کد خبر: ۱۰۷۷۴
۲۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰

منصوب، چهره هزار شهید را بر دیوار‌های مشهد کشیده است

احمد منصوب می‌گوید: به محض این که برادرم به شهادت رسید، در من روحیه‌ای به وجود آمد که هر طور که هست چهره ایشان را نقاشی و تبلیغ کنم این بود که رفتم سروقت رنگ‌هایش که سال ۵۶ تهیه کرده بود.

تعداد دیوار‌هایی که با قلم و رنگش به آنها روح داده آنقدر زیاد است که می‌توان گفت، نشد است که کسی دست کم یک اثر او را ندیده باشد.

اگر از بولوار فلسطین گذشته باشید، رزمنده‌ای با لبخند به پیشوازتان می‌آید، از خیابان احمدآباد که رد شوید، شهید چراغچی را استوار و خوش‌رو ایستاده می‌بینید.

سه راه ادبیات و جهاددانشگاهی با یک دیوار گلدان شمعدانی نقش خاطره‌ای را در ذهن‌تان زنده خواهد کرد، یک دشت سبز و با انبوهی از شقایق‌های سرخ روی دیوار پزشکی قانونی پیش پای‌تان پهن است، مرغ‌هایی خیالی در نقشی مینیاتوری در دیواری در وکیل‌آباد شما را به یاد آثار استاد فرشچیان می‌اندازد.

کسبه و اهالی قدیمی خیابان دانشگاه ۱۷ سال است که همسایه شهید کاوه  هستند، در ابتدای بولوار اندیشه هم سایه رزمنده‌ای افتاده است روی بچه‌هایی که پائین پایش بازی می‌کنند و و و. اگر بخواهیم تمام آثار «احمد منصوب» را فقط نام ببریم، خودش چند صفحه می‌شود.

پس چاره‌ای نداریم جز از اینکه سه نقطه بگذاریم ته مقدمه حرف‌مان و برویم سروقت گفت‌وگوی کم و بیش مفصلی که با این هنرمند ساکن محله سیدرضی مشهد داشتیم.

- آقای منصوب، چه چیزی شما را وارد دنیای هنر و نقاشی کرد؟
راستش هیچ وقت فکر نمی‌کردم نقاش شوم، دبیرستان تجربی می‌خواندم، آن زمان نمره هنرم جزو نمرات خوب بود، اما گمان نمی‌کردم روزی به عنوان نقاش شناخته شوم. البته ذوق هنری در خانواده ما بود.

اخوی شهید ما، مهدی آقا در دوره نوجوانی و روز‌های انقلاب شروع کرد به نقاشی، آدم جسوری بود، بدون اینکه کلاس برود، رفته بود رنگ روغن و بوم خریده بود و حتی عکس امام را کشیده بود و با خودش به راهپیمایی‌ها می‌برد.

- برادرتان چه تاثیری روی شما گذاشت؟
من خیلی از ایشان تاثیر گرفتم، آن زمان من بچه بودم و کار‌های ایشان را می‌دیدم، اخوی ما هم از سال ۱۳۶۲ خوشنویسی را جدی گرفت و آموزش هم دید، بعد به خواهر و برادر‌های خودش که می‌دید خمیره کار را دارند می‌گفت بیایید خوشنویسی کار کنید.

به من هم گفت احمد بیا بهت خط یاد بدم. دوست داشتم یاد بگیرم، اما سخت بود. گاهی هم میلم می‌کشید که طراحی کنم و این اواخر، یعنی سال‌های ۶۵، ۶۶ مهدی آقا فهمید من به طراحی علاقه دارم.

یادم هست خرداد سال ۱۳۶۵ که امتحاناتم تمام شد به من گفت بیا برویم دانشگاه ما؛ رشت درس می‌خواند، من را با خودش برد و یک روز توی خوابگاه چهره یکی از هم اتاقی‌هایش را طراحی کردم و دوستش وقتی کار را دید برایش خیلی جالب بود و به برادرم گفت «این داداشت کارش خوبه، نقاش خوبی میشه.» و بعد از این ماجرا آقا مهدی مرا تشویق می‌کرد به طراحی و نقاشی کردن.  

