هوا ابری است و سوز سرما احساس میشود. اما این سرمای استخوانسوز باعث نشده است امروز کار بازسازی مسجد زمین بماند. آثار ساختوساز و بنّایی را از همان ورودی حیاط میتوان دید؛ جاییکه آجرهای نصفهونیمه درمیان خاک و نخالهها ریخته شده است.
چند قدم دورتر نزدیک راهپله، صدای تیشه و کلنگ بهوضوح به گوش میرسد. مشخص است عدهای در طبقه بالا مشغول کارند. کافی است از راهپلهها بالا بروید و با تماشای چندنوجوانی که ابزار کار به دست گرفتهاند و مشغول تخریب بنا هستند، متعجب شوید؛ پسرانی که به هیچعنوان تجربه کار یدی ندارند.
نوجوانان پایگاه بسیج شهدای گمنام مسجد امامهادی (ع) در محله شهیدبهشتی، روزهای پنجشنبه و جمعه که از درس و مدرسه فارغ هستند، برای بازسازی مسجد محلهشان دست به کار میشوند.
روی تیغه دیوار ساختمان نشسته است و با یک کلنگ کوچک، تندتند ضربات محکمی به آجرها میزند تا دیوار روبهرو تخریب شود. دستکش ضخیمی به دست دارد تا جلو آسیبزدن به دستش را بگیرد. جواد خروشی یکی از نوجوانان بسیجی است که پابهجفت، هرهفته برای بازسازی بنای مسجد، پای کار است.
خاک روی شلوار بسیجیاش را میتکاند و از روزی میگوید که برای اولینبار پایش به مسجد امامهادی (ع) باز شد؛ «ششساله بودم که مادرم من را در کلاس نقاشی مسجد ثبتنام کرد. از آن موقع کمکم در جلسات قرآن، نماز جماعت و برنامههای مختلف مسجد شرکت کردم.»
او هنوز به سن نوجوانی قدم نگذاشته بود که جذب پایگاه بسیج مسجد شد؛ «برنامههای متنوع و رفاقتی که بین بچهها برگزار میشد، باعث شد به پایگاه بسیج اضافه شوم.»
جواد بهتازگی هجدهساله شده و به رسم بسیجیان با ورود به این سن، نام یکی از شهدا را برای خودش انتخاب کرده است؛ «نام شهید صدرزاده را انتخاب کردم تا شاید بتوانم درستی رفتار او را سرلوحه زندگیام قرار دهم.»
از حضورش برای بازسازی مسجد اینطور تعریف میکند: روزهای پنجشنبه و جمعه، اول صبح، صبحانه خورده و نخورده، لباس کار میپوشم و به مسجد میآیم.
جواد به گفته خودش، برای بازسازی مسجد از جان مایه میگذارد؛ «روزهای اول، کار بنّایی به نظرم سخت میآمد. وقتی به خانه برمیگشتم همه بدنم درد میکرد، اما الان عادت کردهام. کار را هم یاد گرفتهام و خیلی خوب میدانم وقت تخریب چطور ضربه بزنم تا هم خودم آسیب نبینم و هم کار زودتر پیش برود.»
او در همه روزهای بازسازی حضور داشته است؛ «کار مسجد به کار شخصی اولویت دارد. حتی برنامهای را که روزهای پنجشنبه برای کودکان شش تا دوازدهساله در مسجد برگزار میکنیم، نوبتی کردهایم تا بتوانیم در بازسازی مسجد شرکت کنیم. در این برنامه، ازطریق بازی، حدیث و اصول اخلاقی و دینی را به بچهها یاد میدهیم.»
جواد معتقد است ساخت مسجد خیرش هم الان به مردم محله میرسد و هم برای نسل آینده خوب است.
میلهای را محکم با دو دستش روی قسمت سیمانی دیوار نگه داشته است تا دوستش با ضربهزدن به آن بتواند سیمان را خُرد کند. آرام و شمرده او را راهنمایی میکند. نامش طاها صادقیراد است و چهاردهسال دارد و نیمی از عمرش را در مسجد گذرانده است.
او میگوید: پدربزرگم امام جماعت مسجد بود، از هفتسالگی همراه او به اینجا میآمدم. هنگامیکه صحبت از بازسازی مسجد شد، ما نوجوانان بسیجی خودمان داوطلب شدیم تا بخشی از کار را انجام دهیم.
طاها همانطورکه بیلچه کوچکی را به دوستش میدهد، تعریف میکند: از اول هفته روزشماری میکنم تا پنجشنبه از راه برسد و برای کار جهادی به مسجد بیایم. دوسهمرتبه که نتوانستهام برای کمک بیایم، هروقت چشمم به ساعت افتاده با خودم میگفتم کاش با بچهها در مسجد بودم. با خودم فکر میکردم که آنها الان چهکاری انجام میدهند. پیششان نبودم، اما دلم با آنها بود.
