کد خبر: ۱۰۵۸۳
۲۹ مهر ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۰

سرگرد سوزنچی جانش را برای جزایر سه‌گانه ایران داد

بازپس‌گیری جزایر سه‌گانه در سال ۱۹۷۱میلادی، پس از یک عملیات سری صورت می‌گیرد؛ عملیاتی که سه شهید دارد و یکی از این شهیدان «رضاسوزنچی‌کاشانی» بچه کوچه‌پس‌کوچه‌های مشهد است.

«اتحادیه اروپا و اعضای آن، پس از تغییر بزرگی که در سیاست خود در پیش گرفتند، از حاکمیت امارات بر سه جزیره ابوموسی، تنب‌بزرگ و تنب‌کوچک حمایت و آن را تأیید کردند. اتحادیه اروپا همچنین برای نخستین بار، برای ایران از واژه اشغالگر استفاده کرد و خواستار پایان آنچه که «اشغال جزایر امارات» توصیف کرده است، شد.

این موضوع در بیانیه پایانی نشست مشترک سران کشور‌های عضو اتحادیه اروپا و شورای همکاری خلیج‌فارس آمده است که چهارشنبه گذشته در بروکسل بلژیک برگزار گردید»؛ این خلاصه اخباری است که این روز‌ها درباره بخشی از خاک وطنمان به‌گوش می‌رسد؛ بخشی که در نقشه‌ها و مکتوبات قدیمی متعلق به ایران است، اما عرصه کثیف سیاست جهانی امروز، دارد تلاش می‌کند این جزایر را ضمیمه خاک امارات کند. 

جالب است بدانید این سه جزیره کوچک که اکنون موضوع مباحث مرزی میان ایران و امارات‌اند، درحقیقت تا مدت‌ها، بخشی از مجمع‌الجزایر هرمز شناخته می‌شدند و کسی آنها را با اسامی مستقل نمی‌شناخت، اما با کشف منابع نفتی در فلات قاره، هر وجب از سرزمین‌های حوزه خلیج فارس ارزش طلا پیدا کرد و بر سر سابقه مالکیت برخی از جزایر آن ادعا‌هایی مطرح شد.

همین موضوع هم سبب شد این جزایر از نیمه دوم قرن ۱۸‌میلادی به اشغال امپراتوری بریتانیا درآید، اما تا سال۱۹۷۱میلادی، هیچ‌یک از دولت‌های وقت ایران این اشغال را نپذیرفتند و ابوموسی به همراه تنب‌بزرگ و تنب‌کوچک در تقسیمات کشوری ایران قرار داشتند. در ۳۰‌نوامبر این سال (۹ آذر ۱۳۵۰ خورشیدی)، اما نیروی دریایی ایران موفق شد با بیرون راندن سربازان برتانیایی، این سه جزیره را دوباره به‌صورت رسمی به نقشه ایران برگرداند.

بازپس‌گیری جزایر سه‌گانه در این سال پس از یک عملیات سری صورت می‌گیرد؛ عملیاتی که سه شهید دارد و یکی از این شهیدان «رضاسوزنچی‌کاشانی» بچه کوچه‌پس‌کوچه‌های مشهد است. همین موضوع بهانه‌ای شد تا در سطر‌هایی از این شهید بگوییم و قصه شهادتش.


مشهد، ۹ آذر ۱۳۵۰ خورشیدی

آفتاب صبح هفتم آذرماه هنوز تیغ طلایی‌اش را تیز نکرده، در جنوب کشور جنگ در گرفته است. کیلومتر‌ها بالاتر در شمال شرق نقشه ایران، اما همه‌چیز آرام است و مشهد دارد یک روز عادی را پشت سر می‌گذارد؛ مغازه‌ها بازند، فریاد شادی بچه‌ها از دیوار مدرسه‌ها بالا می‌دود و مردم میانه ترافیک خیابان و بوق ممتد ماشین‌ها به سر کار می‌روند.

در این بین، اما پیچ باز رادیو و پخش یک خبر، همه‌چیز را برای چند‌ساعتی تغییر می‌دهد: «مردم شریف ایران! با جان‌فشانی سربازان وطن، جزایر ابوموسی، تنب‌بزرگ و تنب‌کوچک پس از هشتاد سال به خاک ایران بازگردانده شدند. سه دلیرمرد ایرانی جان خود را در این عملیات فدا کردند.»

