وقتی پایان جنگ از رادیو اعلام شد، بهتزده گوشهای نشسته بودم و به چند متر آن طرفتر نگاه میکردم که سربازهای عراقی درکنار سنگرهای خود قدم میزدند.
یکی از آن ماجراهایی که در طول سالهای پس از دفاع مقدس گم شده، نقش راهآهن و کارمندان آن در پشتیبانی از جنگ تحمیلی بوده است.
حسین سعیدی جانباز ساکن خیابان هنرور، زندگیاش را وقف نگهداری از فرزند معلول و همسر بیمارش کرده است.
محمدجواد ستایش جزو آخرین خانوادههایی است که خرمشهر را ترک کرده و حرفهای زیادی از آن روزها و حالوهوای خرمشهر دارد.
هادی کاظمنژاد جانبازشیمیایی ۷۰ درصد است که بیش از ۳۰ سال است نفس به نفس زندگیاش با داروها و قرصهای رنگارنگ، تاولها و زخمهای پوستی، خسخس سینه و سرفههای مکرری که عددش به صدها بار در روز میرسد، گره خورده است.
حسین ایروانی ۷۰ درصدی جانبازی دارد و ۸۸ ماه را در اسارت بعثیها گذرانده است. او میگوید: در اردوگاه خانم دکتری برای درمانم حاضر شد، اما همانجا وقتی جراحت سرم را دید گفت: «این میمیرد، نیاز به درمان ندارد.»
سرهنگ قاسم کریمی، فرماندۀ گروهان عملیاتی و پیاده نظام گردان ۱۱۰ از تیپ سوم لشکر ۷۷ و سروان حسن اسماعیلزاده از شاهدان عینی عملیات آزادسازی خرمشهر هستند.