دارد برایمان بگوید در این کلاس‌ها چه چیزی نصیبش شده‌است. اول از همه تند‌تند هفت‌خان رستم را برایمان نام‌می‌برد.

علاقه او به شاهنامه به مدرسه و حضورش در برنامه شعرخوانی برمی‌گردد؛ «چند بیت شاهنامه را حفظ کردم و در مدرسه برای معلمم خواندم. حتی وقتی در خانه راه می‌روم، با خودم شعر زمزمه می‌کنم و سعی می‌کنم ابیات بیشتری حفظ کنم. با همین علاقه در کلاس‌های تابستان سعی کردم هفت‌خان را با ابیاتی مربو‌ط‌به هر‌یک از خان‌ها حفظ کنم و حالا مسلط به آن شده‌ام و با جان و دل برای خانواده و دوستانم می‌خوانم.»

با خوانش داستان‌ها در کلاس‌های تابستان یاد گرفتیم قدر خاکمان را بدانیم، وطن‌پرست باشیم

یاسمن دلیر هم مثل ریحانه با این آموزش‌ها دارد برای نقالی شاهنامه تلاش می‌کند. حرف او این است که کلاس‌ها ولو یک روز در هفته ادامه پیدا کند و از طرف دیگر، چون بچه‌ها بیشتر به نقالی علاقه‌مند هستند، در جلسات آموزشی نقالی شاهنامه، از نقالان بزرگ این حرفه دعوت شود که بچه‌ها نحوه اجرا را هم ببینند.

 

مرور عصر یخبندان در شاهنامه

مهدی شمس، سن و سال چندانی ندارد، اما مادرش برای شرکت در این کلاس‌ها او را به آرامگاه می‌آورد و منتظر می‌ماند تا کلاسش تمام شود.

مهدی عاشق بخش داستان‌خوانی شاهنامه و تئاتر است. با وجود سن کمش، چهار داستان از شاهنامه را ماهرانه تعریف می‌کند. او می‌گوید: با این کلاس‌ها با داستان آفرینش آشنا و متوجه شدم عصر یخبندان در دوران سیامک بوده و داستانش در شاهنامه بیان شده است. بعد‌از شنیدن این داستان، دیگر مثل قبل، عاشق انیمیشن عصر یخبندان خارجی نیستم.

 

نفس کشیدن در دیار فردوسی را قدر بدانیم

طرح «یک تابستان با شاهنامه» نخستین طرحی بود که درقالب آموزش برای کودکان و نوجوانان در آرامگاه فردوسی به اجرا درآمد. ایده اولیه آن را مسئول مجموعه تاریخی و فرهنگی آرامگاه فردوسی داد و شورای اجتماعی محلات و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مستقر در آرامگاه را برای اجرا وسط میدان آورد.

مسئول مجموعه تاریخی و فرهنگی آرامگاه فردوسی معتقد است برای آشنایی کودکان و نوجوانان توس با فردوسی و شاهنامه باید قدم بیشتری برداشته شود و در توضیح طرحش چنین می‌گوید: حرف من همیشه این است که وقتی بچه‌های توس درباره توس، فردوسی و شاهنامه شناخت پیدا کنند می‌توانند خدمات بهتری به این خطه ارائه دهند. باید آنها بدانند که در جایی نفس می‌کشند که بزرگانی مثل فردوسی بوده‌اند و حافظ آن باشند.

طبق گفته‌های رضا یوسفی طرح یک تابستان با شاهنامه، با همین هدف در خرداد با همراهی هشت‌مربی که داوطلبانه پای کار آمدند، آماده اجرا شد تا کودکان بلافاصله بعداز تعطیلی مدرسه آموزش ببینند، اما جنگ دوازده‌روزه و بعد از آن تعطیلی‌ها طرح را به تعویق انداخت و از اواخر تیرماه بسیاری از کودکان و نوجوانان بولوار شاهنامه سر کلاس این آموزش‌ها نشستند.

او با تأکید بر اینکه این بچه‌ها باید با شاهنامه مأنوس شوند و سفیران زبان فارسی و شاهنامه در مدارس و بین خانواده‌ها باشند، می‌گوید: برای همین سطح آموزش را رساندیم به میزان درک آنها؛ یعنی با زبان خودشان آنها را با نقالی، داستان‌های شاهنامه، آیین‌ها، ابیات و رمزهایشان و... آشنا کردیم.

یوسفی معتقد است این بچه‌ها که همسایه آرامگاه به شمار می‌آیند، باید طوری آموزش ببینند که از ظرفیتشان در آینده در آرامگاه استفاده کنند. البته به گفته او مجموعه هم برنامه‌های تشویقی دارد؛ اینکه در جشن و برنامه‌های داخل آرامگاه از ظرفیت همین کودکان و نوجوانان استفاده کنند.

مسئول مجموعه تاریخی و فرهنگی آرامگاه فردوسی که از استقبال خوب بچه‌ها از این برنامه در تابستان می‌گوید، اشاره می‌کند که با بازشدن مدارس، آموزش‌های رایگان قالب متفاوتی پیدا خواهد کرد.

 

نشان شاهنامه بر شانه بچه‌­های توس

 

عزت‌نفسی که آموزش به بچه‌ها داد

غزاله توکلی‌فر، پیش از آنکه دوماه آموزش داوطلبانه را در آرامگاه فردوسی برای بچه‌های توس قبول‌کند، سال‌هاست از سر شیفتگی به شاهنامه بچه‌ها را با این کتاب بزرگ و شگفتانه‌هایش آشنا می‌کند.

