کد خبر: ۱۰۵۰۳
۱۸ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۱

دکتر غلامحسین نوفرستی معالج ناامیدی بیماران سرطانی است!

حرف‌های این پزشک به دل بیماران سرطانی می‌نشیند، چون خودش هم مبتلاست. او همه عمرش را برای درمان بیماران سرطانی گذاشته است، اما چندسالی است که خودش با بیماری سرطان دست‌و‌پنجه نرم می‌کند.

«خودم شاهد بودم آن‌قدر به بیمارانش تعهد داشت که حاضر نبود بیشتر از این در روند درمانشان وقفه‌ای بیفتد. کشان‌کشان و با عصا خودش را به مطب رسانده بود. نای نفس‌کشیدن نداشت، اما به روی خودش نمی‌آورد. لبخند می‌زد و صمیمانه‌تر از همیشه حال بیماران را می‌پرسید. اگر بیماری ابراز ناامیدی می‌کرد، می‌گفت «ببینید حال شما از من بهتر است. نگران چه هستید!» این‌قدر تحت تأثیر این رفتارهایش قرار گرفتم که دیگر برای اینکه چرا به سرطان مبتلا شده‌ام، گریه نکردم!»

اینها بخشی از صحبت‌هایی است که بیمار سرطانی دکتر غلامحسین نوفرستی درباره او می‌گوید. این دکتر، قبل از تجویز دارو، امید را به روح بیمارانش تزریق می‌کند. حواسش نه‌تن‌ها به بیمار، بلکه به تک‌تک اعضای خانواده‌اش هست؛ از بچه کوچک گرفته تا پدر و مادر و همسر، با همه صحبت می‌کند تا روحیه آنها و بیمار بهتر شود. وقت و بی‌وقت با تلفن همراه جواب‌گوی مشکلات بیمارانش است. آنهایی را هم که استطاعت مالی ندارند، حمایت می‌کند.

همه این کار‌های حال‌خوب‌کن، خصوصیات رفتاری پزشکی است که همه عمرش را برای درمان بیماران سرطانی گذاشته است، اما چندسالی است که خودش با بیماری سرطان دست‌و‌پنجه نرم می‌کند و به قول پزشکان این روز‌ها بیماری‌اش عود کرده است. این پزشک خیّر، هفده‌سال است که در انجمن حمایت از بیماران سرطانی مشهد فعالیت دارد و اکنون نایب‌رئیس هیئت‌مدیره آن است.


آرزوی تیمسار شدن

«فرشته»، «بی‌نظیر» «غیرقابل وصف» «یک تکه جواهر»؛ اینها توصیف‌هایی است که بیماران دکتر نوفرستی درباره او دارند. این پزشک محله آب‌وبرق، ۳۲‌سال است که به درمان بیماران سرطانی می‌پردازد. چندصد بیمار را درمان کرده، اما از قضا سرنوشت بر این بوده که خودش در شصت‌و‌چهارسالگی به این بیماری مبتلا شود و حالا پنج‌سال است که با آن دست‌و پنجه نرم می‌کند.

باور‌هایی که او درباره زندگی و مرگ دارد، آن‌قدر عمیق است که بر دل مریضانش می‌نشیند. هر بیماری که پا در مطبش می‌گذارد، به طور متوسط بیست‌دقیقه آنجا‌ست و بیش‌از پانزده‌دقیقه این وقت، صرف صحبت‌کردن و امیددادن می‌شود. او الگویی زنده برای بیمارانش است که از سرطان نترسند. با این بیماری کنار بیایند و در روند درمان صبور باشند.