یکی از این سه دلیرمرد سروان‌رضا‌سوزنچی است؛ خبر شهادتش را عصر همان روز برای پدرش که در خیابان عنصری زندگی می‌کند، می‌برند. مردم مشهد، اما صبح فردا متوجه می‌شوند که مشهد برای پس‌گرفتن جزایر سه‌گانه‌اش شهید داده است.

۱۰ آذر ۱۳۵۰ خورشیدی، روزنامه اطلاعات با چاپ تصویری از شهید‌رضا‌سوزنچی این‌طور می‌نویسد: «آسوده بخواب‌ای شهید وطن. آسوده بخواب که تو نمرده‌ای و هرگز نخواهی مرد. تو تولدی تازه یافته‌ای؛ تولدی که هرگز مرگ را در آن راهی نیست. نام تو همیشه گرامی باد!» قرار است پیکر شهید سوزنچی با هواپیما به مشهد بیاید. برخی از مدارس تعطیل شده و دانش‌آموزان با روبان سیاهی در دست به استقبال آمده‌اند. البته فقط دانش‌آموزان نیستند و مردم و اصناف مختلف با تاج‌گل‌های سفید آمده‌اند تا زیر تابوت شهید شهر را بگیرند و او را تا حرم‌مطهر امام‌رضا (ع) همراهی کنند.

روزنامه خراسان فردای این روز این‌طور گزارش می‌کند: «پیکر سروان شجاع رضا سوزنچی‌کاشانی بعد‌از‌ظهر دیروز با هواپیما وارد مشهد شد؛ در فرودگاه استاندار، فرماندهی لشکر، مدیران کل، رؤسای ادارات، رئیس و اساتید دانشگاه و نمایندگان طبقات مختلف و همچنین افسران نیرو‌های زمینی و هوایی و گارد احترام از آن استقبال کردند و با احترامات و تشریفات نظامی بر روی دوش افسران تشییع شد و از آنجا با اتومبیل به آستان‌قدس‌رضوی مشایعت شد و پس از انجام مراسم مذهبی دفن گردید. هنگام تشییع جنازه، هزاران نفر از طبقات مختلف مردم مشهد در خیابان‌ها اجتماع کرده و به قره نوکران استعمار نفرین می‌کردند و سیاست دولت ایران را در اعمال حق حاکمیت بر جزایر ایرانی خلیج فارس بار دیگر تأیید کردند.»

 

یادی از سرگرد سوزنچی کاشانی و جزایری که برایشان شهید شد

 

در روز ۹ آذر سال ۱۳۵۰ بر رضا سوزنچی چه گذشت؟

فاطمه خلخالی استاد| افراد نظامی ایران از نیمه‌شب گذشته، حرکت خود را در آب‌های خلیج‌فارس، با تجهیزات لازم آغاز کرده بودند. حرکت ناو‌ها و ناوچه‌ها و هاور‌کرافت‌ها آب‌های خلیج را به تلاطم انداخته بود. ناوسروان رضا‌سوزنچی‌کاشانچی فرمانده گروهانی بود که قرار بود فردا صبح (۹ آذر) در تنب‌بزرگ پیاده شوند و با بازپس‌گیری این جزیره، پرچم کشورشان را در آنجا به اهتزاز درآورند.

فرمانده رضا تنها ۳۱‌سال داشت. صاحب زن و یک پسر یک‌سال‌و‌نیمه بود و خبر نداشت که همسرش نجمه، برای مرتبه دوم باردار است. نجمه‌خانم نیز هنوز خودش چیزی نمی‌دانست. چند‌روز قبل از شروع این عملیات، ناوسروان‌سوزنچی با همسر و پسرش، خسرو، خداحافظی کرد و آنها را با قطار به مشهد فرستاد. دوسال‌ونیم می‌شد که زار و زندگی‌اش را آورده بود پادگانِ خسروآباد در خرمشهر؛ همان‌جا که خانه‌‎های سازمانی‌اش به دست آمریکایی‌ها ساخته شده بود.

او در آخرین دیدار به دخترعمه‌اش، نجمه، گفته بود: «شاید برگشتی در کار نباشد.»