 

احمد منصوب، هنرمندی که چهره هزار شهید را بر دیوار‌های شهر کشیده است

 

- شما را با نقاشی چهره شهدا می‌شناسند، چرا به کشیدن پرتره شهدا علاقه‌مندید؟  
به محض این که برادرم به شهادت رسید-از قضا همین چند روز پیش یعنی ۱۷ اسفند تاریخ تشییع پیکر ایشان در مشهد بود- در من روحیه‌ای به وجود آمد که هر طور که هست چهره ایشان را نقاشی و تبلیغ کنم این بود که رفتم سروقت رنگ‌های مهدی آقا که سال‌های ۵۶ -۵۷ تهیه کرده بود.

قلم‌مو‌ها و رنگ‌های برادرم را برداشتم و با همان رنگ‌های روغن چند تصویر از چهره ایشان کشیدم و سعی کردم عطشی که در وجودم شکل گرفته را با کار سیراب کنم. بعد از آن چند چهره از رزمندگان و موضوع دفاع مقدس کشیدم و دور و بری‌ها که این کار‌ها را می‌دیدند تشویق می‌کردند و کم‌کم کار را جدی گرفتم و این سرآغازی شد که من به نقاشی چهره تمایل پیدا کنم.

- آموزش هم دیدید یا تجربی کار کردید؟
من کار‌های استاد بشیر محدثی‌فر مشهور به «هنرجو» که برادر سردار شهید جلیل محدثی‌فر که از چهره شهدا می‌کشیدند را در بهشت رضا دیده بودم و خیلی دوست داشتم با ایشان کار کنم و بالاخره سال ۱۳۶۸ که من استاد هنرجو را پیدا کردم و تقاضا کردم که بگذارند پیش‌شان کار کنم که ایشان هم خوشبختانه قبول کردند.

بعد از آن هم طرح «کاد» (دوره کارورزی، مخفف کار و دانش) را هم پیش ایشان گذراندم، من به کارگاه ایشان می‌رفتم و بیشتر هم با نگاه کردن به دست ایشان یاد می‌گرفتم.  

بعد از مدتی با نقاش دیگری به نام آقای فخاریان‌مقدم آشنا شدم که دفترشان در خیابان امام خمینی بود. ایشان هم کمکم کردند و آموزش‌های تکمیلی را دیدم.

- دانشگاه چطور؟ رشته تحصیلی‌تان مرتبط با نقاشی است؟
تصمیم گرفته بودم،  چون علاقه‌ای به رشته‌های تجربی نداشتم،  هنر شرکت کنم و همین کار را کردم و البته و سال ۱۳۷۳ در رشته گرافیک در دانشگاه انقلاب اسلامی تهران قبول شدم.  

- زمینه کار شما، یعنی نقاشی چهره شهدا در تهران چطور بود؟
در تهران با شرکتی به نام «ابتکار نور» آشنا شدم که تازه کار نقاشی دیواری شهدا را شروع کرده بودند، رفتم پیش آنها و گفتم می‌خواهم همکاری داشته باشم، نمونه کار خواستند، این را هم همینجا بگویم که در فاصله بین سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۴ با روزنامه قدس و مجله زائر که از مجلات زیر مجموعه روزنامه بود، به عنوان خبرنگار افتخاری دفاع مقدس همکاری داشتم و مطلب می‌نوشتم.

در کنار آن طراحی و تصویرسازی‌هایی هم برای روزنامه و مجله انجام می‌دادم و همین کار‌ها را برای نمونه کار بردم و آنها قبول کردند و در واقع از سال ۱۳۷۵ کار را به صورت جدی شروع کردم.

- اولین سفارشی که گرفتید، چه سالی بود و چه اثری کشیدید؟
اولین سفارش کار را زمستان سال ۱۳۷۵ از بنیاد شهید مشهد گرفتیم -آن زمان با یکی ازدوستان خوبم به نام آقای نظام‌دوست کار می‌کردیم- دیوار بانک ملت در ابتدای چهارطبقه، دیوار خوبی بود که نمای بسیار مناسبی داشت، ما هم به بنیاد شهید پیشنهاد کار روی این دیوار را دادیم و آنها هم قبول کردند.  