او که طی دوماه، آموزش مفاهیم و رمزگشایی ابیات و داستان‌های شاهنامه را برای بچه‌ها برعهده داشت، با آموزش ستایش ادب، ستایش خرد و ستایش مهر به آنها عزت‌نفس داد.

وقتی بچه‌های توس درباره توس، فردوسی و شاهنامه شناخت پیدا کنند می‌توانند خدمات بهتری به این خطه ارائه دهند

حالا با اعتقاد بر اینکه کودکان به‌عنوان سربازان فرهنگی آینده باید با شاهنامه پیوند بخورند و در این راستا راهی جز آموزش وجود ندارد، می‌گوید: در این دوره برای بچه‌ها داستان‌های بسیاری را بیان و تشریح کردم که با نشان‌دادن عکس همراه بود. برایشان تعجب آور بود که ما هم عصر یخبندان داشته‌ایم که به دوران سیامک برمی‌گردد و‌.... آنها آموختند که شاهنامه افسانه نیست.

 

استعداد خوب کودکان برای آشنایی با شاهنامه

ستاره شهنواز که به وقت گفت‌و‌گو با ما بار‌ها می‌گوید حضور در چنین دوره‌ای افتخار کارنامه اوست، تجربه سال‌ها برگزاری کارگاه‌های جشن باستان و مادر و کودک را دارد.

او طی دوماه آیین‌های باستان را به بچه‌ها آموزش داد تا به قول خودش، درراستای ارتقای فرهنگ با نام فردوسی و شاهنامه گامی بردارد.

شهنواز می‌گوید: در این طرح تلاش کردم کودکان را از‌طریق قصه‌گویی، بازی‌های گروهی، نمایش خلاق، کاردستی و فعالیت‌های هنری با بخش‌هایی از داستان‌ها و آیین‌های شاهنامه آشنا کنم.

بچه‌ها با جشن نیمه تابستان (تموز) و امردادگان، شهریورگان و مهرگان آشنا شدند و در‌قالب تجربه‌های شاد و مشارکتی مثل نقاشی، ساخت دیوار امرداد و بازی‌های نمایشی توانستند با مفاهیم فرهنگی و ارزش‌های داستان‌های شاهنامه ارتباط برقرار کنند.

او این حضور داوطلبانه را به نیت شادی روح مرحوم پدرش پذیرفت که سال‌ها معلم ادبیات بود و اولین جرقه‌های شناخت فردوسی و شاهنامه را در وجود او روشن کرد.

 

گوش شنوای بچه‌های توس

مهسا مرزیار سال‌هاست در مدارس درس شاهنامه می‌دهد و امروز خودش را مدیون فردوسی و شاهنامه می‌داند.

شنبه هر هفته بچه‌ها به شوق یادگرفتن نقالی، سر کلاس‌هایش در آرامگاه حاضر می‌شوند و او برایشان از شاهنامه می‌گوید و نقالی آن.

البته که خود مرزیار تأکید می‌کند در آموزش‌ها بیشتر دنبال این بود که بچه‌ها ابتدا با شاهنامه آشنا شوند بعد نقالی را شروع کنند؛ هر کار مقدمه‌ای دارد و مقدمه نقالی هم شناخت خوب شاهنامه است. البته می‌توان متنی به بچه داد و گفت حفظ کند و نقالی‌اش را اجرا کند، اما این کار آورده‌ای ندارد. به‌همین‌دلیل در این دوماه تلاش کردم بچه‌ها ابتدا با پند‌های شاهنامه آشنا شوند و بعد نقال آن شوند.

او تعریف می‌کند: این بچه‌ها واقعا به شاهنامه علاقه‌مند بودند؛ برای همین هر‌روز می‌دیدیم کتابشان را زیر بغل زده‌اند و خودشان را به کلاس‌ها رسانده‌اند و از بینشان، چندنفر هم در نقالی پیشرفت خوبی داشتند.

 

نشان شاهنامه بر شانه بچه‌­های توس

 

بچه‌هایی سرشار از شوق آموختن شاهنامه

سارا مروی‌نیا، مسئول آموزش تئاتر در این طرح است تا بچه‌ها یاد بگیرند چطور نقال بهتری باشند.

او که سال‌هاست بازرس انجمن صنفی کودکان و نوجوانان در نمایش و تئاتر است، می‌گوید: کودکی، شکل‌دهنده زندگی فرد در آینده است. پس اگر نهالی در این دوران در وجود کودک کاشته شود، حتما روزی ریشه می‌زند و سر برمی‌آورد. بهترین روش برای اینکه شاهنامه شناسانده شود، همین بچه‌ها هستند.

مروی‌نیا می‌گوید: من در این طرح به بچه‌ها یاد می‌دادم چطور حس‌ها را در حکایت بیان کنند و در حالت‌های مختلف چطور برخوردی داشته باشند تا آماده نقالی شوند. بین آنها بچه‌هایی حضور داشتند که بدون هیچ زمینه آموزشی، بسیار بااستعداد بودند.

به گفته این مربی، این کودکان سرشار از شوق آموختن شاهنامه هستند؛ حالا یکی دوست دارد بازیگر نقشی از شاهنامه باشد، دیگری دوست دارد نقالی کند و آن یکی دوست دارد قصه‌گوی آن باشد.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۲۷ شهریورماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۰۹ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44