سالهای زیادی است که حرف از اسکان ارزانقیمت در مشهد به میان میآید، اما در عمل کاری انجام نشده و مشتاقان زیادی تنها بهخاطر نبود یک سرپناه و نداشتن استطاعت مالی، آرزوی دیدن حرم رضوی را در دل دارند.
هتلآپارتمان ساختمان شماره۸، واقعدر اندرزگوی۸ به فاصله ۸۸۸متری از بابالجواد حرم مطهر، میزبان زائرانی از سرتاسر ایران است که تاکنون توانایی سفر به مشهد را نداشته و به همت «موسسه راهیان نور آسمان هشتم» قدم به پایتخت معنوی ایران گذاشتهاند تا مهمان امام رضا (ع) باشند.
«حاجاحمد اسکویینیا» موسس این هتل و موسسه خیریه، کارهای خیرش شبیه هیچکدام از کارهایی که تاکنون انجامگرفته نیست. او پذیرای زائرانی است که دستشان خالی است و تابهحال حرم را ندیدهاند.
حاجاحمد اسکویینیا، معلمی اهل شهر «اسکو» در آذربایجان شرقی است که سال۱۳۸۰ تصمیم میگیرد دلش را یکدله و ترک دیار کند تا چند صباح باقیمانده از عمرش را در کنار امام رضا (ع) سپری کند؛ مهاجرتی که خالی از مشکلات نبوده است؛ «سالی که به مشهد آمدم با سرمایه و پولی که در اختیار داشتم، میتوانستم سه خانه بخرم، اما گرفتار تورم شدیدی شدم و به حالت ورشکستگی درآمدم و نمیتوانستم خانهای بخرم یا کار دیگری انجام دهم. برای همین، دست به دامان امام رضا (ع) شدم و روزها با پای برهنه به حرم میرفتم و در صحن جمهوری مینشستم و از حضرت میخواستم که راهی جلوی پایم بگذارد تا مشکلاتم حل شود.»
حاجاحمد ادامه میدهد: «یک روز که واقعا از وضعیت خودم خسته شده بودم، به امام رضا (ع) گفتم که میخواهم به شهر خودم برگردم، غافل از اینکه دقیقهبهدقیقه و ثانیهبهثانیه از زندگی من تحت توجهات حضرت رضا (ع) است.»
«بعداز دوسال نمیدانم ناگهان چه اتفاقی رخ داد که ورق زندگیام برگشت و همه چیز متحول شد. ملکی را توانستم بخرم و آن را بسازم. رفتهرفته با عنایت امام رضا (ع) به جرگه خادمانش پیوستم و ظرف مدت کمی، مسئول کشیک شدم. بهدلیل علاقهای که داشتم چندسالی برای خدمت به حج اعزام شدم. بعداز دوسهسال هم خودم مسئول کاروانهای زیارتی حج عمره و تمتع شدم. همچنین به پیشنهاد یکی از دوستانم، وظیفه هدایت و راهنمایی کاروانهای زیارتی یکی از شرکتهای مسافرتی مشهد را برعهده گرفتم. بهجرئت میتوانم بگویم تمام این رخدادها به فاصله کمی برایم اتفاق افتاد که همگی لطف و عنایت آقا بود و من معجزه را به چشم دیدم.»
زندگی حاجاحمد بعداز چندسال، رنگ آرامش را میبیند و او که حضور امام رضا (ع) را در همه لحظات زندگیاش لمس کرده تصمیم میگیرد افرادی را که بضاعت مالی سفر به مشهد ندارند، اما آرزومند دیدن حرم هستند، به آرزویشان برساند؛ «یک روز همانطورکه در حرم نشسته بودم با خود فکر کردم چقدر خوب است آنهایی که تابهحال حرم مطهر را ندیدهاند و بضاعت مالی سفر را ندارند، راهی مشهد کنم. این فکر مدتها در ذهنم بود تا اینکه باتوجهبه تجربیاتی که درزمینه راهنمایی زائران مشهد در شرکت مسافربری به دست آورده بودم و هماهنگی که با این شرکت انجام دادم، توانستم یک دستگاه اتوبوس بگیرم و اولین گروه از زیارتاولیها را روانه مشهد کنم.»
