هنگام تحمل دردهایم که از شدتش چشمهایم را به هم میفشردم، میدیدم خانواده و اطرافیانم در حال تهیه و دوختن لباس سیاه هستند. آنها باور کردهبودند که سه چهارروز دیگر میمیرم.
فاطمه دهنویدی سردرگم بود وقتی فهمید باردار شده است. همه بسیج شده بودند او را از به دنیا آوردن فرزندش منصرف کنند، فاطمه سرطان داشت و آینده او معلوم نبود.
حرفهای این پزشک به دل بیماران سرطان ی مینشیند، چون خودش هم مبتلاست. او همه عمرش را برای درمان بیماران سرطان ی گذاشته است، اما چندسالی است که خودش با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکند.
او فقط یک دکتر نیست! همراه بیمار است. گاهی بیمارش را آرام میکند و گاهی برای خرج درمانش کارت میکشد. بعد هم که بیماران درمان میشوند گاه با یک شماره ناشناس مواجه میشوند. خانم دکتر پشت خط است.
طول دوره درمان برخی از بیماران تا ۵۰روز ادامه دارد و در این روزها تنها هدف ما این است که بیماران دغدغهای جز بیماری و درمان نداشته باشند، امکاناتی که در این مرکز وجود دارد با بیمارستانهای بخش خصوصی یکسان است.
در مرکز تخصصی انکولوژی رضا(ع) روزانه ۱۰ پرستار با بیماران سرطان ی سروکار دارند. آنها گاهی روزها خبر خوش بهبودی را به بیماران میدهند یا با چشمانی گریان از بدنی که درگیر سرطان شده، سخن به زبان میآورند.
حسن ضیایینیا خاطرات مشترکی با دانشمند شهید مجید شهریاری دارد. میگوید: هرچه از دانش شهید بگویم کم گفتهام؛ ایشان در توسعه تحقیقات قدرت هستهای ایران پیشرو بوده است.