دکتر نوفرستی در دوران نوجوانی، آرزوی تیمسار‌شدن داشته، اما دلواپسی برای پدرش، او را به‌سمت رشته پزشکی کشانده است. او تعریف می‌کند: در مقطع راهنمایی که درس می‌خواندم، دوست داشتم وارد دانشکده افسری شوم و به درجه‌های بالایی مثل تیمساری برسم. پدر بسیار مهربان و دلسوزی داشتم. خدابیامرز وقتی سکته کرد، خیلی ضعیف و ناتوان شده بود. از آن موقع به فکر رشته پزشکی افتادم. با خودم گفتم اگر پزشک باشم، می‌توانم به نزدیکانم و بیمارانی که دردمند هستند، کمک کنم.

 

خدمت در مناطق جنگی

نوفرستی تا این موقع جزو دانش‌آموزان رده متوسط بوده است، اما از آن وقتی که به پزشکی علاقه پیدا می‌کند، حسابی درس و مشق را جدی می‌گیرد، طوری که شاگرد اول کلاس می‌شود. او پزشکی عمومی را در هندوستان می‌خواند و سال‌۶۶ که ایران درگیر جنگ با رژیم بعثی عراق بوده است، به کشور بازمی‌گردد. خدمت او به هم‌میهنانش از همین‌جا شروع می‌شود و با حضور در منطقه جنگی اهواز، به مداوای مجروحان می‌پردازد.

او تعریف می‌کند: رزمنده‌ها را که می‌آوردند، خیلی نگرانشان بودم. می‌رفتم بالای سرشان و می‌گفتم وجود شما برای ما ارزشمند است. حتی اگر رزمنده‌ای منتقل می‌شد، تا‌جایی‌که می‌توانستم دورادور احوالش را از دیگران می‌پرسیدم. برای شهادت تک‌تکشان متأثر و از بهبودی هر‌کدامشان خوشحال می‌شدم. خیلی وقت‌ها هم اخبار جنگ را از آنها می‌گرفتم.

فرزند دوم او در همین شهر اهواز به دنیا آمده است. خودش شیفت اورژانس داشته است که همسر باردارش را با وضعیت اورژانسی می‌آورند.

 

دکتر غلامحسین نوفرستی معالج ناامیدی بیماران سرطانی است!

 

بد نیست گاهی ما پزشکان هم بیمار شویم

او سال‌۶۸ از اهواز، برای گذراندن طرحش راهی خواف می‌شود و سال‌۷۱ که هنوز رشته رادیوانکولوژی (پرتودرمانی سرطان) چندان شناخته شده نبود، تصمیم می‌گیرد تخصصش را در این زمینه بگیرد.

این پزشک خیّر می‌گوید: ابتدا که در این عرصه مشغول کار شدم و بیماران سرطانی را دیدم، روحیه‌ام را باختم. رنگ و روی زرد و درد‌های زیاد آنها من را دچار ضعف روحی کرد، ولی بعد با خودم گفتم این توفیق خداست که بتوانم به چنین بیمارانی کمک کنم. بعد از آن سعی کردم مریضم را درک کنم، برایش وقت بگذارم و کمک کنم مراحل درمان این بیماری را راحت‌تر پشت سر بگذارد.

اگر رزمنده‌ای منتقل می‌شد، دورادور احوالش را می‌پرسیدم؛برای شهادتشان متأثر و از بهبودی خوشحال می‌شدم

دکتر نوفرستی سال‌۷۵ تخصص خود را می‌گیرد و به عنوان کادر درمان به استخدام علوم پزشکی درمی‌آید. او در این سال‌ها بیماران مختلفی را درمان کرده است. کودک، جوان، بزرگ‌سال، از همه قشر بیمارش بوده‌اند. مطبش پر است از بیمارانی که ناامید از درمان، آوازه امیدبخشی او را شنیده‌اند و در اولین مراجعه، این موضوع را تجربه کرده‌اند. اما تقدیر بر این رقم می‌خورد که این پزشک در آستانه بازنشستگی، خودش به سرطان مبتلا شود.