او اصلیترین ویژگی جمعشان را انجام کارها به شکل رفاقتی میداند؛ «هیچ من و تویی بین بچهها نیست. بین کار پولهایمان را جمع میکنیم و میانوعدهای میخریم و استراحت میکنیم. یکی از بچهها داوطلب میشود و برای بقیه چای میآورد.»
آنها از ساعت۹ صبح برای بازسازی به مسجد میآیند و تا ساعت۳ بعدازظهر مشغول کارند. فقط موقع اذان ظهر برای اقامه نماز جماعت کار را برای نیمساعت تعطیل میکنند؛ «ساعت ۳ دور هم ناهار میخوریم و بعد هم نوبت تمیزکاری است؛ وسایلی را که داخل حیاط ریخته شده است جمع میکنیم، جارو میکشیم و خاک و نخالهها را یک طرف ساختمان جمع میکنیم تا نمازگزاران بتوانند راحت به مسجد بیایند.»
کنار دست استاد بنّا ایستاده و سراپاگوش است. همانطورکه به حرکات دست بنّا نگاه میکند و شش دانگ حواسش جمع است تا کار را بهدرستی یاد بگیرد، زیرچشمی نگاهی به بچههای کوچکی میاندازد که دور او و دوستش جمع شدهاند.
محمدمهدی محروقی هجدهسال دارد و امسال برایش سال سرنوشتسازی است. باید برای قبولی در کنکور درست و حسابی برنامهریزی کند و درس بخواند. باوجوداین باز هم برای کار جهادی در مسجد حاضر است و پابهپای سایر بچهها کار میکند.
باوجود سختی کار، نیت ما ارادهمان را قوی میکند و دلمان میخواهد ثمره این کارمان را سال دیگر در مسجد محلهمان ببینیم
محمد میگوید: با اینکه کار بنّایی سنگین است و خسته میشوم، چون این کار را به اسم شهیددانشگر شهیدی که کارش سازندگی بود، انجام میدهم، با جان و دل و از میان کتاب و دفترم بلند میشوم و به مسجد میآیم.
تازه نوبتش برای آموزش بچههای کوچک تمام شده است و حالا باید آستینهایش را بالا بزند و همانند سایر نوجوانان بسیجی، بخشی از کار را به عهده بگیرد؛ «باوجود سختی کار، نیت ما ارادهمان را قوی میکند و دلمان میخواهد ثمره این کارمان را سال دیگر در مسجد محلهمان ببینیم.»
محمدمهدی برای اینکه هم به وظایفش در مسجد برسد و هم از پس درسهایش بربیاید، خوابش را کمتر کرده است؛ «سال آخر و ماههای نزدیک به کنکور باید به تمرین و تکرار بگذرد. برای دو تا از درسهایم عقب بودم، اما باز هم به مسجد میآمدم تا با رفقایم کارها را پیش ببریم. ساعت خوابم را کمتر کردم و الان هم در درس به برنامه رسیدهام و هم در ساخت مسجد کمک میکنم.»
سر نردبان را گرفته است و با پسر نوجوان دیگری، آن را از ورودی مسجد به سمت داخل حیاط میبرد. با دیدن مسئول فرهنگی مسجد، مکث کوتاهی میکند و میگوید: «آقا ناهار امروز را پدرم میآورد.»
دوباره گوشه نردبان را روی شانهاش تکیه میدهد و راهش را میرود. سیدمحمدمبین میرشجاعان حسینی بیستساله است. او یکی از افرادی است که روزهای پنجشنبه و جمعه هنوز چشم بازنکرده، خودش را به مسجد و بین بچهها میرساند؛ «روزی که به خانواده گفتم میخواهم در بازسازی مسجد کمک کنم، خیلی از این موضوع استقبال کردند و حالا دوماهی است که آخر هفتههایم در مسجد میگذرد.»
سیدمحمدمبین همدلی بین بچهها را رمز موفقیت کارهای مسجد میداند و توضیح میدهد: ما اینجا با هم همدل هستیم؛ مثلا اگر یکی برای استراحت کوتاهی برود دیگری کار او را انجام میدهد تا جای خالیاش حس نشود.
آنطورکه محمدمبین میگوید هرروز ناهار بچهها را یکی از اهالی تقبل میکند و امروز قرار است بهمناسبت تولد او، پدرش برایشان ناهار بیاورد؛ «هفته پیش بیستساله شدم. بچهها با شوخی و خنده گفتند باید شیرینی بدهی و، چون یکی از غذاهای موردعلاقه همهمان ساندویچ است، امروز ناهار مهمان من هستند.»