- موضوع اثر چه بود؟
نقشی از حضرت مهدی (عج) را کشیدیم که یکی از شهدا را در آغوش گرفته بودند و لحظه شهادت بر بالین سربازشان حاضر می‌شدند. مردم هم برای این کار خیلی ما را تشویق کردند. این را هم بگویم که بار اول بود که روی داربست می‌رفتم و یادم هست چقدر با ترس و لرز کار کردیم. این کار تا چندین سال بود که بعد روی آن چهره معافیان را کشیدم و چند سال پیش دوست ما چهره همین شهید را مجددا روی همان دیوار کشید.

برای اولین‌بار سال ۱۳۷۵نقشی از حضرت مهدی(عج) را کشیدیم که یکی از شهدا را در آغوش گرفته‌بودند

۱۸ سال از اولین اثری که روی دیوار کشیدید می‌گذرد، در این مدت که کم هم نیست، بیشترین آثاری که خلق کردید در چه زمینه‌ای بوده است؟
تا الان این توفیق را داشتم که قالب کار‌ها در خصوص دفاع مقدس و شهدا بوده و همیشه از خدا می‌خواهم که در همین راه و مسیر کار کنم.

- چرا این موضوع اینقدر برای شما جذابیت دارد؟
یکی از دیدگاه‌های من این است که در گذر عمر که هر کس کاری انجام می‌دهد، بعد از ۱۰ سال بعد از ۲۰ سال که برمی‌گردد ببیند که چه کاری کرده است، اگر از نظر مادی چیزی نداشت، از نظر معنوی باید چیزی دستش را گرفته باشد.

من این توفیق را داشتم که با چهره بسیاری از شهدای شهر و استان و کشورمان آشنا شوم و ساعت‌هایی را با این شهدا بنشینم، چشم در چشمش بدوزم و اجزای چهره قشنگش را بکشم و دوستی بین ما ایجاد شده است و این برای من ارزشمند است و بیشتر وقت‌ها از خود شهید استمداد طلبیدم و خواستم که کمکم کند.

آدم وقتی احساس نیاز کند دست طلب دراز می‌کند و استمداد می‌خواهد، شما بعد از ۱۸ سال تجربه، چه نیاز یا کمبودی را حس می‌کنید که از شهدا استمداد می‌خواهید؟
سوال خوبی پرسیدید. در بحث نقاشی، نقاش باید برای تک تک نقاشی‌ها آمادگی روحی و ذهنی کاملی داشته باشد تا اثر خوبی خلق کند.

هنرمند در هر مرحله‌ای که باشند، اگر آن آمادگی را نداشته باشد، کارش خراب می‌شود و امکان دارد کاری که فکر می‌کند درجه یک است، درجه سه از کار دربیاید.

کار ما کار ماشینی نیست که کلیدی را بزنی و از آن طرف صد تا محصول مثل هم بیاید بیرون. هنرمند وقتی به مرحله‌ای رسید باید تمام و کمال خودش را در همان سطح نگاه دارد و اینجاست که آن استمداد را می‌طلبیدم که اگر سیم وصل می‌شد و ما را لایق می‌دانستند کار بهتر انجام می‌شد و اگر نه، کار خیلی تعریفی نمی‌شد.

- بیشتر از چه سازمان‌ها یا افرادی سفارش دارید؟  
قالب سفارش‌های ما به خصوص در سال‌های گذشته از بنیاد شهید و بعضی هیئت‌های مذهبی و پایگاه‌های بسیج بود. آنها موضوع می‌دادند و ما طرح را پیشنهاد می‌دادیم و وقتی تائید می‌کردند کار را اجرا می‌کردیم.