او تعریف می‌کند: یک روز همسرم سردرد بود. فشارش را گرفتم و بعد، همین‌طوری فشار خودم را هم گرفتم. متوجه شدم ضربان نبضم نامنظم است. از این علامت، راهی دکتر قلب شدم. آنجا بعد از آزمایشات و معاینات اولیه من را به پزشک متخصص ریه معرفی کردند و اینجا بود که در تصویربرداری‌ها دیدم یک توده سرطانی در ریه‌ام جا خوش کرده است.

دکتر نوفرستی تحت عمل جراحی قرار می‌گیرد و آن توده را برمی‌دارد. چهار دوره شیمی‌درمانی می‌کند تا اینکه به بهبودی نسبی می‌رسد و به روال عادی زندگی برمی‌گردد، اما بعد‌از یک سال، دچار پا‌درد می‌شود. او می‌گوید: عودکردن مجدد بیماری که خیلی از بیماران نگران آن هستند، درباره من هم اتفاق افتاد. یک سال بعد‌از بهبودی، بیماری عود کرد و به استخوانم زد. اکنون در ریه‌ام هم مجدد توده رشد کرده است.

دکتر نوفرستی چهار‌بار پایش را جراحی کرده است، اما نه‌تن‌ها از سختی‌های این روند درمان چیزی نمی‌گوید، بلکه با همان کلام آرام و دل‌نشینش ابراز می‌کند: بد نیست گاهی ما پزشکان هم بیمار شویم. این‌طوری بیمارانمان را بیشتر درک می‌کنیم.

 

هدایای دکتر برای بیماران

دکتر نوفرستی که تا قبل از بیماری خودش، مرهم درد بیماران بوده و با صبر و حوصله در تمام مراحل درمان کنارشان بوده است، حالا بیماری خودش را بهانه‌ای دیگر کرده برای امید‌دادن بیشتر به بیمارانش. این جملات او را بسیاری از بیمارانش شنیده‌اند؛ «حال شما از من بهتر است» «این توده‌ها در بدن من و شما هست. باید با آن زندگی کنیم.»

دکتر نوفرستی از دوران جوانی دست به قلم بوده، اما زیاد فرصت نوشتن پیدا نمی‌کرده است. بیماری سرطان او را بر آن داشته که نوشته‌هایش را چاپ کند. در‌نتیجه این تصمیم، کتاب‌های «روزه، روزه است» و «مسجد» را که از مدت‌ها قبل نوشته بوده، نهایی کرده و به چاپ رسانده است.

او همچنن سال‌۹۸ دو کتاب درباره سرطان پستان را به چاپ رسانده است که در‌قالب رمان، بیماری سرطان و راه‌های درمان آن را توضیح می‌دهد. نوفرستی، سال‌۱۴۰۱ کتاب «پزشک سرطان، خود سرطان گرفت» را درباره بیماری خودش نوشته که در‌قالب رمان، علاوه‌بر آشنا‌کردن خواننده با بیماری، به او کمک می‌کند تا بیماری را راحت‌تر بپذیرد.

او تمام تجربیات این سال‌هایش را با زبانی صمیمی و عامیانه به رشته تحریر درآورده و نکته تأثیرگذارش این است که، چون بیمار می‌داند این مطالب توسط دکتری که خودش بیماری سرطان دارد، عنوان می‌شود، راحت‌تر آن را می‌پذیرد.
دکتر‌نوفرستی حالا با عود‌کردن مجدد بیماری‌اش، کتابی با نام «عود سرطان در پزشک سرطان» را در دست چاپ دارد که در آن هم با این دسته از بیماران ارتباط برقرار می‌کند و کمک می‌کند بر ترس‌ها و نگرانی‌هایی که دارند، غلبه کنند.

دکتر نوفرستی با نوشتن این کتاب‌ها خواسته یادگار‌هایی از خود برجای بگذارد. او می‌گوید: بیمار از اسم سرطان می‌ترسد. خیلی وقت‌ها همراهان مریض به من می‌گویند به خود بیمار نگویم او سرطان دارد، اما من قبول نمی‌کنم. معتقدم باید راستش را به بیمار گفت ولی با او صحبت می‌کنم تا از این بیماری نترسد. به او می‌گویم چه بسیار بیماران قلبی هستند که شرایطشان بدتر از بیمار سرطانی است، اما این همه واهمه ندارند.