ماجرا از این قرار بود: براساس توافق انجام‌شده، یک روز قبل از اینکه نیرو‌های انگلیسی از خلیج‌فارس خارج شوند، ایران نیرو‌های خود را به جزایر مسکونی ابوموسی و تنب‌بزرگ و جزیره غیرمسکونی تنب‌کوچک اعزام کرده بود. در روز ۹‌آذر وقتی این نیرو‌ها به ساحل جزیره ابوموسی رسیدند، فرمانده جزیره دستور پیاده شدن داد و خود اولین نفری بود که در جزیره قدم گذاشت و خاکش را بوسید.

سپس نیرو‌های ایران در نقاط سوق‌الجیشی جزیره ابوموسی مستقر شدند. اما ماجرا در تنب‌بزرگ به شکل دیگری پیش رفت. در آنجا وقتی فرمانده نیرو‌ها به جزیره وارد شد، با بلندگو به شرطه‌ها و ساکنان جزیره این پیام ابلاغ شد که آنها در امنیت کامل هستند.

بالاخره تعدادی از شرطه‌ها با بلندکردن هر دو دست از پاسگاه خارج شدند و فرمانده سوزنچی، به همراه سه نفر دیگر به جلو حرکت کرد. اما ناگهان صدای رگبار مسلسل در فضا پیچید. فرمانده سوزنچی، مهناوی‌یکم حبیب‌کهریزی و ناوی آیت‌خانی همان‌جا به شهادت رسیدند. بعد از زدوخوردی که در ادامه بین نیرو‌های ایرانی و اشغالگران پیش آمد، پرچم‌های ایران بر ارتفاعات جزیره نصب شد تا پس از نزدیک هشتاد سال، این جزایر، تحت حاکمیتِ برحق ایران قرار بگیرند.



امیر دریا‌دار احمدعابدیان از عملیات بازپس‌گیری جزایر سه‌گانه می‌گوید

رضا را ناجوانمردانه به شهادت رساندند

امیر دریادار «احمد عابدیان» در ابتدای دهه‌۵۰ هم‌دوره‌ای و هم‌خدمتی شهید سوزنچی بوده است. این آشنایی سبب می‌شود که او بعد‌ها کتاب «خلیج همیشه فارس» را به رشته تحریر در‌آورد و در آن ماجرای باز‌پس‌گیری جزایر سه‌گانه و چگونگی شهادت «شهید رضا سوزنچی‌کاشانی» به همراه دوتن دیگر از هم‌رزمانش را روایت کند.

او همچنین پژوهش کاملی درباره پیشینه تشکیل نیروی دریایی در ایران (از دوره باستان تاکنون) انجام داده که حاصل این پژوهش در کتاب «تاریخچه نیروی دریایی ایران» آمده است؛ بنابراین به پشتوانه همین اطلاعات در صحبت‌هایش از «رضا سوزنچی‌کاشانی» به‌عنوان نخستین شهید نیروی دریایی در مشهد نام برده است. سطر‌های پیش‌رو به گفت‌وگوی با او، شرح روایتش از ماجرای بازپس‌گیری جزایر سه‌گانه و شهادت رضا‌سوزنچی کاشانی اختصاص دارد.

ناخدایکم احمد‌عابدیان پیش از هر چیز با اشاره به تاریخچه جزایر سه‌گانه ایران چنین توضیح می‌دهد: «این جزایر که شاه‌راه اقتصادی ایران محسوب می‌شوند، در سال‌۱۸۹۱‌میلادی، به اشغال انگلستان درآمدند و این اسارت هشتاد سال به درازا کشید تا اینکه در سال‌۱۹۷۱‌میلادی دوباره به آغوش وطن بازگشتند. این اتفاق فرخنده میسر نمی‌شد مگر با رشادت‌های نیرو‌های دریایی ایران در آن دوره که خون سه شهید، گلِ آزادی‌اش را آبیاری کرد.»

عابدیان ادامه می‌دهد: «ما آن دوران در پادگان آموزشی و رزمی «خسروآبادِ آبادان» که پایگاه دوم نیروی دریایی در خرمشهر محسوب می‌شد، خدمت می‌کردیم. رضا را چندباری همان‌جا دیده بودم. در هنگام کار، یک نظامی منضبط و جدی، اما مهربان و گشاده‌رو بود. هرگز فکر نمی‌کردم روزی نامش به‌عنوان سرباز شهید در بازپس‌گیری بخشی از خاک وطن جاودانه شود و من هربار با تکرار نامش به او افتخار کنم.»