- اولین چهره شهید را کی کشیدید و خاطرتان هست کدام شهید بود؟
سومین دیواری که قرار شد کار کنیم، چهره شهید کاوه بود و این اولین چهره شهیدی بود که کار کردیم، و زمانش هم خاطرم هست زمستان سال ۱۳۷۶ بود. تا آن موقع چهره سرداران خراسانی زیاد مطرح نبود، یادم هست که برای کشیدن چهره شهید کاوه وقتی به خانواده محترم‌شان مراجعه کردیم، به ما گفتن هر چی عکس از شهید بوده، بردند و تنها یک عکس داریم که نمی‌توانیم بدهیم.

درنهایت رفتیم همان عکاسی که در طلاب بود و شهید کاوه آنجا عکس گرفته بود و گفتیم دو تا عکس برای ما چاپ کند و بعدش در خیابان دانشگاه و در مجموعه دانشکده پرستاری چهره سردار کاوه را کشیدیم که تا الان باقی مانده است.

- پس می‌شود گفت یکی از ماندگارترین آثار شماست.
دقیقا ماندگارترین اثر ما، شهید کاوه بود که تا الان به دلیل اینکه در مکان مناسب و درسایه قرار دارد، صحیح و سالم باقی مانده است.

- این اثر را با همکاری دوست‌تان کشیدید؟
بله.

- اولین چهره شهیدی که خودتان کشیدید چه زمانی بود؟
اولین نقاشی دیواری که چهره شهید را به تنهایی کار کردم، چهره شهید محمدجعفر نصر اصفهانی بود که در نوروز ۱۳۷۷ روی دیوار پمپ بنزین خیابان خسروی کشیدم.

ایشان حکایت جالبی هم دارند، این شهید در روستایی به نام نصر در اصفهان به دنیا آمدند و اصفهانی بودند، منتهی به همسرشان گفته بودند که من ۱۴ هزار صلوات نذر می‌کنم که یگان خدمتی من جایی باشد که به نام مقدس آقا علی‌ابن موسی‌الرضا (ع) است؛ و ایشان به عنوان فرمانده یکی از تیپ‌های لشکر ۷۷ خراسان، جانباز شیمیایی می‌شوند و سال ۱۳۷۶ به شهادت رسیدند.

بعد از شهادت ایشان، لشکر ۷۷ دست گذاشت روی دیوار پمپ بنزین خیابان خسروی‌نو و وقتی رفتیم کار کنیم، دیدیم اسم پمپ بنزین هم جایگاه امام رضا (ع) است.

وقتی رفتم روی داربست دیدم بخشی از این نقاشی رو به گنبد امام رضا (ع) است. در حال انجام کار هم که بودم، وقتی پائین را که نگاه کردم دیدم نیم ساعت یک نفر ایستاده و نقاشی را نگاه می‌کند، کنجکاو شدم و آمدم پائین و گفتم من هنوز نقاشی را نکشیدم، شما این شهید را شناختی. گفت این جناب سرهنگ نصراصفهانی نیست؟ گفتم، چرا، از کجا فهمیدی؟ گفت فرمانده ما بود.

 

احمد منصوب، هنرمندی که چهره هزار شهید را بر دیوار‌های شهر کشیده است

 

- اجازه بدهید یک مقداری به عقب برگردیم، درس و دانشگاه را به کجا رساندید؟
ترم چهارم یعنی سال ۱۳۷۵ سخت درگیر کار شدم و هر هفته می‌آمدم مشهد و سفارش‌ها را انجام می‌دادم. یادم هست اینقدر درگیر کار بودم که خیلی اوقات با کفش و لباس رنگی می‌رفتم سر کلاس و فرصت عوض کردن لباس هم نداشتم.

سال ۱۳۷۶ درسم تمام شد و پروژه نهایی دانشگاهم کشیدن چهره شهدای همان دانشگاه بود که به اتفاق دوستم آقای صادق فروتن که خوشنویس خوبی بود این کار را انجام دادیم.

مدرک کاردانی را که گرفتم به مشهد برگشتم و چون در مشهد رشته کارشناسی گرافیک نداشتیم و مشغله کاری من هم زیاد بود، نتوانستم ادامه تحصیل بدهم تا اینکه فهمیدم یکی از دانشگاه‌های علمی‌کاربردی کارشناسی گرافیک ارائه می‌دهد، من هم شرکت کردم و همین امسال فارغ‌التحصیل شدم و برای ارشد هم شرکت کردم.

