خودش را اولین آپارتماننشین محله شریف میداند. زمانی که او آمد، همه خانهها ویلایی بود. قبلتر از آن را هم خوب در خاطر دارد. همه زمینها بایر بود. ارگانهایی مانند سپاه و فرودگاه که این زمینها را به کارکنانشان واگذار کردند، اینجا کمکم آباد شد.
عبدالرضا نادری نزدیک بیستسال است که در محله شریف سکونت دارد. بیستسال پیش که او به محله آمد، از پنجرههای خانهاش زندان و بعدها پل صیادشیرازی را میدید، اما حالا اینقدر دورش را ساختمانهای آپارتمانی چندطبقه گرفتهاند که به قول خودش آسمان را هم بهسختی میبیند.
آقارضا میگوید: سال ۵۹ همه اینها زمین بایر بود. از حدود سال۶۴ تکوتوک شروع به ساخت خانه ویلایی کردند. کسی چه میداند؛ سالهای آینده که شاید ما باشیم یا نباشیم، چهبسا ساختمانهای چندطبقه فعلی را با هم ادغام کنند و برجهای بعدی را بسازند.
آقارضا پایش را به زمین بوستان زمرد میکوبد و تعریف میکند: تا سال۷۰ اینجا زمینی بایر بود. وقتی ساخته شد، پارکی برای بچههایمان شد و حالا پاتوق من و دیگر جوانهای قدیم محله شریف است.
آقارضا بعداز پارک راهی مسجد میشود. او میگوید: اینجا بیشترش زمینهای مرحوم حاجملک است. شهرداری بخشی را پارک کرد و بخشی را هم به مسجد داد. مسجد را با کمک اهالی ساختیم. دو دوره هم خودم عضو هیئتامنای آن بودم.
نانوایی قدیمی محله شریف، اولین مغازه این محل بوده و از سال۶۲ در آن دایر است. آقارضا میگوید: خانواده من بیشتر نان لواش مصرف میکنند، اما هروقت هوس نان سنگک کنند، یک نوک پا میآیم اینجا و نان تازه میبرم.
او از مسافران پروپاقرص خط۱۲ است؛ بهویژه روزهایی که شیفت خادمی در حرم رضوی دارد. آقا رضا قبل ازاین سالها با اتوبوسهای خط ۱۰ تردد میکرد.
علیآقای قاسمی از همسایههای قدیمی آقارضاست. غیر از همسایگی، آنها در یک آسایشگاه معلولان با هم همکارند که این موضوع صمیمیت بینشان را بیشتر کرده است.
آقارضا به قول خودش با همه «شیش شیش» است. همانطورکه در خیابان راه میرود، با این و آن سلام و علیک دارد. آقای بادامستانی آلومینیومکار، آقای حقیقی مصالحفروش، آقای نداف تعمیرکار خودرو و دیگران را میشناسد. با همه دست میدهد و احوالپرسشان است.
* این گزارش پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۱ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.