 

پیام‌های وقت و بی‌وقت بیماران

او به بیماران شاغل مرخصی استعلاجی نمی‌دهد و در توضیحش می‌گوید: بسیاری از بیماران، گمان می‌کنند، چون سرطان دارند، باید خانه‌نشین شوند ولی من به آنها استعلاجی نمی‌دهم. وقتی گله می‌کنند، می‌گویم اگر ناراحت هستید، پزشکتان را عوض کنید.

دکتر نوفرستی عقیده دارد بیمار سرطانی باید بیماری‌اش را بپذیرد و با همان به زندگی‌اش ادامه دهد. او حتی از بیمارانش می‌خواهد نه‌تن‌ها به کار و فعالیت‌های روزانه خود ادامه دهند، بلکه اگر توانستند، به همکاران یا اعضای خانواده‌شان هم کمک کنند تا بدین‌طریق، به‌جای غرق‌شدن در افکار بیماری، دغدغه انجام دادن مسئولیت‌هایشان را داشته باشند.

این توده‌ها در بدن من و شما هست. باید با آن زندگی کنیم

بیماران دکتر نوفرستی شماره تلفن همراه او را دارند و وقت و بی‌وقت پیام می‌دهند. او در‌این‌باره می‌گوید: راستش گاهی خسته می‌شوم و با خودم می‌گویم چه اشتباهی می‌کنم که شماره تماسم را می‌دهم ولی باز با خودم می‌گویم غلامحسین! این توفیق و لطف خداست. وقتی می‌توانی با همین پیام‌ها و حرف‌ها بیمارت را آرام کنی، خدا را شکر کن.

او پیام‌های تلفن همراهش را نشانمان می‌دهد؛ «دکتر یک لیوان شیر بخورم؟»، «دکتر منشی‌تان وقت نداد؛ می‌شود بدون نوبت بیایم؟»، «داروخانه سرم نداشت.»، «می‌شود دیگر شیمی‌درمانی نیایم؟» و....

درکنار هرکدام از این پیام‌ها، ده‌ها پیام دیگر است. هر بیماری انگار فکر می‌کند تنها بیمار دکتر است؛ از حال جسمی تا مشکلات روحی و خانوادگی‌اش را به او می‌گوید.

 

بعد از آشنایی با دکتردیگر گریه نکردم!

با اجازه بیماران، در مطب دکتر نوفرستی می‌مانیم و با بیمارانی که از قبل نوبت گرفته‌اند، صحبت می‌کنیم. معصومه گنودی، دکترنوفرستی را «فرشته» و «بی‌نظیر» خطاب می‌کند و می‌گوید: هرچه از خوبی‌اش بگویم، کم است. اگر دکتر من هرکسی غیر از ایشان بود، تا حالا مرده بودم.

او ادامه می‌دهد: من را این‌طور خوش‌صحبت نبینید؛ اول که متوجه بیماری شده بودم، داشتم دق می‌کردم. منتظر مرگ نشسته بودم و حاضر نبودم خودم را درمان کنم. خود دکتر به من روحیه داد و با خواندن کتاب‌هایش متحول شدم.
بیمار دیگر دکتر، فریباخانم در سی‌و‌شش‌سالگی به سرطان پستان مبتلا و این موضوع منجر به تشدید مشکلات خانوادگی‌اش شده است.

او که دوست ندارد نام فامیلش ذکر شود، می‌گوید: زندگی من دوجانبه به هم ریخته بود. زمان اوج بیماری، در‌حال جدا‌شدن از همسرم بود. از آرامشی که دکتر به من داد، همین بس که بدانید از روزی که ایشان دکترم شد، دیگر گریه نکردم. ایشان مدت‌ها وقت می‌گذاشت و به من می‌گفت ارزش زن فراتر از زیبایی‌های ظاهری‌اش است و آن‌قدر این حرف‌هایش را با دلایل محکم بیان می‌کرد که من همه را قبول کردم و آرامش امروزم را مدیون او هستم.

