کد خبر: ۱۱۳۱۶
۲۹ دی ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰
شمع‌‌ها مایه آرامش جوان توانیاب محله ایثارگران شدند

شمع‌‌ها مایه آرامش جوان توانیاب محله ایثارگران شدند

محمدمهدی سراجی، جوان ساکن محله ایثارگران، روی ویلچر می‌نشیند و دست‌هایش نیز آن‌چنان قوتی ندارند. اما بیکار نمانده، با اراده‌ای مضاعف، به زندگی‌اش رنگ دیگری داده است.

محمدمهدی سراجی، جوان ساکن محله ایثارگران، روی ویلچر می‌نشیند و دست‌هایش هم آن‌چنان قوتی ندارند. اما بیکار نمانده، با اراده‌ای مضاعف، به زندگی‌اش رنگ دیگری داده است و حالا بیش از پیش، خودش را توانمند می‌داند. او که مدتی است هنر شمع سازی را از معلمش آموزش دیده است، حالا با استفاده از قالب‌ها و رنگ‌های زیبا، پارافین را به محصولی ارزشمند تبدیل می‌کند.

 

یار کمکی مادر

شمع‌های دست‌ساز زیبایش را روی میز کوچکی چیده و خودش هم کنار بخاری روی تشک نشسته است. هر هفته روز‌های دوشنبه، مادرش سینی وسایل کار را کنار او نزدیک بخاری می‌گذارد تا بدون نگرانی کارش را شروع کند. برای شنیدن قصه او باید به زمان تولدش برویم. محمد مهدی هجده‌سال پیش با ضایعه نخاعی به دنیا آمد. در همه این سال‌ها چندباری عملش کردند تا بتواند روی ویلچر بنشیند و دست‌هایش را تکان دهد.

مادرش، زهرا محمودی همیشه او را همراهی کرده و هر‌کاری از دستش بر آمده برایش انجام داده است. محمدمهدی می‌گوید: از ابتدای تولد تا امروز اگر مادر همراهم نبود، به‌تنهایی از پس کار‌ها برنمی‌آمدم. حتی درس‌خواندنم را مدیون او هستم. تا آخر دوره ابتدایی، مادر هر‌روز من را بغل می‌کرد و از پله‌های خانه پایین می‌برد تا روی ویلچر بنشینم و به مدرسه بروم و دوباره من را برمی‌گرداند. اما از سال گذشته وزنم زیاد شده است و مادر نمی‌تواند به تنهایی من را تا پایین ببرد؛ برای همین درسم را در خانه می‌خوانم.

محمد مهدی هجده‌سال پیش با ضایعه نخاعی به دنیا آمد. در همه این سال‌ها چندباری عملش کردند

چند‌سال پیش، پدرش هم به بیماری قند خون مبتلا شد و پایش را قطع کردند. با این اوصاف حالا مادر، نان‌آور خانه است. همه این مشکلات دست‌به‌دست هم داده است تا محمدمهدی به فکر درآمد و کمک به خانواده بیفتد. البته در این راه، علاوه‌بر مادر، معلمش، اکبر دولتی، هم کنار او بوده و مسیر را برایش هموار کرده است تا او کسب‌و‌کار خانگی‌اش را راه بیندازد.

اکبر دولتی، معلم دوران دبستان محمد‌مهدی که همیشه دغدغه دانش‌آموزانش را دارد، متوجه غیبت او از مدرسه می‌شود. با مادر محمد‌مهدی صحبت می‌کند تا هر‌زمان فرصت داشت، پسرش را به خانه او ببرد تا در درس‌ها کمکش کند. کنار همین درس‌دادن‌ها بوده که محمدمهدی را تشویق می‌کند شمع‌سازی را یاد بگیرد و درآمد کسب کند.