این امیر بازنشسته در ادامه، وضعیت جزایر سه‌گانه ایرانی را این‌طور روایت می‌کند: «یک‌سال پیش از آن عملیات، ایران بر سر بازگرداندن جزایر سه‌گانه‌اش، مذاکراتی با نماینده بریتانیا انجام داد. بریتانیا که در آن دوره شیخ‌نشینان عربی را در جزایر سکنا داده بود، به‌شکل سوری این موضوع را پذیرفته بود، اما هیچ‌گاه اقدامی برای بازگرداندن آن انجام نمی‌داد. برای همین ایران ناچار شد این سه جزیره را در یک اقدام نظامی پس بگیرد.

این عملیات که کاملا سری بود و تنها مقامات رده بالای نظامی از آن آگاه بودند، ۸‌آذر‌۱۳۵۰ با محاصره بی‌صدا و مخفیانه جزایر شروع شد. پایگاه خرمشهر نیز از چند روز قبلش در آماده‌باش نظامی قرار گرفته بود و ما به خانه هایمان نمی‌رفتیم. ساعت ۶ صبح سه‌شنبه، ۹‌آذر‌۱۳۵۰، جزایر محاصره شدند. ساکنان جزیره که از قدرت نظامی ایران آگاه بودند، مقاومتی نکردند و پرچم سفید بالا بردند. البته پیش از آن، از مردم که جمعیتشان در تنب بزرگ از سیصد نفر تجاوز نمی‌کرد، خواستیم عکس‌العملی نشان ندهند.

حتی با بالگرد اعلامیه پخش کردیم که آنان در امنیت کامل قرار دارند. همین شد که جزایر بدون درگیری و با فاصله چند دقیقه از یکدیگر پس گرفته شدند. در این بحبوحه که به نظر می‌رسید همه‌چیز تمام شده است، یکی از پاسگاه‌ها در تنب بزرگ که چند پلیس تابعِ شیخ شارجه در آن حضور داشتند، با اینکه در ابتدا تسلیم شده بودند، کار را به درگیری کشاندند و زمانی که نیرو‌ها اسلحه خود را زمین گذاشته بودند، ناجوانمردانه شروع به بستن رگبار کردند.

البته ما هم مقابله‌به‌مثل کردیم، اما شهید سوزنچی و دو همراهش که در پیش همه نیرو‌ها ایستاده بودند، در این مقاومت به شهادت رسیدند. البته این کار آنان بدون پاسخ نماند و چند دقیقه بعد پرچم ایران بر بالای سه جزیره به اهتزاز درآمد.»


بولوار «رضا» در احمدآباد به یاد شهید رضا سوزنچی نام‌گذاری شده است

خیلی از ما ممکن است هر روز گذرمان به بولوار رضای مشهد بخورد و از آن رد شویم و خیال کنیم منظور از اسم رضا، امام‌رضا (ع) است؛ اما در تابلو‌های شهری و حتی رسم‌الخط روزنامه‌ای و دیگر مکتوبات، وقتی منظور امام‌رضا (ع) است، این نام با همه پسوند‌ها و پیشوندهایش کامل نوشته می‌شود.

شاید جالب باشد که بدانید منظور از نام رضا در بولوار رضای احمدآباد، شهید رضا‌سوزنچی است. به گفته خانواده شهید، کمی بعد از جان‌فشانی رضا، خیابان‌ها و بولوار‌هایی در مشهد و دیگر شهر‌ها به اسم او نام‌گذاری شدند؛ حتی نام یکی از جزیره‌های جنوبی به اسم او رقم خورد. اما در گذر زمان، همه این مکان‌ها تغییر نام پیدا کردند.

به گفته خواهران و همسر شهید، خیابان «رضا» در بولوار احمدآباد، ابتدا به نام سرگرد‌رضا‌سوزنچی بوده است، اما اول و آخرش برداشته می‌شود و فقط رضایش باقی می‌ماند. گرچه بعد از انقلاب، مسئولانی از بنیاد شهید، چندبار با پدر رضا‌سوزنچی دیدار داشته‌اند و در مراسم مختلف به احترام، پیش از نام سوزنچی، پیشوند شهید آورده شده، اما هیچ‌وقت عنوان شهید به‌طور رسمی به این فرمانده نیروی دریایی داده نشده است.