حاجاحمد اسکویینیا، نمایندهای را مامور میکند تا بهدنبال افرادی بگردد که تابهحال مشهد نیامده باشند و بضاعت مالی سفر به مشهد را هم ندارند. اسکویی تعریف میکند: «تیر۱۳۸۶ نمایندهام، افرادی را در یکی از روستاهای محروم استان ایلام پیدا کرد که شرایط ما را داشتند؛ بنابراین شرایط سفر را برایشان مهیا کردیم تا به مشهد بیایند.
در آن زمان، یکی از دوستانم که فهمیده بودم دنبال خانهای برای اسکان این زائران میگردم، خانه دوطبقهای را که در فلکه آب داشت، رایگان دراختیارم قرار داد. برای تغذیه این ۴۰ نفر با کمک همسرم برایشان غذا میپختیم. گاهی نیز با کمک سایر خیّران، غذا از بیرون تهیه میکردیم. از اینکه میدیدم، عدهای را به کمک آقا میتوانم به این نقطه نورانی بیاورم، واقعا خوشحال بودم و در پوست خود نمیگنجیدم، اما با همه شیرینی، این کار واقعا سخت و طاقتفرسا بود.»
وی عنوان میکند: «بعداز اینکه اولین گروه را به سلامت راهی کردم، واقعا از این کار پشیمان شدم و روبهروی ضریح مطهر نشستم و به امام رضا (ع) گفتم این کار از توان من خارج است و از عهدهاش برنمیآیم و حاضرم بهجای آن، هزینه جهیزیه یک دختر بیبضاعت را تقبل کنم.»
حاجاحمد ادامه میدهد: «درست یک هفته بعد از اینکه تصمیم گرفتم دیگر هیچ زیارت اولی بیبضاعت را به مشهد نیاورم، صبح روز کشیک حرم یکی از خدمه که خودش از آقا شفا گرفته بود، یک تکه کاغذ به من داد و گفت: در خواب امام رضا (ع) به من گفتند این را به محمد بده. من به او گفتم که اسم من احمد است نه محمد. ایشان مجدد گفت که این کاغذ و شعر داخل آن برای شماست و حضرت گفتهاند که این را به همان مسئول کشیکی بده که «ترک» است. با شنیدن این حرف پشتم لرزید.
وقتی کاغذ را باز کردم و شعر داخلش را خواندم، یقین کردم که برای من سروده است. وقتی به این مصرع شعر رسیدم که گفته بود: غم به دل راه مده در همه جا یار توام... با خودم گفتم که باید این کار را تا آخر ادامه دهم و زائرانی را که حرم را ندیدهاند، به آرزویشان برسانم و در این مسیر از هیچ سختی و مشکلی نترسم؛ چراکه امام رضا (ع) هوایم را دارند.»
بعداز اینکه حاجاحمد اسکویینیا مصمم میشود آنهایی را که آرزوی دیدن حرم را دارند، به آرزویشان برساند، زمین و آسمان دستبهدست هم میدهند تا این کار انجام شود و اینبار نوبت «بشاگردیها» بود که به مشهد عازم شوند؛ «سال ۱۳۸۷ یکی از روحانیون مبلّغ به نام آقای صاحبالزمانی با من تماس گرفت و گفت: برای تبلیغ به «بشاگرد» رفته بودم که متوجه شدم مردم آن روستا هیچکدام تا به حال مشهد نرفتهاند و با وضع معیشتی که دارند، هیچوقت نمیتوانند حرم را ببینند.
این مردمان کپرنشین در روستایشان خبری از آب، حمام و حتی برق هم نیست. شاید باورش کمی مشکل باشد، اما اهالی این روستا تا آن روز اصلا اتوبوس ندیده بودند؛ چراکه جاده مناسبی هم وجود نداشت که وسایل نقلیه از آن عبور کند و ما مجبور شدیم زائرانمان را به خمینیشهر و از آنجا به میناب ببریم تا بتوانند سوار اتوبوس شوند که از بندرعباس برایشان هماهنگ کرده بودیم.
