کد خبر: ۱۱۱۳۰
۰۷ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰
جواد صبوحی خانه‌اش را به زورخانه‌ تبدیل کرده‌ است

جواد صبوحی خانه‌اش را به زورخانه‌ تبدیل کرده‌ است

جواد صبوحی خانه‌اش در خیابان شهید قانع ۲۰ را به زورخانه‌ تبدیل کرده‌ و ساعت ۸ شب روز‌های فرد و جمعه‌ها منتظر هم محله‌ای‌ها و علاقه‌مندان به ورزش باستانی‌است.

در این دنیای مادی گرا هنوز هستند آدم‌هایی که توی وزن گرفتن از خواسته‌ها و منافع کفه علاقه را سنگین‌تر می‌کنند و چشم می‌بندند روی همه چیزهایی که سمت مادیات می‌چرخد و با آن سروکار دارد.

غرض از نوشتن این کلمات هم این است که بگوییم به همت یکی از هم محله‌ای‌های خوب ما یک زورخانه برای ورزش جوانان توی محله شهید قانع ۲۰ در محله تربیت مشهد پاگرفته که ساعت ۸ شب روز‌های فرد هر هفته و همچنین جمعه‌ها منتظر هم محله‌ای‌ها و علاقه‌مندان به ورزش باستانی‌است. ورزشی که ریشه در تاریخ و فرهنگ محلات قدیم دارد و این روز‌ها کم رنگ شده است.

 

فقط یک کلمه و آن هم علاقه

وقتی می‌پرسیم چرا؟ به عنوان پاسخ، تنها علاقه را بهانه می‌کند و برایش هیچ توضیح دیگری ندارد. علاقه‌ای که باعث شد جواد صبوحی ۶۲ ساله وقتی توی سال ۸۹ تصمیم به بازسازی خانه قدیمی‌اش می‌گیرد توی نقشه آن یک زورخانه را هم در طبقه همکف طراحی کند.

زورخانه‌ای که فعلا با نام تخت جمشید تابلو خورده، اما خودش خیلی اصرار دارد اسم آن را به پاسارگاد تغییر دهد؛ «توی هفته‌نامه‌تان بنویسید پاسارگاد، برای ثبت که رفتیم گفتند یک سالن بدن‌سازی به همین نام توی مشهد هست و نمی‌شود.

گفتم این زورخانه است، اما به خرجشان نرفت. هنوز پیگیرم که این اسم را برای این زورخانه ثبت کنم.»

شغلم بهانه‌ای برای ورزش‌کردن شد

«کارم درودگری بوده و هست، توی فلکه فردوسی جایی به اسم اردوی کار بود و زورخانه‌ای به اسم توحید داشت.

اردوی کار به سالن‌های مختلفی تقسیم می‌شد که توی هر سالن بازار شغل خاصی گرم بود. بخش درودگری هم مدیری داشت به نام

حاج‌آقا رضا کیهانی.۲۴ سالی داشتم که دستم را گرفت و برد زورخانه تا کنار دیگرجوانان و پیش‌کسوتان آن زمان ورزش کنم.»

این هم قسمتی از گفته‌های هم‌محله‌ای ماست که حرف‌هایش را توی خاطره‌ها تا حوالی سال ۵۵ عقب می‌برد.

او می‌گوید: «البته خودم بزرگ شده چهارراه نادری‌ام و آن زمان زورخانه‌ای به نام باشگاه جوانان در اطراف حرم بود که چند سال پیش در طرح بازسازی اطراف حرم قرارگرفت و خراب شد. آن زمان زیاد سمت این ورزش نبودم تا همان وقتی که گفتم.»

 

دوست نداشتم مرشد بشود

جز خودش که قدیمی این کار است پسربزرگش علیرضا هم با آنکه ۲۱ سال بیشتر ندارد از بچگی کنار دست پدر وارد این ورزش شده، اما در نیمه راه به مرشدی و مرشدخوانی روآورده و شب‌ها ضرب ۱۵ کیلویی را روی پا می‌گذارد و برای پهلوانان ضرب می‌زند.