 

دکتر غلامحسین نوفرستی معالج ناامیدی بیماران سرطانی است!

 

دکتر حواسش به خانواده بیماران هم هست

محمد مقیم‌زاده از دیگر بیماران دکتر‌نوفرستی است و به‌همراه همسر و فرزند سه‌ساله‎اش وارد مطب می‌شود. همسرش، اعظم‌خانم، آشنایی با دکتر نوفرستی را بزرگ‌ترین اتفاق زندگی‌شان عنوان می‌کند و می‌گوید: پزشک قبلی که رفته بودیم، گفته بود امیدی برای زنده‌ماندن همسرم نیست. ما هم خودمان را باخته بودیم. از وقتی به اینجا آمده‌ایم، نه‌تن‌ها همسرم بیماری‌اش بهبود پیدا کرده، بلکه روحیه‌مان بهتر شده است.

او ادامه می‌دهد: دکتر حواسش به تمام اعضای خانواده بیمار است. دیده‌ام که با همراهان بیمار صحبت می‌کند تا آستانه تحملشان را بالا ببرند و شرایط را بهتر درک کنند. با من و همسرم کلی حرف زده. حتی وقتی دید مو‌های پسر سه‌ساله‌ام بلند و رنگ لباسش دخترانه است، کلی صحبت کرد درباره اینکه نباید پسر را شبیه دختر‌ها کرد. همه حرف‌هایش را آویزه گوشم کردم و از آن موقع دارم توصیه‌هایش را رعایت می‌کنم.

 

درمان روح قبل از درمان جسم

این پزشک خیّر، هفده‌سال است که در انجمن حمایت از بیماران سرطانی مشهد فعالیت می‌کند. او سال‌ها عضو هیئت‌مدیره انجمن بوده و اکنون نایب‌رئیس هیئت‌مدیره آن است.

ماهرخ شاکریان، سرپرست مشارکت‌های مردمی انجمن حمایت از بیماران سرطانی مشهد، دکتر‌نوفرستی را فردی شریف و مهربان می‌داند و می‌گوید: بیمارانی هستند که امید زیادی به زنده ماندن ندارند و تا آخرین روز‌های زندگی داروهایشان تقریبا مشخص است. باوجوداین اصرار دارند نزد دکتر‌نوفرستی ویزیت شوند.

به نظر او روحیه آرام‌بخشی این دکتر باعث می‌شود بیماران چنین مشتاق ویزیت حضوری او باشند.

او دکترنوفرستی را ستونی در جامعه پزشکی و انکولوژیست‌ها می‌داند و ادامه می‌دهد: این مرد، قبل از اینکه پزشک باشد، یک انسان واقعی است و قبل از درمان جسم، به درمان روح بیمار می‌پردازد.

شاکریان می‌گوید: دکتر‌نوفرستی آن‌قدر برای بیماران و جامعه پزشکی، مفید و اثربخش است که گاهی از خدا می‌خواهم از عمر من کم و به عمر این پزشک شریف اضافه کند.


* این گزارش چهارشنبه ۱۸ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۹ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
نظرات بینندگان
حسین ایزدی فریمانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۴۶ - ۱۴۰۳/۰۷/۲۲
0
0
سلام وعرض ادب دکتر حسین نوفرستی از پزشکان ماهر وحاذق ویک انسان به تمام معنا علاوه بر طبابت رایگان مریضان سرطانی که بضاعت مالی مطلوبی نداشته نسبت به تهیه دارو های شیمی درمانی اینان به عنوان یک خیر کمک حال اکثر عزیزان ومراجعان
آوا و نمــــــای شهر
03:44