روزی که این گروه به مشهد رسیدند، آنها را به هتلی بردیم که از قبل رزرو شده بود. چند ساعتی نگذشته بود که مدیر هتل زنگ زد و به من گفت حاجی بیا و زائرانت را از هتل ببر؛ جای اینها اینجا نیست. زائرانی که آوردهای، با محیط هتل سازگاری ندارند. وقتی این حرف را شنیدم شوکه شدم؛ میخواستم از فرط ناراحتی گریه کنم. واقعا نمیدانستم چه کاری باید انجام بدهم. با خودم گفتم زائر امام رضا (ع) را کجا ببرم؟ اصلا این موضوع را چگونه به آنها بگویم؟ با هر سختی که بود، خانه دوطبقهای پیدا کردم و به بزرگ «بشاگردیها» گفتم که دوست دارید جایی ببرمتان که همگی کنار هم باشید؟ او هم از خدا خواسته قبول کرد. همان روز اهالی مظلوم و محروم «بشاگرد» را در آن منزل اسکان دادیم و همه چیز به خیر و خوشی پایان یافت.»
زمانیکه ساختمان هتل را خریداری کردم، تصمیم گرفتم برای اعزام زائران بیبضاعت به مشهد تلاش کنم
مشکلات پیداکردن مکان مناسب برای زائران و مسائلی که در این زمینه برای حاجاحمد اسکویینیا پیش میآمد، جرقهای در ذهنش ایجاد کرد تا ساختمانی از خودش داشته باشد و با جان و دل از زائران آقا پذیرایی کند، اما پیداشدن این ساختمان هم، داستانی شنیدنی دارد که حاجاحمد اینطور برایمان بازگو میکند؛ «یک سال میزبان بانوانی از «قلعه گنج کرمان» بودم و روز آخر مثل هر سال قصد داشتم برایشان از معجزات امام رضا (ع) بگویم، اما ناگهان به دلم افتاد که از این زائران پاکدل آقا بخواهم تا برایم دعا کنند. با همان بغضی که داشتم به آنها گفتم وقتی برای آخرین زیارت به حرم میروید به آقا بگویید این خادم ما حاج احمد اسکویینیا دوست دارد به زائران خدمت کند، اما امکانات و ساختمانی از خودش ندارد.
نمیدانم دعای کدام یک از آن بانوان مستجاب شد، فقط میدانم همه چیز بسیار سریع اتفاق افتاد. چند روز بعد از این قضایا به یکی از سپردههایم در بانک یک وام ۷۰ میلیونی تعلق گرفت و تا به خودم آمدم، دیدم در بنگاه نشستهام و باوجود اینکه مبلغ بسیار زیادی هم کسر داشتم، ولی قولنامه را امضا کردم و اینبار هم لطف امام رضا (ع) شامل حالم شد و از جایی که انتظارش را نداشتم، مابقی مبلغ ساختمان مهیا شد. برای تخریب و ساخت هتل هم واقعا پولی نداشتم تا اینکه با مشورت همسرم خانهای را که با وام و قرض ساخته بودم و تازه قسطهایش تمام شده بود، فروختم تا خرج ساخت این ساختمان کنم.»
حاج احمد میافزاید: «از ابتدا بهصورت مخفیانه و غیررسمی فعالیت میکردم، اما زمانیکه ساختمان هتل را خریداری کردم، تصمیم گرفتم موسسه خیریهای تاسیس کنم که هدفش فقط اعزام زائران بیبضاعت به مشهد و توسعه فرهنگ زیارت باشد تا حداقل نام نیک و باقیاتالصاحاتی از من باقی بماند.»