- شما تهران درس خواندید، با یک شرکت هم همکاری داشتید، بنابراین به نظر می‌رسد موقعیت مناسبی برای ماندن در پایتخت داشتید، چرا به مشهد برگشتید؟
وابستگی شدیدی به مشهد و خانواده دارم و به خصوص برادر شهیدم هم این احساس را تشدید کرد، در مجموع حال و هوای مشهد برایم جذاب‌تر بوده و هست.

- آن طور که بین حرف‌هایتان گفتید، حتی در دوران تحصیل هم سفارش کار زیاد داشتید، فکر می‌کنید دلیل این استقبال چه بوده؟
اگر کسی کاری سفارش می‌دهد، سعی می‌کنم کارم خودم را راضی کند و سفارش را برای یک سفارش دهنده نمی‌دانم، برای خودم می‌دانم. باید از کار لذت هم ببرم، نه اینکه برای فقط اینکه پولی گیرم بیاید کار کنم. از طرفی می‌خواستم و همین الان هم همین حس را دارم که باید با هر کاری که انجام می‌دهم، یک قدم جلو بروم و پیشرفت کنم.

- به غیر از نقاشی دنبال هنر دیگری نرفتید؟
چرا، سال ۱۳۸۵ با استاد حسین ششکلانی آشنا شدم و کار نقش برجسته را ایشان یاد گرفتم و در حال حاضر غیر از نقاشی، نقش برجسته و کار‌های حجمی و المان‌های استقبال از بهار هم انجام می‌دهم.

- باتوجه به اینکه بحث المان‌های نوروزی برای مردم جالب است، می‌خواهیم بدانیم کدام المان نوروزی کار شما بوده است؟
نوروز ۱۳۹۲ میز‌های شهدا را طراحی و اجرا کردم که میزی بود با رومیزی ترمه و قاب عکسی از شهید و شمعدانی که در نقاط مختلف شهر کار گذاشته شد و مورد استقبال هم واقع شد.

- هرشهیدی که می‌خواهید بکشید، چقدر سعی می‌کنید با او آشنا شوید و احساس نزدیکی داشته باشید؟
من سعیم براین بوده که تا جایی که امکان دارد، شهید را از زوایای مختلف بشناسم و با زندگی و سرگذشت و خلق و خوی شهید هم آشنا بشوم، یعنی هر کس عکس شهید می‌آوَرد در مورد خصوصیات و ویژگی‌های شهید می‌پرسم و سعی می‌کنم با آنان انس بگیرم و همین موضوع بهانه‌ای علاقه‌مند‌های من به شهدا شده است.

- تا امروز چند چهره شهید را نقاشی کردید؟  
در مجموع و در سایز‌های مختلف، اعم از بوم و دیوار و ...، بیش از هزار چهره.

- چه تعداد از این آثار روی دیوار بوده است؟
۱۲۰ تا ۱۳۰ چهره را روی دیوار کشیدم.

- بهترین چهره شهیدی که نقاشی کردید کدام شهید بوده و چرا؟
بعضی از نقاشی‌های من چهره رزمنده است که نمی‌دانیم شهید شده یا زنده است. توی چهره‌هایی که کشیدم، لبخند یک رزمند (بولوار فلسطین) و چهره رزمنده‌ای که در بولوار اندیشه و در ابعاد بسیار بزرگ کشیدم، به نوعی برایم خیلی دلنشین است. این کار هم به خودم چسبید و هم به نظرم طرح خوبی داشت.  

- چه شهیدی را دوست داشتید بکشید که تا حالا فرصتش دست نداده است؟
من که دوست دارم چهره تمام شهدا را نقاشی کنم، اما خیلی علاقه داشتم چهره برادرم را بکشم که به هر دلیلی تا حالا نشده است.  

