کد خبر: ۱۰۳۵۱
۰۲ مهر ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۲

ستاره شدن پوریا آذری بین سی نفر

پوریا آذری به‌دلیل بیماری سی‌پی دچار معلولیت شده است، اما حتی با شرایط خاص، هرروز قدمی به‌سمت اهداف ورزشی‌اش برمی‌دارد.

پوریا آذری دانش‌آموز مدرسه استثنایی کوشاست. او به‌دلیل بیماری سی‌پی (فلج مغزی) دچار معلولیت شده است، اما حتی با شرایط خاص، هرروز قدمی به‌سمت اهداف ورزشی‌اش برمی‌دارد. او که متولد سال۱۳۸۷ است، به‌تازگی در بیست‌وچهارمین دوره مسابقات ورزشی دانش‌آموزان و کارکنان آموزش‌وپرورش استثنایی کشور، مقام اول پرتاب کلاب را کسب کرده است.

مادرش، سهیلا دانشفر، همیشه همراه اوست و کمک می‌کند تا پوریا به آرزوهایش برسد. در این گفتگو پوریا با کمک مادرش با ما گفتگو کرد.

- مدرسه‌رفتن را دوست داری؟
خیلی؛ هر‌روز با بچه‌ها صحبت می‌کنیم و بهمان خوش می‌گذرد. من از همان سال اول در مدرسه استثنایی کوشا ثبت‌نام کردم و این مدرسه و معلم‌هایش را خیلی دوست دارم.

- درباره ورودت به ورزش بوچیا توضیح بده.
سال گذشته در کلاس‌های بوچیای مدرسه شرکت کردم. با ویلچرم حرکت می‌کردم و توپ‌ها را پرتاب می‌کردم. خیلی خوب بازی کردم و در مسابقات استانی موفق شدم مقام دوم را به دست آورم.

- چطور به سمت ویلچررانی و بعد از آن پرتاب کلاب رفتی؟
بعد‌از بازی در مسابقات بوچیا، مدرسه من را برای شرکت در مسابقات ویلچررانی به پارک ملت فرستاد. در این مسابقه، مقامی کسب نکردم، اما یکی از داوران گفت که دست‌ها و بالاتنه‌ام قوی است. او به مادرم پیشنهاد داد که در مسابقات پرتاب کلاب شرکت کنم.

- تمرین‌هایت در این رشته چطور پیش رفت؟
بعد‌از مسابقات و پیشنهاد آن داور، مادرم موافقت کرد و من تمرینات پرتاب کلاب را شروع کردم. به مدت پنج‌ماه تمرین فشرده داشتم و هفته‌ای سه روز به محل تمرین در محله صیاد می‌رفتم. با آنکه خیلی فشرده بود، تمریناتم را دوست داشتم و همیشه منتظر روز تمرین بودم.

- تمرینات برایت سخت نبود؟ خسته نمی‌شدی؟
از تمرین‌ها خیلی لذت می‌بردم. حتی یک روز هم غیبت نداشتم و همیشه با انگیزه و انرژی زیاد در تمرینات حاضر می‌شدم. مربی‌ام هم همیشه از انگیزه و تلاش من تعریف می‌کرد.

- در مسابقات کشوری چطور عمل کردی؟
‌در تاریخ ۱۶‌مرداد‌۱۴۰۰ در مسابقات کشوری دانش‌آموزان استثنایی شرکت کردم. سی‌نفر از سراسر کشور در این رقابت‌ها حضور داشتند و من توانستم مقام اول را کسب کنم و مدال طلا بگیرم.

- زمان مسابقه استرس نداشتی؟
نه، به خودم مطمئن بودم. بیشتر مادرم بود که نگران بود و استرس داشت.

- بهترین خاطره‌ات از آن مسابقات چیست؟
مربوط به شبی است که بعد از مسابقات، در اردوگاه امام رضا (ع) با بچه‌های تهران، اصفهان و آذربایجان تا صبح صحبت کردیم و خندیدیم. صبح هم به زیارت حرم امام رضا (ع) رفتیم که تجربه‌ای فوق‌العاده بود.

- چه برنامه‌ای برای آینده داری؟
در مسابقات تیم انتخابی پارادو‌ومیدانی قهرمانی کشور شرکت کنم. اگر انتخاب شوم، می‌توانم در بازی‌های آسیایی سال آینده هم شرکت کنم.

- بزرگ‌ترین آرزویت چیست؟
روزی به مسابقات خارج از کشور بروم، مدال طلا بگیرم و قهرمان جهان شوم.



* این گزارش دوشنبه ۲ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۳ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44