رزمنده

امانتی که به منزل رسید
محمدباقر(حمید) جهانگیر فیض آبادی یکی از آن رفیق های ناب روزگار است که بعد از شهادت همسایه دوران کودکی، دوست، همکلاسی و هم رزمش، شهید سید محمدرضا شعاعی آستانه، به دنبال چاپ خاطره های دوستش شده است. کتاب«ستاره کلاشین» که توسط «سمیه جوادی» و «محدثه دبستانی» نوشته شد به خاطره ها و معرفی شهید محمدرضا شعاعی پرداخته که روزگاری ساکن محله امام خمینی(ره) بوده است.
داستان یک بازداشت عارفانه و شهادت عاشقانه
سید داوودرضوی طهماسبی ماجرای فرزندخواندگی‌ محمداژدر را اینطور تعریف می‌کند: یک روز نیروهای کمیته تعدادی منافق را دستگیر کرده و به اداره اطلاعات(فرمانداری سابق مشهد) آوردند. به عنوان مسئول رسیدگی به پرونده این افراد، به اتاقی که محل نگهداری آنان بود رفتم و در بین افراد دستگیر شده، چشمم به نوجوان کم سن‌وسالی که در بین این افراد نشسته بود افتاد. با خودم احساس کردم که این نوجوان بی‌گناه است و اشتباهی دستگیر و به این محل آورده شده‌است. بلافاصله از مأموران خواستم که او را به اتاقم بیاورند تا با او صحبت کنم. در پرونده‌اش نوشته شده بود: دستگیری به‌دلیل دزدیدن دوچرخه. وقتی با او شروع به صحبت کردم، متوجه شدم که او در جلو یکی از سینماهای مشهد ایستاده بوده و در حال نگاه کردن به عکس‌های جلو سینما بوده‌است، مأموران نیز به او مشکوک شده و او را دستگیر می‌کنند. در همان لحظه متوجه شدم که این پسر بی‌گناه بوده و اشتباهی دستگیر شده‌است.
آزاده ایرانیِ متولد نجف!
شرایط اسارت بسیار سخت است. محمدجواد سالاریان، آزاده‌ای است که بیش از 4سال و نیم از عمر خود را در «اردوگاه10 الرمادی» و زندان شهر تکریت گذرانده است. وی از کودکی به سبب هجرت خانواده‌اش به کشور عراق به زبان عربی تسلط داشته و در زندان‌های حزب بعث، نقش مترجم اسرای ایرانی را ایفا می‌کند، به همین دلیل در بین هم‌رزمان خویش به «محمد مترجم» معروف است. این آزاده سرافراز اول شهریور سال 69 به کشور بازمی‌گردد و کتاب خاطراتش با عنوان «نسیم تقدیر» را به رشته تحریر درمی‌آورد که چاپ هجدهم خود را پشت سرمی‌گذارد، کتاب دیگر او به نام «سیمای استقامت» مراحل ویراستاری را پشت سرمی‌گذارد و به زودی چاپ خواهدشد.
یاد سردار؛ شهید حاج قاسم سلیمانی به روایت هم‌رزمانش
نظامی که باشید، جدی بودن لازمه کار شماست و این جدیت و رعایت سلسله مراتب؛ گاهی سبب می‌شود حتی اطرافیان هم از شما برنجند. پس این سؤال پیش می‌آید که مرد سال‌های جنگ و فرمانده عالی‌رتبه نظامی، چطور توانسته بین مردم عادی و نظامیان، عنوان «سردار دل‌ها» را کسب کند. مگر می‌شود که این دو را با هم جمع بست. مجردی می‌گوید: سردار بسیار ریزبین بود او که از در وارد می‌شد همه چیز را زیر نظر داشت، حافظه خوبش هم مزید علت بود. از همان ابتدا با همه دست می‌داد و حال و احوال‌پرسی می‌کرد، فرقی نداشت سرباز باشید یا فرمانده! بعد از جنگ، گاهی بدون خبر به سراغ‌ نیروهایش می‌رفت و از آن‌ها خبر می‌گرفت.
مسجد حضرت مهدی(عج)؛ سرمایه معنوی محله شهیدباهنر
تفاوت مسجد حضرت مهدی(عج) که در خیابان حر82 و محله شهید باهنر قرار دارد با سایر مساجد به معماری، بنا، امکانات و قدمت ساخت آن نیست؛ بلکه در برنامه‌هایی است که دست‌اندرکاران آن و به‌ویژه امام جماعت مسجد برای اعضای محله و حتی محله‌های هم‌جوار درنظر گرفته‌اند. در همان برخورد اول این تفاوت‌ها به چشم می‌آید.
شقایق‌ها، ایثار رسم شماست
یکی از خصوصیات اخلاقی شهید علی‌اکبر عباسی، حقیقت‌گویی بود. او هرگز هیچ چیزی را فقط برای خودش نمی‌خواست. پدر شهید می‌گوید: یکی از خصوصیات علی‌اکبر راست‌گویی و دفاع از حقوق انسان‌ها بود. بابت این صفت شهره بود و تمام کسانی که از او شناخت داشتند، می‌دانستند که اگر چیزی از او بپرسند، حتی اگر به ضررش هم تمام شود، حقیقت را خواهد گفت. به دلیل همین حقیقت‌گویی چندین مرتبه موقعیت‌های شغلی و اجتماعی خوبی را از دست داد.