به گفته خودش اولین کلنگی که برای بازسازی مسجد زده، دیگر گرفتار دلش شده است؛ «همان یک کلنگ کافی است تا برای کمک مرتب به مسجد بیایی، یعنی خودبهخود به گونهای برنامهات را تنظیم میکنی که برای ساختوساز مسجد حضور داشته باشی.»
علیاصغر امینی، استاد بنّا:
اهل همین محله هستم و سالها بنّایی کردهام. وقتی حرف از بازسازی و توسعه مسجد امامهادی (ع) به میان آمد، گفتم هرکاری از دستم بربیاید، دریغ نمیکنم. بعضی از روزها برای کارهای مسجد به اینجا میآیم، اما آخر هفتهها را حتما سری به مسجد میزنم، چون میدانم بچههای بسیجی به بازسازی مشغولاند و باید یک نفر آنها را که تجربهای ندارند، راهنمایی کند.
جالب است بدانید این بچهها که دوماه پیش با یک ضربه به دیوار برای تخریب آن کلی خسته و بدندرد میشدند، امروز یاد گرفتهاند چطور کار کنند که هم خودشان صدمه نبینند و هم به اطرافشان آسیبی وارد نکنند.
پیشاز اینکه بچهها کارشان را شروع کنند، سیمهای کابل برق و مواردی را که خطرساز بود، من و برقکار که او هم یکی دیگر از اهالی است، رفع خطر کردیم، سپس کار به نوجوانان سپرده شد تا خیال خودمان راحت باشد.
امیرحسین محروقی، مسئول فرهنگی مسجد امامهادی (ع):
مسجد امام هادی (ع) سال۱۳۶۰ به همت اهالی و خیران با مساحت ۴۵۰متر ساخته شده است. با توجهبه اینکه در این سالها به تعداد اهالی محله اضافه شده و این مسجد تبدیل به محلی برای برگزاری محافل مختلف حتی مراسم عروسی اهالی شده است، تصمیم گرفتیم ساختمان مجاور مسجد را که سرویسهای بهداشتی و وضوخانه است، به متراژ مسجد اضافه کنیم.
تابستان امسال که این موضوع مطرح شد، هرکدام از اهالی با توجهبه شغلشان پای کار آمدند؛ یکی برش آهن، دیگری برقکاری، بنّایی و... را تقبل کردند. نوجوانان بسیجی مسجد هم که دلشان میخواست در این کار سهیم باشند، کار تخریب بنا را به عهده گرفتند.
والدین بچهها همراه بودهاند، بعضی از آنها تماس میگیرند و میخواهند فرزندشان را برای بازسازی مسجد دعوت کنیم
از اواخر شهریور، کار را با حضور بچهها شروع کردیم و پانزدهنوجوان پایگاه بسیج شهدای گمنام که رده سنی آنها ۱۴ تا ۲۱ سال است، اعلام آمادگی کردند. ۱۰ روز آخر تابستان را هرروز برای کار میآمدند، اما با شروع سال تحصیلی، کار را دو روز آخر هفته انجام میدهیم.
برای اینکه ایمنی بچهها حفظ شود، علاوهبر اینکه استاد بنّا و برقکار ابتدا بنای ساختمان را بررسی میکنند. بچهها بیمه ایمنی شدهاند و از همه مهمتر حواسمان جمع است تا با حضور بزرگترها و کاربلدها اتفاقی برای آنها نیفتد.
والدین بچهها در این راه بسیار همراه بودهاند، طوری که بعضی از آنها تماس میگیرند و از ما میخواهند تا فرزندشان را برای بازسازی مسجد دعوت کنیم. برخی نیز ناهار ظهر بچهها را تأمین میکنند، غذایی در خانه میپزند یا میانوعدهای مانند میوه، بیسکویت، شیرینی و... برای بچهها میآورند.
اینکه چرا از ظرفیت بچهها در این کار استفاده کردیم، درصورتیکه میتوانستیم با حضور چند بنّا در بازه زمانی کوتاهتری، کار را جمع کنیم، به این دلیل است که وقتی آدم خودش برای انجام یک کاری زحمت بکشد، قدر آن را بیشتر میداند. این نوجوانان که خودشان بیل و کلنگ به دست گرفتهاند، بهتر از هرکس دیگری قدر حضور در مسجد و فعالیت در آن را میدانند.
بناست سیصدمتر فضا با همراهی خیران و اهالی در چهارطبقه ساخته شود. زیرزمین به سالن ورزشی چندمنظوره اختصاص یابد، طبقه همکف حسینیه، طبقه دوم و سوم پایگاه بسیج، شورای حل اختلاف و مکانی برای کارهای اداری مسجد شود.
* این گزارش سهشنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۳ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.