یک سوال پیش می‌آید که چرا چهره شهید برای شما اینقدر جذابیت دارد که دوست دارید چهره تمام شهدا را بکشید.
هنر جز برای رسیدن به کمال است؟ کمال در این چهره‌ها متجلی است، عشق، شجاعت، از خودگذشتی و... در شهید متجلی است. زیباترین جلوه‌های هستی را من در چهره شهدا می‌بینیم.

وظیفه‌ای هم در قبال شهدا و خانواده‌های  داغدار  آنان در خود حس می‌کنم. از طرفی شهدا اینقدر خوب عمل کردند که می‌توانند اسوه و الگو باشند برای جامعه.

یکی از خواسته‌هایم این بود که با این کار کدی داده شود و اگر کسی یک لحظه چشمش افتاد و کنجکاو شد، برود دنبال شناختن آن شهید و افراد زیادی را دیدم که تحت تاثیر کار هم قرار گرفته است؛ و از این بابت خداراشاکرم.

 

احمد منصوب، هنرمندی که چهره هزار شهید را بر دیوار‌های شهر کشیده است

 

- یکی از سختی‌های کار به نظرم سایزی است که شما روی دیوار باید نقاشی کنید.
بله، چهارتا سختی دارد نقاشی دیواری، اولین سختی بحث بزرگ بودن کار است، مثلا چهره شهیدی کشیدم که ۶ متر فقط صورت بوده و در یک طبقه و فقط مو‌ها و پیشانی شهید را کار کردم.

در یک طبقه فقط چشم ابرو را کار کردم و بعد باز در همین کار وقتی چشم سمت راست را کار می‌کردم، چشم سمت چپ آنقدر فاصله داشته که تسلطی به آن نداشتم و به قول معروف در دل کار گم می‌شدم.

البته از امکانت روز برای طراحی دقیق استفاده می‌کنم، اما کسی که روی بوم کار می‌کند هر قلمی که روی بوم می‌زند می‌فهمد که چه کار کرده و تناسب کار به چه صورت است ولی وقتی در آن سایز بزرگ کار می‌کنی، باید مثلا از طبقه دهم داربست پله پله بیایی پائین بعد ۱۰۰ متر ۲۰۰ متر فاصله بگیری که ببینی رنگ و طرح مناسب هست یا نه.

دوم اینکه کار با رنگ تمام پلاستیک باید انجام شود، و به خاطر اینکه با آب ترکیب می‌شود، سریع تبخیر می‌شود و باید سرعت عمل بالایی داشت.

سومین سختی ارتفاع بالاست که خطرات جانی و سقوط کردن را دارد و چهارمین مورد هم سردی و گرمی هوا است که در باد و باران و گرمای تابستان و سرمای زمستان باید کار کنیم.

کسی که نقاشی دیواری را به صورت جدی کار می‌کند، عشق و علاقه خاصی باید داشته باشد؛ از آب و گل در آوردن کار خیلی سخت است.

- غیر از مشهد، از شهر‌های دیگر هم سفارش داشته‌اید؟
بله، کاشمر، تربت حیدریه، فریمان، بیرجند و خرمشهر

- غیر از چهره شهدا دیگر چه موضوعی کار کرده‌اید و کدام برای‌تان جذابیت داشته؟
نقاشی دیواری‌هایی که موضوع فرهنگی دارند کار کرده‌ام، مثلا با اقتباس از کار استاد فرشچیان دو کار مینیاتوری روی دیوار کشیده‌ام که برایم لذت بخش بوده. یا به عنوان مثال دیگر گل‌های شمعدانی که روی دیوار جهاددانشگاهی کار کردم، اثر خوبی درآمد که خیلی از مردم شهر با آن ارتباط برقرار می‌کنند و در زیبایی چهره شهر موثر بوده است.

- آینده نقاشی دیواری را چطور می‌بینید، فکر می‌کنید کسانی هستند که این کار را ادامه دهند یا با پیشرفت تکنولوژی و آمدن امکانات جدید، کار را به سمت دیگری خواهد برد؟
نقاشی حالا حالا‌ها ادامه دارد. مدیران شهری تازه به خصوصیات نقاشی دیواری پی برده‌اند، نقاشی دیواری در زیباسازی منظر، در بن بست شکنی‌ها و در از بین بردن ناهنجاری‌های بصری نقش مهمی را ایفا می‌کند و مدیران این موضوع را لمس کرده‌اند.