او هم علاقه را تنها هدفش از ورزش زورخانه‌ای عنوان می‌کند و باز هم پدر است که حرف را دنبال می‌کند که «دوست نداشتم مرشد بشود، اما شد و این دوست نداشتم به این معنی نیست که مرشدی کار بدی باشد، نه، اما ورزش‌کردن مزایای بی‌شمارتری دارد. چیزی که جوانان امروزی آن را نادیده می‌گیرند.»

 

جواد صبوحی خانه‌اش را به زورخــانه‌ تبدیل کــرده‌است

 

تکرار نام علی(ع) در ورزش باستانی

از قدیم و آداب و رسوم ورزش زورخانه‌ای که می‌پرسیم جوانمردی اولین کلمه‌ایست که توی دهان جواد صبوحی می‌چرخد و حرف می‌شود؛«ورزش زورخانه‌ای تمامش رشد دادن جوانمردی و فتوت است و به فرموده مقام معظم رهبری ورزش باستانی، همه‌اش خدا و دین است.»

گفته‌ها را پی می‌گیرد که« این ورزش با اسم حضرت علی(ع) پیوند خورده و اصلا کدام ورزشی را پیدامی‌کنید که تا این اندازه در آن اسم علی(ع) تکرارشود.»

 

کم نیستند و نبودند

میان گفتگو خواستیم تا از پهلوانان قدیمی این ورزش بگوید و صبوحی هم این‌طور گفت:« وقتی وارد این ورزش شدم، جوان بودم و از آنجا که احترام به پیش‌کسوت در این ورزش جزو اولین آموزه‌هاست، تنها ارتباطم در حد عرض ادب بود و  با آن‌ها حشر و نشری نداشتم.

مثلا وقتی تازه رفته بودم سراغ این ورزش، پهلوان گلکار داشت بازنشسته می‌شد و میان نام‌آوران آن دوره او زیاد به زورخانه توحید می‌آمد اما پهلوانان کم نیستند و نبودند.»

 

جواد صبوحی خانه‌اش را به زورخــانه‌ تبدیل کــرده‌است

 

روز‌به‌روز رونق بیشتری می‌گیرد

از اوضاع و احوال زورخانه تازه تاسیس محله قانع می‌پرسیم و می‌شنویم؛ «هنوز اطلاع‌رسانی درستی صورت نگرفته و باید بگویم که تنها به‌وسیله دوستان و پیش‌کسوتان این ورزش توانستیم درباره آن اطلاع‌رسانی کنیم و خوشبختانه روزبه‌روز رونق بیشتری می‌گیرد.

شب‌ها ۲۵ نفر می‌آیند و هر روز به تعداد مهمانانمان اضافه می‌شود که از زورخانه‌های دیگر برای بازدید آمده‌اند

شب‌ها حدود ۲۰ تا ۲۵ نفر می‌آیند و هر روز به تعداد مهمانانمان اضافه می‌شود که از زورخانه‌های دیگر برای بازدید آمده‌اند. شش تا هشت نفر هم بچه هستند که توسط میاندار خارج گود تعلیم می‌بینند و به قول قدیمی‌ها مشق جوانمردی می‌کنند.

 

مسئولان حمایت کنند

کم‌کم به حرف آخر می‌رسیم و وقتی می‌گوییم چیزی برای پایان گفته‌ها دارید حرف گلایه‌های زیادی را پیش می‌کشد که یکی از آن‌ها باطل‌شدن پروانه تجاری است؛«رفتم برای گرفتن پروانه که گفتند ابتدا باید پروانه تجاری را باطل کنی بعد پروانه بگیری.

گفتم من که از این زورخانه کسب درآمد نمی‌کنم که پروانه‌ام را باطل کنم اما گوش کسی بدهکار نبود و باطل کردند.» گفتن این سطر باعث می‌شود که بگوید:«خوب است مسئولان حمایت از این ورزش را بیشتر کنند تا با رونق این ورزش که همه‌اش ایمان و مردانگی‌است بتوانیم کمی هوای جوانان را داشته باشیم.»

 

* این گزارش پنج شنبه، ۵ دی ۹۲ در شماره ۸۲ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44