با خاطرات ناو‌سروان سیدعلی کاظمی، از ماجرای جنگ یک‌روزه برای سه جزیره

ما یکی از ۵ راه اقتصادی جهان را پس گرفتیم

ناوسروان «سیدعلی‌کاظمی» کسی است که در آن روزگار به‌عنوان یک درجه‌دار در عملیات بازپس‌گیری جزایر شرکت داشته است. او درباره شهید سوزنچی و حوادث ۹‌آذر سال‌۱۳۵۰ می‌گوید: «شهید سوزنچی را از نزدیک می‌شناختم. از سال ۱۳۴۹ تا آن لحظه که قرار شد هردو در یک عملیات مهم نقش داشته باشیم. آن روز، تقدیر دست مرا کشید و به سمت ابوموسی برد و او را به تنب بزرگ کشاند. ما نخستین گروه تفنگ‌داران نیروی دریایی بودیم که به‌صورت ویژه برای بازپس‌گیری جزایر سه‌گانه آموزش دیده بودیم. تا پیش از ما نیروی دریایی تفنگ‌داری نداشت.»

سیدعلی‌کاظمی ادامه می‌دهد: «روز پیش از عملیات به بندرعباس رفتیم و از آنجا خودمان را با «هاورکرافت» به بندر لنگه رساندیم. شب را در بندر لنگه ماندیم و ساعت ۴:۳۰ صبح فردا به سمت جزایر حرکت کردیم. آن روز‌ها این جزایر در اختیار انگلستان بود و استعمار پیر بهره اقتصادی‌اش را می‌برد.»

به گفته این نظامی، شهید سوزنچی ابتدا قرار بوده است به جزیره ابوموسی برود، زیرا نامش در فهرست تقسیمات به‌عنوان فرمانده سربازان در جزیره ابوموسی نوشته شده بوده، اما مثل فردی که شهادت به او الهام شده است، ناگهان تصمیمش را عوض می‌کند و به جزیره تنب‌بزرگ می‌رود: «روزی که ما مستقر شدیم، متجاوزان هنوز در جزیره و در پاسگاه بودند. جزیره تسلیم شده بود و تعدادی سرباز هم در پاسگاه بودند، اما حرکتی نمی‌کردند، رئیس پاسگاه اصرار داشت که برای تخلیه جزیره اول شیخ شارجه باید به او دستور تسلیم بدهد.

شهید سوزنچی به عنوان فرمانده از آنان درخواست کرد که بیرون بیایند و خود را تسلیم کنند ولی جوابی نشنید. ناگهان از داخل اتاقک پاسگاه چندنفر شروع کردند به تیراندازی. نخستین کسی که تیر خورد، شهید سوزنچی بود. بعد مهناوی کهریزی زمین افتاد و سوم کسی که شهید شد آیت خانی بود که تیر به گوشش اصابت کرد. همه این اتفاق‌ها در عرض چند ثانیه رخ داد. بچه‌های ما بعد از این شروع کردند به دفاع و توانستند پاسگاه و همه جزایر را بگیرند.»


به عقیده ناوسروان کاظمی قصه جزایر سه‌گانه با دیگر جنگ‌ها متفاوت است: «ما دنبال کشورگشایی نبودیم. ما رفته بودیم تا آنچه را که حق کشورمان است، پس از نزدیک به یک قرن از چنگال استعمار خارج کنیم. این جزایر اهمیت سوق‌الجیشی داشتند؛ زیرا شاه‌راه حیاتی اقتصادی ایران از میان این سه می‌گذرد. همچنین این راه یکی از پنج راه مهم تجاری جهان است. همه کشتی‌ها از همان ابتدا باید از راه بین این سه جزیره عبور کنند و خود را به آب‌های آزاد برسانند.

همچنین امروزه که دو‌سوم نفت مورد‌نیاز صنایع اروپای غربی باید از تنگه هرمز بگذرد، اهمیت این جزایر بیش از پیش روشن می‌شود و کافی است که یک دولت بر این جزایر دست یابد و راه صدور نفت را از خلیج‌فارس ببندد؛ بنابراین این سه جزیره بیش از هر چیز دارای اهمیت راهبردی و نظامی هستند. مطمئن باشید اگر این سه جزیره بازپس گرفته نمی‌شدند، باید پس از مدتی قشم را هم مانند بحرین تقدیم استعمار می‌کردیم و امروز هیچ‌چیز برای خودمان نداشتیم.»



* این گزارش شنبه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۳۳۷ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44