زهرا زنگنه| وقتی گفتند قرار است برای ادامه خدمتش راهی مشهد شود، فکر میکرد این همان اتفاق خوبی است که او را مجاور حضرترضا (ع) میکند؛ غافل از اینکه قرعه از این هم برایش شیرینتر میشود. در سرنوشتش فرصت خدمتی در کنار روضه منوره نوشته شده بود و او چند سال بعد بهعنوان پرستار اورژانس این موقعیت را با آغوشی باز پذیرفت.
سیدمحمد اجتهادی هممحلهای ما در پایینخیابان است که لباس خادم افتخاری اورژانس حرم را به تن میکند. او ازجمله فارغالتحصیلان ابتدایی رشته فوریتهای پزشکی است و در این سالها حسابی سر خودش را شلوغ کرده است، ولی همیشه خادم خانه و خانواده و جامعه بوده است.
صبح که میشود، لباسفرم سفیدش را روی دست میاندازد و راهی پایگاه امداد هوایی مشهد میشود. کار برای او در این مجموعه یعنی ثانیه به ثانیه آماده باشد تا آن لحظه که وقت پرواز برسد؛ لحظهای که پیج شود باید پای بالگرد باشد و سوار بر هلیکوپتر نجات اورژانس به سمت کسانی برود که انتظار یک پزشک یا پرستار را میکشند.
۱۰ سال است که روال زندگی سیدمحمد اجتهادی همین است. پیش از آن هم کارش همین بوده است، اما نه در آسمان، بلکه روی زمین. او میگوید: «از سال ۱۳۹۰ در اورژانس مشهد مشغولبهکار شدهام و سهسال بعد هم به اورژانس هوایی این شهر منتقل شدم.»
البته سابقه کاری آقاسیدمحمد بیش از این سالهایی است که اشاره میکند. او از سال ۱۳۸۳ در بیمارستان واسعی سبزوار مشغول به کار پرستاری بوده است تا اینکه ادامه تحصیل در رشته فوریتهای پزشکی مسیر کاریاش را عوض کرد: «پیش از آن پرستاری خوانده بودم و برای ادامه تحصیل این رشته را که اولینبار سال ۱۳۸۶ به ایران آمده بود، انتخاب کردم.
دو سال بعد بهعنوان یکی از فارغالتحصیلان اولیه رشته فوریتهای پزشکی وارد اورژانس سبزوار شدم و سال ۱۳۹۰ هم به مشهد آمدم.» این انتقال به مشهد او را به یکی از آرزوهای قلبیاش هم میرساند.
برای پزشک یا پرستار فرقی نمیکند کجا باشد؛ آدمهای اینکاره در آسمان باشند یا زمین، در آبادی باشند یا بیابان، همیشه هرچه در چنته دارند وسط میگذارند تا سلامت بیمار را به او برگردانند. این وسط شاید حسوحال کارکردن در بعضی فضاها متفاوت باشد؛ مثل همین فرصت کار و خدمت در مشهد که نصیب آقاسیدمحمد شد. البته در این انتقال به مشهد، برای او تقدیر بهتری هم نوشته شده بود؛ مثل کشیک خدمتی در جوار حضرترضا (ع).
بقیه این داستان را باید در گفتههای خودش مرور کنیم: «سالهایی که هنوز ساکن سبزوار بودم، وقتی به زیارت حرم مطهر میآمدم، در صحنهای آزادی یا انقلاب تابلوهایی را روی حجرههای آنجا میدیدم که رویشان نوشته شده بود فوریتهای پزشکی. خیلی دلم میخواست آنجا باشم و به زائران امامرضا (ع) خدمت کنم. دو بار مراجعه کردم و گفتند باید از طریق امور خدام اقدام کنید و در نوبت قرار بگیرید. ثبتنام کردم، اما خبری نشد.»
اجتهادی که دلش با خدمت به زائران آقا بوده، همراه همکارانش در اورژانس ۱۱۵ مشهد در روزهای خاصی مثل تاسوعا و عاشورا نزدیک حرم مستقر میشدند. او برای رسیدن به این آرزویش ناامید نشد تا اینکه سرانجام لباس خدمت در حرم مطهر را به تن کرد.
میگوید: سال ۱۳۹۴ اورژانس صحن امام حسنمجتبی (ع) توسط دکتر توکلی راهاندازی شد و اعلام کردند که نیاز به نیرو داریم. چند نفر جمع شدیم، ثبتنام کردیم و خدا را شکر همین موضوع سبب ورود ما به حرم امامرضا (ع) شد.
روزهایی در طول ماه هستند که برای سیدمحمد اجتهادی متفاوت شروع میشوند. مانند روزهایی که قرار نیست راهی محل کارش شود؛ روزهایی که جسم در بالگرد به پرواز درنمیآید، اما روحش از صحن مطهر رضوی پرواز میکند. او دو روز در ماه در کنار مضجع نورانی حضرترضا (ع) است و به زائران خدمت میکند.