ابتدای سال۱۳۹۴ کار ساخت هتل آپارتمان با ظرفیت پذیرایی از ۱۰۰زائر به پایان رسید و «موسسه خیریه راهیان نور آسمان هشتم» بهعنوان یک سازمان مردمنهاد به ثبت رسید و کار خود را بهصورت رسمی آغاز کرد. اکنون حاجاحمد اسکویینیا، مدیر و موسس یکی از موسسات خیریه مشهد است و از سرتاسر ایران میزبان زیارت اولیها بوده است. خودش میگوید که تابهحال از ۶ هزارو۷۰۰ نفر پذیرایی کرده است. زائرانی از کرج، شیراز، بوشهر، شهرضا، اصفهان، دلگان ایرانشهر، اهر، قلعه گنج کرمان و خیلی از شهرها و روستاهای کوچک و بزرگی که آنقدر تعدادشان زیاد شده که دیگر حافظه حاجاحمد برای یادآوریشان یاری نمیکند.
حاجاحمد در هتل «راهیان نور آسمان هشتم» تنها میزبان زیارت اولیها نیست، بلکه بسیاری از زوجهای جوان بههمت این موسسه، زندگیشان را با یک خاطره خوش از مشهد شروع کردهاند؛ «تمام زوجهای جوان و بهخصوص ایتامی که در مناطق محروم کشور توانایی برگزاری عروسی نداشته باشند و بخواهند زندگی مشترکشان را در مشهد شروع کنند، توسط موسسه «راهیان نور آسمان هشتم» به مشهد اعزام و در هتل به رایگان اسکان داده میشوند و تاکنون میزبان زوجهای بسیار زیادی از سرتاسر ایران بودهایم. چون عموما دامادها برای چنین کاری به ما مراجعه میکنند، همه این برنامه بهصورت کاملا مخفیانه انجام میگیرد، خانواده عروس و حتی خودش به هیچ عنوان متوجه این موضوع نمیشوند.»
اسکویینیا درمورد نحوه پذیرش و پذیرایی از زائران توسط «موسسه راهیان نور آسمان هشتم» میگوید: «بهدلیل روابطی که طی این چند سال با موسسات خیریه و افراد خیّر داشتم، نام «موسسه راهیان نور آسمان هشتم» و کاری که انجام میدهد، تقریبا در همه جای ایران مطرح شده و خود موسسات و انجمنهایی که قصد دارند زیارتاولیها را به مشهد اعزام کنند، با ما تماس میگیرند یا ازطریق سایت اینترنتی موسسه اقدام میکنند یا اینکه بهصورت کتبی به ما درخواست میدهند.
درخواستها بررسی میشود و اگر مشمول دو شرطی که بنیان فعالیت ما بر آن نهاده شده است، باشند از آنها سه شب در محل هتل بهصورت رایگان پذیرایی میکنیم و حتی اگر درزمینه ایاب و ذهاب و تغذیه هم خواستار کمک باشند، بیدریغ امکاناتی را که به کمک خیّران فراهم کردیم دراختیارشان قرار میدهیم. کاروانهای زیارتی را به حال خودشان رها نمیکنیم و برنامههای فرهنگی مثل بازدید از سایر مکانهای مذهبی و تاریخی مشهد و... را برایشان در نظر میگیریم تا خاطره اولین سفرشان به مشهد کاملا ماندگار شود.»
«تاکنون خیّرهای زیادی به موسسه راهیان نور آسمان هشتم آمدهاند و کمکهای بسیاری کردهاند، اما هنوز مردم و ارگانها به این چنین موسسات و کار جدیدی که انجام میدهند، اعتماد کافی ندارند. هنوز آنطورکه شایسته است به موسسه راهیان نور آسمان هشتم توجه نشده و روی کمکهای کوچکی که از طرف خیّران انجام میشود، زیاد نمیتوان حساب کرد؛ چراکه هزینههای مجموعه و استقبال از زائر حضرت زیاد است و این مبالغ و یاریها تنها بخش کوچکی از مشکلات را رفع میکند. ما دوست داریم مجموعهای را در مشهد بنیانگذاری کنیم که برای مردم قابل اعتماد باشد و همه دستبهدست هم بدهیم تا برای زائر اولیها کارهای بزرگی انجام بدهیم. اکنون قصد داریم برنامهای را با نام کاروان جوادالائمه (ع) که پذیرایی از ۱۴ هزار زیارتاولی در قالب ۳۱۳کاروان از سرتاسر ایران است، عملیاتی کنیم. برنامهای که مطالعاتش انجام شده و نزدیک به اجراست، اما اگر مساعدت مردم و سازمانها را نداشته باشیم، اجرای چنین برنامه عظیمی غیرممکن است.»
