کد خبر: ۱۱۳۶۶
۰۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۱
یک دهه کولبری پدر پسری؛ از خانه تا مسجد

یک دهه کولبری پدر پسری؛ از خانه تا مسجد

اهالی محله کوی سلمان بیش از ۱۰ سال است که هر روز چهارمرتبه نظاره‌گر سیدمرتضی سیدی هستند، درحالیکه با صدای اذان ظهر و مغرب، پدر بیمارش را برای اقامه نمازجماعت کول می‌کند و به مسجد می‌آورد.

روبه‌روی مسجد ایستاده‌ایم که نگاهمان روی مردی جوان سنگین می‌شود. آهسته و آرام بدون هیچ توجهی به اطراف، چرخ ویلچری را که روی آن پیرمردی موسفیدکرده تکیه داده، به جلو می‌راند. دم در مسجد می‌ایستند.

مرد جوان پیش پای پیرمرد می‌نشیند. بعد او را به پشت می‌گیرد و از پله‌ها بالا می‌رود. در صحن مسجد، گوشه‌ای در صف نمازگزاران می‌ایستد، خم می‌شود و پیرمرد را به‌آرامی روی زمین می‌نشاند. برمی‌گردد، ویلچر را در سمت دیگری از مسجد جابه‌جا می‌کند و دوباره به صف نمازگزاران ملحق می‌شود.

پس از پایان نماز بازمی‌گردد. دوباره پیش پای پیرمرد می‌نشیند. او را به پشت می‌گیرد و از پله‌ها پایین می‌آید و روی ویلچر می‌نشاند. اهالی محله حالا بیش از ۱۰ سال است که هر روز چهارمرتبه این ماجرا را نظاره‌گرند؛ مرد جوان هربار که صدای اذان ظهر و مغرب توی گلدسته‌ها می‌نشیند، پدر بیمارش را برای اقامه نمازجماعت به مسجد می‌آورد، بدون اینکه حتی یک روز در آن وقفه‌ای ایجاد شده باشد.

 

 

اوصافش را پیش از این از ساکنان محله کوی سلمان شنیده بودیم و حالا خود شاهد ماجراییم؛ ماجرایی که دوقصه را در دل خود جاداده است؛ یکی روایت روز‌های سیدجواد سیدی است که با وجود بیماری و ناتوانی، خواندن نمازجماعتش را ترک نکرده و دیگری شرح حال سیدمرتضی سیدی است که نزدیک به ۱۰ سال است هر روز دو مرتبه پدرش را برای خواندن نماز به مسجد می‌آورد و پیش از او، برادرش این وظیفه را به‌عهده داشته است. گفتگوی پیش‌رو گزارشی است از این دو ماجرا.

با سیدجواد بعد از پایان نمازش درحالی‌که روی ویلچر نشسته است، سر صحبت را باز می‌کنیم تا از روز‌های آشنایی‌اش با مسجد و دلیل اینکه اصرار دارد حتما با وجود بیماری، نماز را به‌جماعت بخواند، بگوید. کلمه پشت کلمه می‌اندازد که: «اهل فریمانم و ۵۵ سالی از خدا عمر گرفته‌ام. سال‌۴۲ بود که همراه پدرم به مشهد آمدیم و در خیابان علیمردانی ساکن شدیم. حقیقتش سن‌وسالی نداشتم که پدرم، پایم را به این مسجد باز کرد. او بود که هر روز دستم را می‌گرفت و با خودش به مسجد می‌آورد تا نماز خواندن به‌جماعت را یادم دهد. پدرم می‌گفت: «اگر چیزی برای آخرتت بماند، همین نماز خواندن است که خدا را پیوسته به خاطرت می‌آورد و باعث می‌شود که از لغزش‌ها دور بمانی. نماز به‌جماعت این فواید را بیشتر می‌کند.»

در گذشته که دنیا این‌همه پیشرفت نکرده بود و این رسانه‌ها و وسایل ارتباطی وجود نداشت، مسجد یک پایگاه مردمی بود که آمد‌ورفت به آن باعث می‌شد با مسائل روز آشنا شده و پای حرف چند دوست و همسایه از حال دیگران باخبر شوی. خب، مسلمانی به همین چیزهاست دیگر؛ یاد خدا، گناه نکردن و خبر گرفتن از حال مومنان که هر سه اینها با نمازجماعت به‌دست می‌آید. این جمله‌ها از کودکی آویزه گوشم بوده و علاقه مرا به نمازجماعت چندبرابر کرده است. همین شده که بعد از این همه سال و با وجود بیماری، بازهم دوست دارم به مسجد بیایم و نمازم را به‌جماعت بخوانم.»

 

یک دهه عاشقی «سیدی»؛ پسری که پدرش را برای نماز تا مسجد کول می‌کند

 

در دوره سربازی به این بیماری مبتلا شدم

سیدجواد درباره سابقه بیماری و دلیل ابتلایش به آن نیز چنین می‌گوید: «سال ۵۹ عازم جبهه شدم و تا سال ۶۲ سرباز وظیفه بودم. بیماری‌ام تقریبا از همان روز‌ها شروع شد؛ البته باید بگویم که این یک بیماری ژنتیکی است که خودش را آنجا نشان داد. اوایل در دویدن از دیگران عقب می‌ماندم، اما مشکلم آن‌قدر‌ها جدی نبود. بعد از پایان خدمتم در سال‌های ۶۴، ۶۵ و ۶۷ به جبهه برگشتم و در هر نوبت بین ۴۵ روز تا ۲ ماه داوطلبانه خدمت کردم، اما بیماری، چهره واقعی خودش را بعد‌ها و به‌مرور زمان نشانم داد.»

