همین که فهمیدم سرطان دارم، چشمانم سیاهی رفت. زدم زیر گریه و گفتم من دو تا بچه دارم. فکر میکردم سرطان مساوی مرگ است. پدرم هم دراثر سرطان خون فوت کرده بود. دکتر خیلی دلداریام داد اما من فقط به این فکر میکردم که بعداز مرگم چه بر سر دختر چهاردهساله و پسر دوسالهام میآید.
اشرف نعیمی در این سالها آزمایشهای مختلفی را برای وضعیت بیماری خود سپری کرده است و خوشبختانه همواره جواب منفی درباره آزمایشهای سرطان را از سوی پزشکان دریافت کرده است. او میگوید: من توانستم بیماری سرطان را بعد از چهار سال درگیری پشت سر بگذارم و مصاحبهام با شهرآرا، خوشبختانه نتایج خوبی داشت. افراد زیادی با من تماس میگرفتند و از من میخواستند با بیمارشان صحبت کنم و به او روحیه بدهم.
خرداد 1394 که کلنگ ساخت مجموعهای در محله فرهنگیان و در خیابان شریعتی47 به زمین خورد، بیشتر ساکنان اطراف فکر میکردند قرار است یک مجتمع آپارتمانی یا فروشگاه بزرگ دیگری ایجاد شود. نمایان شدن تدریجی ساختمان با نمای نیمکرهای، فرضیه ساخت مرکز خرید را قوت بخشید، اما خیلی زود اهالی متوجه شدند قرار است در این مکان بزرگترین بیمارستان تخصصی سرطان شهر توسط انجمن خیریه حمایت از بیماران سرطان ی مشهد ساخته شود.
اگر بخواهیم روایت درستی از تاریخچه مرکز رضا(ع) داشته باشیم، باید برگردیم به اوایل دهه50؛ حدود سالهای 52-1351. مرحوم احمد خیامی که آن روزها تازه کارخانه ایرانناسیونال و خط تولید پیکان را راه انداخته بود، کُلنگ یک بیمارستان و مرکز درمانی ویژه بیماران سرطان ی را در خیابان کوهسنگی مشهد به زمین زد. بیمارستان سال1353 افتتاح شد. دکتر اتکینسون از انگلیس سرپرستی بخش رادیوتراپی را برعهده داشت و تعدادی دیگر از متخصصان مشهدی بدون اینکه یک ریال حق ویزیت بگیرند در این مرکز مشغول به کار شدند. احمد خیامی یک باغ سیب وقف این بیمارستان کرده بود و بخشی از سود کارخانه ایران ناسیونال و مابقی لایملکش را به مرکز رضا(ع) اختصاص داده بود.