منتهی در نوع مواد و متریال ممکن است تغییراتی به وجود بیاید و اگر اتفاقی بخواهد بیفتد کاری است که پیشینیان ما انجام دادند؛ یعنی نقاشی تبدیل بشود به کاشی و سرامیک که جسته و گریخته انجام می‌گیرد که از لحاظ هزینه متفاوت است. نقش برجسته هم با تکنیک‌های مختلف می‌تواند مقداری جای نقاشی دیواری را بگیرد.

- می‌شود روی چهره شهید با نرم‌افزار‌ها و ابزار‌هایی مانند فتوشاپ و قلم نوری کار کرد و آن وقت آن را روی بنر یا پارچه و در هر ابعادی چاپ کرد، سوال من این است که چه چیزی در نقاشی هست که در این کار‌ها نیست؟
یکی از مواردی که سعی شده استفاده بشود همین بنر است که امتحان خودش را هم پس داده است، بعضی جا‌ها به جای نقاشی از بنر استفاده کردند ولی بنر دوامی ندارد و پس از مدت کوتاهی کمرنگ می‌شود و از بین می‌رود و حداکثر ۶ ماه دوام دارد، اما شما نقاشی دیواری شهید کاوه را که ببینید، از سال ۱۳۷۶ تا الان باقی مانده و تا چهار پنج سال دیگر هم نیاز به بازسازی ندارد.

حتی اگر بنر هم می‌توانست استفاده شود، بین نقاشی و یک عکس چاپی تفاوت زیادی است، حس و حالی که نقاش همراه با کارش خلق می‌کند خیلی فرق می‌کند با عکس معمولی که چاپ بشود.

سعی و تلاشی و حسی که هنرمند در ارتباط با خلق اثر داشته در اثر متجلی می‌شود. در نقاشی جلوه و سرزندگی خاصی هست که در کار‌های ماشینی نیست. غیر همه دلایل فنی و غیر فنی، هر چه با دست آدمی خلق شود، با طبع انسان هماهنگ‌تر است.

- هر کاری هم مشوق دارد و هم منتقد، تا به حال کسی از سبک کار شما انتقاد هم کرده است؟
در حین کار و بعد از کار شاهد لطف مردم بودم و هستم، منتهی بعضی از دوستان هنرمند نقد‌هایی داشته‌اند، خوب هر هنرمند سبک کار خودش را دارد، یک نفر رئال می‌پسندد، یکی اکسپرسیونیسم کار می‌کند، یکی امپرسیونسیم را دوست دارد و.

اینها متفاوت است و به همین دلیل ممکن است کسی که مدرن کار می‌کند به شیوه کاری من نقد داشته باشد، خوب من هم به شیوه کار مدرن نقد دارم و خیلی هم حرف در این باره دارم.

خیلی از جا‌ها فقط فیگور و تیپ هنرمند عرضه می‌شود، متاسفانه خیلی‌ها گارد هم می‌گیرند و اثر هنری می‌شود مثال لباس پادشاه و می‌گویند هنر همین است و بس، و اگر قبول نکنی متهم می‌شوی به بیسوادی.

راحت‌ترین کار این است که به سمت هنر مدرن بروی و با چهارتا لکه و رنگ و این حرف‌ها خودت را توجیه کنی. البته معدود افرادی هم هستند که صادقانه کار می‌کنند و قابل احترامند.

- به عنوان سوال آخر می‌خواهم از شما بپرسم که به نظر شما هنر واقعی چیست؟
برای هنر نمی‌شود تعریف واحدی ارائه کرد، اما به نظر من نقاشی یا هر اثر هنری که مردم با آن ارتباط برقرار کنند و از آن پیام و درس بگیرند، هنر واقعی است و حرف درست در هنر این است که عوام بفهمند و خواص بپسندند.


*این گزارش پنج شنبه، ۲۱ اسفند ۹۳ در شماره ۱۳۹ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.   

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44