خود محمد‌مهدی تعریف می‌کند: یک‌بار که آقای دولتی به خانه ما آمده بود، از کیفش کلی وسیله درآورد و از مادرم خواست یک بطری خالی نوشابه بیاورد. بعد هم پارافین را در ظرف فلزی ریخت و روی بخاری گذاشت تا با شلعه کم آب شود. فتیله را دستم داد تا در همان در بطری، شمع درست کنیم. با همکاری هم پشت سر هم این کار را انجام دادیم. همان روز آقا معلم همه آن شمع‌ها را از من خرید تا انگیزه‌ام برای ادامه کار بیشتر شود.

 

شمع سازی نوجوان توانیاب محله ایثارگران روی ویلچر

 

درآمد از مسیر «آرامش»

محمد‌مهدی چند ماهی می‌شود که کانال شمع‌سازی «آرامش» را در فضای مجازی راه انداخته است و مخاطبانش برای سفارش سراغ این کانال می‌روند. نور، گرما و بوی شمع برایش آرامشی به‌دنبال داشته است که ترغیبش کرده کارش را با جدیت دنبال کند. او می‌گوید: شمع، دنیای بزرگ و پیچیده‌ای دارد. می‌توانم مدل‌های مختلف و زیادی با آن بسازم. برنامه‌ام این است در این حوزه کارآفرین شوم، یک کارگاه کوچک خانگی برای معلولان و زنان سرپرست خانوار راه بیندازم و به دیگران هم ساخت شمع را آموزش دهم. طرح‌های جدید را دیده‌ام و می‌خواهم کار‌های نو و خلاقانه تولید کنم تا خریداران بیشتری داشته باشم.

محمد‌مهدی از وقتی به درآمد رسیده است، در خرج خانه به مادر کمک می‌کند. او تا چند‌سال پیش، دوست داشت مهندس عمران شود و برای مادرش خانه بسازد؛ ولی حالا می‌خواهد تحصیلش را در رشته کامپیوتر ادامه دهد. البته هنوز مهم‌ترین آرزوهایش، خرید ویلچر برقی برای خودش و خانه‌ای برای مادر است.

کمی حمایت برای موفقیت

اکبر دولتی، معلم دبستان چند معلولیتی کوشا: بچه‌های استثنایی، به‌ویژه معلولان جسمی و حرکتی توانایی‌های بسیاری دارند که با کمی حمایت می‌توانند در زندگی رشد کنند و به موفقیت برسند. محمد‌مهدی سال اولی که به مدرسه رفتم، دانش‌آموزم بود. آرام بود و در کلاس همکاری می‌کرد. هر وقت سؤالی داشت، می‌پرسید. همیشه به یاد من است و با پیام احوالم را می‌پرسد. وقتی متوجه شدم دیگر نمی‌تواند به مدرسه بیاید، تصمیم گرفتم برای آموزش به خانه آنها بروم. تا زمانی‌که وقت داشته باشم در آموزش به او کمک می‌کنم. خیلی فکر کردم چه کاری برای او مناسب است؛ مثلا در کلاس به نقاشی یا ساده‌دوزی علاقه‌ای نشان نمی‌داد، تا اینکه متوجه شدم به شمع‌سازی علاقه دارد و از این کار لذت می‌برد. مقداری وسیله برایش تهیه کردم تا کار را شروع کند و حالا خودش با اشتیاق ادامه می‌دهد.

خودم با تکه‌پارچه و چوب، عروسک درست می‌کنم و چندباری هم در مدرسه کوشا و با کمک بچه‌ها نمایش‌های عروسکی اجرا کرده‌ام تا خنده بر لب‌های آنان بنشیند. همین فعالیت‌ها به دانش‌آموزانم برای دنبال‌کردن علایق هنری انگیزه داده است. من تکه‌پارچه‌ها و چوب‌های ساخت عروسک را با خودم به خانه محمد‌مهدی می‌برم و همان‌طور‌که در ساخت شمع به او کمک می‌کنم، عروسک‌هایم را می‌سازم.

 

* این گزارش در شماره ۵۸۹ شهرارا محله منطقه ۱ و ۲ مورخ ۲۹ دیماه سال ۱۴۰۳ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44