حاجاحمد بهتازگی میزبان معلولان زائر اولی استان البرز بوده است. داستان آمدن این کاروان به مشهد از آن دست حکایتهایی است که گوشهگوشه آن پر است از عنایت و لطف حضرت رضا (ع) به زائرانش؛ «چند ماه پیش، سفری به تهران و کرج داشتم و در آن سفر به آقای باقری مسئول بهزیستی استان البرز پیشنهاد دادم که مقدمات سفر معلولانی را که تابهحال به مشهد نیامدهاند، فراهم کند. آنها هم پیشنهاد من را پذیرفتند و نمایندهای را از هلال احمر به محل هتل فرستادند تا ببینند که آیا ساختمان ما ظرفیت پذیرایی از معلولان را دارد یا خیر؟
زمانیکه تاییدیهها صادر و بنا شد که این سفر انجام شود، طی صحبتهایی که با مسئول این گروه از معلولان استان البرز انجام دادیم، قرار شد هزینه ایابوذهاب تا مشهد را خودشان بپردازند. چند روز بعد، یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت که بهزیستی برای هزینه ایابوذهاب از این بچهها پول گرفته است و حتی چندنفری واقعا قادر به پرداخت این هزینه نبودند که خیّرها این وجه را پرداخت کردهاند. بلافاصله با مسئولشان تماس گرفتم و به او گوشزد کردم که حق ندارد هیچگونه وجهی از این عزیزان بگیرد و بنا شد هردو بهدنبال خیّری بگردیم که این هزینه را تقبل کند. چند روزی گذشت و جستجوهای ما به هیچ نتیجهای نرسید. واقعا مستأصل شده بودم و چارهای جز توسل به خود امام رضا (ع) نداشتم. صبح روز بعد، یکی از دوستانم پیامکی با این متن برایم ارسال کرد: سلام، التماس دعا.
من هم ناخودآگاه موضوع را به ایشان گفتم و درخواست خودم را مطرح کردم. ظهر نشده بود که تماس گرفت و گفت بلیت قطار جور شد و نگران نباشید. آن هم یکی از بهترین قطارهای موجود در ایران که به قطار پولدارهای تهران معروف است.»
برای اینکه مستقیم به کار انتقال معلولان نظارت داشته باشم، خودم به تهران رفتم و خداراشکر همه چیز بدون هیچ مشکلی انجام شد. بهدلیل وضعیت این معلولان و اینکه انتقال آنها از قطار به خارج واقعا مشکل بود، در مشهد هماهنگیهایی با هلال احمر انجام دادیم که در امر انتقال معلولان به ما کمک کنند. همهچیز در مشهد مطابق برنامه پیش رفت، جز یک چیز و آن هم گرفتن فیش غذای حضرت برای این معلولان. اما ازآنجاکه امام رضا (ع) مهمانانش را دوست دارد، آنها را سر سفره خودش مینشاند و همینطور هم شد.
از جاییکه فکرش را نمیکردیم و انتظار نداشتیم توانستیم برایشان فیش غذای حضرت بگیریم. روزی که قرار بود برای آخرین زیارت، آنها را به حرم و بعد مهمانسرای حضرت ببریم مصادف شد با روز کشیک خودم. برای همین ۲۰نفر از کادر ویلچر حرم را به هتل فرستادم و این معلولان زیارتاولی را با عزت و احترام هرچه تمامتر راهی کردیم، طوریکه سرتاسر کوچه سرشور همه مات و متحیر نگاه میکردند. خداراشکر به لطف آقا در طول این سفر برای هیچکدام از این معلولان که وضعیت سختی هم داشتند، مشکلی پیش نیامد و همهچیز با خوبی و خوشی به پایان رسید.
* این گزارش در شماره ۱۸۶ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۲۵ اسفندماه ۱۳۹۴ منتشر شده است.