 

امیدوارم پسرم هرگز بیمار نشود و خدا به او فرزندانی صالح عطا کند

عقربه‌ها ساعت ۱۲:۱۰ را نشان می‌دهد و سیدمرتضی بنا به قراری که دارد، باید برود. لحظه خداحافظی از او می‌پرسیم که تا چه وقت قرار است پدر را به مسجد بیاورد که می‌گوید: «تا روزی که توان داشته باشم.» از سیدجواد هم سوال می‌کنیم که برای پسرش چه آرزویی دارد. کلمه‌ها را با لحن مهربانی پشت لب می‌آورد که: «امیدوارم هرگز بیمار نشود و خدا به او فرزندانی صالح عطا کند.»

 

یاد خدا و خبر گرفتن از حال مومنان با نمازجماعت به‌دست می‌آید. به همین خاطر با وجود بیماری، دوست دارم به مسجد بیایم

سیدمرتضی یک الگوست

عبدالرضا طیبی می‌گوید: «من یکی از افرادی بودم که از سیدمرتضی پرسیدم خسته نشدی از این همه سال کول گرفتن پدرت؟ او فقط لبخند زد و گفت: «نه». جوان بی‌ریایی است و تا حالا ندیده‌ام که حرفی در این‌باره بزند، فقط هر ظهر و شب شاهدیم که با چه احترامی پدرش را به مسجد می‌آورد و با چه عزتی او را بعد از خواندن نماز به خانه برمی‌گرداند. سیدمرتضی در زمانه‌ای که خیلی‌ها احترام به پدر و مادر را فراموش کرده‌اند، یک الگو و نمونه است. خود آقاجواد هم مرد آرام و باتقوایی است و اهل مسجد برای آنها احترام زیادی قائل هستند. البته این بزرگواری تنها در سیدمرتضی خلاصه نمی‌شود و پیش از او هم برادرانش، وظیفه رساندن پدر به مسجد را به‌عهده داشتند.»

 

نتیجه تربیت خانوادگی

حاج‌آقای مروی هم می‌گوید: «شاید خیلی‌ها بگویند ما هم چنین کاری را انجام می‌دهیم، اما بعید نیست که بعد از چند ماه، جابزنند و به بهانه‌های مختلف از زیر بار این مسئولیت، شانه خالی کنند ولی خانواده آقاجواد حدود ۱۵ سال است که هر روز این کار را انجام می‌دهند و تا به امروز خسته نشده‌اند. چه کسی می‌تواند بگوید که این کارِ کوچکی است؟ این خانواده این‌همه سال هر روز در گرمای تابستان و سرمای زمستان، از علاقه پدرشان به مسجد غافل نشده‌اند و روزی دوبار او را برای اقامه نماز به مسجد می‌آورند.

سال‌های خیلی قبل‌تر که پسر بزرگ‌تر سیدجواد او را به مسجد می‌آورد، همین آقامرتضی هم گاهی همراهشان بود. حالا آقامرتضی می‌آید و من گاهی پسر خودش را می‌بینم که همراه پدر و پدربزرگش به مسجد می‌آید. پرواضح است که همه اینها در الگوپذیری نسل‌به‌نسل این خانواده تاثیر می‌گذارد و تربیت خانوادگی این‌گونه شکل می‌پذیرد.»

وی ادامه می‌دهد: «ما هر روز شاهدیم که آقاسیدمرتضی با چه دشواری این کار را انجام می‌دهد؛ او هر روز پایین پله‌ها خم می‌شود و با یک حرکت، پدرش را روی پشتش می‌گذارد. بعد از پله‌ها بالا می‌رود و او را به‌آرامی روی زمین می‌گذارد. دوباره وقتی نماز به پایان می‌رسد، پایین پای پدرش می‌نشیند و او را به پشت می‌گیرد، از پله‌ها پایین می‌برد و روی ویلچر می‌گذارد و به خانه برمی‌گرداند؛ هر روز صدای اذان ظهر و مغرب که توی گلدسته‌ها می‌نشیند، کار او همین است و جز در مواقعی که حال سیدجواد خوش نبوده، پیش نیامده که در مسجد نباشند.»

 

یک دهه عاشقی «سیدی»؛ پسری که پدرش را برای نماز تا مسجد کول می‌کند

 

فواید نمازجماعت

آقای مروی می‌گوید: «شما وقتی برای خواندن نماز به مسجد می‌آیید، ناخواسته با دیگران وارد تعامل می‌شوید و این باعث اجتماعی شدنتان می‌شود. این می‌تواند اولین فایده نمازجماعت باشد. دومین فایده، اتحادی است که در گفتگوی دو مسلمان شکل می‌گیرد و سومین فایده، نشاطی است که از هم‌جواری با دیگران به شما منتقل می‌شود. این نشاط، مهربانی شما را با خانواده و اطرافیان، برایتان به ارمغان می‌آورد. در اسلام هم بسیار درباره نمازجماعت توصیه شده، تاآنجاکه گفته‌اند ثواب آن آن‌قدر زیاد است که در شمار نمی‌آید.»

 

احترام به پدر و مادر

عبدالرضا طیبی می‌گوید: «در اهمیت احترام به پدر و مادر همین بس که در کتاب دینی ما مسلمانان آمده؛ پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید، بنابراین باید با ایشان رفتاری مؤدبانه داشته باشیم؛ به‌ویژه در مواقعی که پدر و مادر سال‌خورده و پیر شده‌اند و نیاز بیشتری به حمایت و محبت ما دارند. همچنین در آیه دیگری آمده است: «به او توصیه کردیم که شکر من و پدر و مادرت را به‌جا‌ی آور که بازگشت همه شما به‌سوی من است.»

 

* این گزارش در شماره ۲۲۳ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۱ آذرماه سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44