محسن قربانی تعریف میکند: روزگاری، بین خیابانهای شهید درودی ۷ تا ۱۵ کنونی کال بزرگی قرار داشت که به محل ریختن نخالههای شهری تبدیل شده بود. بهترین سرگرمی ما بازی «جنگی» در این تپههای نخاله بود.
خیلی از اهالی او را «علی اطلاعاتی» و «خبرنگار محله» صدا میزنند. اما «علی حیدرنیا» نه روزنامهنگار است و نه خبرنگار، فقط یک آرایشگر قدیمی است که سعی میکند از اخبار روز و حال همسایهها خبر داشته باشد.
دستمزد برای عباسعلی کاریزی اولویت ندارد؛ همین باعث شده که نیازمندان هم مشتری ثابت آرایشگاه او شوند. میگوید: مشتریهایم هرچه بدهند میگیرم. همین پول کم هم برکت دارد. دهپانزدهنفر هستند که ماهیانه میآیند و رایگان اصلاحشان میکنم.
باران بهنام در مقطع دکترای مدیریت استراتژیک خوانده و حالا هم سالندار است و هم استاد دانشگاه و تأکید دارد تحصیلاتش، در عمل کمک کرده است در بازار کار موفق شود و بعد از سالها به سمت کارآفرینی رو بیاورد.
اسم حاجاصغر رفاهیخراسانی برای اهالی کوچهپسکوچههای مهدیآباد آشناست. ۵۰ سالی است که سلمانی دارد و کوچک و بزرگ، او را با پسوند شغلش صدا میزنند؛ «اصغر سلمانی».
آنچه محمد هنرورنژاد معروف به «قیچیطلایی» در محله عباسآباد را از همصنفانش متمایز میکند، جملهای است که پشت شیشه مغازه درج شده است؛ اینکه اصلاح مو در این آرایشگاه برای نیازمندان، رایگان است.
هادی مقدسی مقدم که چندسالی میشود در شهرداری مشغول به کار است، سال ۹۹ تصمیم میگیرد که زندگیاش را کمی متفاوت کند. او که از کودکی علاقه زیادی به آرایشگر ی داشته، همین کسب و کار را برای فعالیت شبانه خود شروع میکند.