در این دو روز او میشود عضوی از اورژانس صحن امام حسنمجتبی (ع). البته که مشتاق است بیشتر این روال برایش تکرار شود: «حضور در حرم مطهر واقعا انرژی خاصی به ما منتقل میکند. اینجا همه با دل و جان کار میکنند. من هم قول و قراری با آقا دارم و هرجا که باشم، در ایام چهلوهشتم و شبهای قدر برای خدمت خودم را به حرم مطهر میرسانم. برکت این خدمت نیز همیشه در زندگیام بوده و امامرضا (ع) در هر موقعیتی دستم را گرفته است.»
خادم بارگاه رضوی درباره روزهایی که طبیب زائران حضرت است، میگوید: «کار حرم مطهر و نحوه مواجهه ما با بیمار در این فضای معنوی فرق دارد. چون ما همیشه حق را به زائر میدهیم. حتی اگر به ما معترض شوند یا خدمتی خارج از مقررات بخواهند، سعی میکنیم با آرامش قانعشان کنیم تا با خاطرهای خوش از حرم مطهر بروند. دعای خیری هم که زائر برای ما دارد، چندینبرابر میارزد. چون ما در محضر امامرضا (ع) هستیم.»
یکی از خاطرات شیرینی را که در طول سالهای خدمت در حرم مطهر برایش رقم خورده است، چنین تعریف میکند: «خانم بارداری همراه همسرش در ایام شهادت امامرضا (ع) به حرم آمده و بهعلت فشار جمعیت دچار درد شکم شده بود. پس از معاینه و رسیدگی اولیه، موارد لازم را انجام دادیم و او را به بیمارستان اعزام کردیم.
فرزندش به سلامت متولد شد و نامش را هم رضا گذاشت. خدا را شاکریم که توانستیم خاطرات خوشی مثل این برای زائران آقا بسازیم. دعای خیری که او برایمان کرد، هیچوقت از ذهنم نمیرود.»
آقاسیدمحمد مردی است برای خانواده و جامعه. مسیر مفیدبودن و خدمتکردن به همنوعان و خانواده در زندگی او اصلی اساسی است. او با برنامهریزی به این مهم رسیده است و در عین حال پدر و همسری وظیفهشناس هم هست.
میگوید: «شغل ما طوری است که در ماه هفتهشت مرتبه شیفت شب داریم. گاهی حتی در زمان بیماری اعضای خانواده هم نتوانستهام در کنارشان باشم، اما خداراشکر همسرم و فرزندانم با این موضوع کنار آمدهاند. آنها میگویند همانطور که تو در امداد هوایی به داد بیماران میرسی، همکارانت در بخش درمان به ما کمک خواهند کرد.»
در این نوزدهسالی که از ازدواجش میگذرد، خداوند یک دختر و یک پسر به او داده است؛ پسری که به شغل پدرش بسیار علاقهمند است: «دخترم کلاس یازدهم است و در رشته معماری تحصیل میکند، اما پسرم که کلاس پنجم است، بسیار به کارم علاقه نشان میدهد. حتی گاهی با من به حرم مطهر میآید و دوست دارد این حرفه را یاد بگیرد. در دوران کرونا هم در خدمات جهادی همراه من بود و با وجود سن کم برای کمک میآمد.»
کمتر لابهلای روزهای هفتهاش تعطیلی و وقت خالی پیدا میشود، اما در همین زمانهای اندک، از خجالت خانواده درآمده است. او که خاطرات خوبی از حسن اخلاق پدر دارد، تلاش میکند علاوه بر پدر خوب بودن، فرزند شایستهای برای والدینش باشد.
میگوید: «نام پدرم سیدحسین اجتهادی است. ایشان در ماههای محرم و صفر ما را به هیئت و مجالس عزاداری میبردند تا از همان بچگی با مکتب امامحسین (ع) آشنا شویم. انجام کار خیر و کمک به دیگران، مهربانی و رعایت حقوق آنان را با رفتارشان به ما میآموختند. خدا را شکر میکنم که سر سفره ایشان بزرگ شدم.»
همین پدر بیماریای داشته که فرزندش را پای یک قول و قرار با امامرضا (ع) آورده است: «چندسال پیش پدرم بیماری سرطان گرفت. من با آقا عهد بستم و دوره تخصصی تزریق آمپولهای این بیماری را گذراندم و با افتخار بهصورت رایگان این کار را برای این گروه از بیماران انجام میدهم. این نذر برای بهبودی پدرم بود تا لطف حضرت را جبران کنم.
همیشه از امامرضا (ع) خواستهام به من توفیق بدهند تا در زندگی قدردان لطف پدر و مادر بمانم و تا لحظهای که زنده باشند، خدمتگزارشان باشم. چون به نظر من خادم حرم باید اول خدمتگزار پدر و مادرش باشد.»
* این گزارش پنجشنبه ۲۷ دیماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۸ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.